1399/9/22 ۱۴:۴۶
فرهنگ امروز/ فرهاد طاهری
تجلی تحقیق تمامعیار
چندی پیش، در شبکههای مجازی خبررسانی، ماجرای سرقت مقالهای، با حیرت و ناباوری دستبهدست میگشت. انگشت اتهام سرقت هم متوجه یکی از استادان دانشگاههای بسیار معتبر و پرآوازه و دانشجوی ایشان بود. من البته نه تعجب کردم و نه پیگیر داستان شدم. فکر میکنم هر که چون من اندکی باخبر از حال و هوای بعضی دانشکدههای این روزگار باشد از شنیدن چنین اخباری مطلقاً تعجب نمیکند. مشاهده کلاشی و شارلاتانی و سرقت علمی در میان متأسفانه بعضی مثلاً «استادان دانشگاه»های ایران دیگر عادت اهل علم شده است. دیگر استادان عزیز و فرهیخته دانشگاهها نیز در مواجهه با «بیوجدانی» همکاران خود میکوشند تا «بیاعتنایی» پیشه کنند و خاطر خویشتن نیازارند. کاری که نویسنده هم بهتر دید همان را کند و خاطر خود را درگیر «قبح متداول» زمانه نکند.
درست در همان روزها، انتشار کتاب بسیار گرانقدر «جغرافیای حافظ ابرو، بخش خراسان» (نوشته شهابالدین عبدالله حافظ ابرو، مقدمه و تصحیح سیدعلی آلداود، انتشارات دکتر محمود افشار، زمستان 1399) توجهام را ناخواسته معطوف همان ماجرا کرد. یادم آمد در همین چند سال اخیر چقدر فریاد دردمندانه اهل علم از «سرقت و سوءاستفاده و بیشرمی و…» بعضی از دانشگاهیان به فغان بوده است. بهگونهای که شماری از پژوهشگران و مطلعان نیز به تحلیل اجتماعی این ماجرای نامیمون رو آوردند و پدیده و اصطلاحی بس شوم با نام «فساد دانشگاهی» روی نمود و ذهنها و قلمهایی بسیار متوجه آن شد. اما انتشار «جغرافیای حافظ ابرو» که بهواقع روی دیگر سکه عالَمِ «تحقیق و علم» در این زمانه رونق «فساد دانشگاهی» است، حکایتگر این واقعیت نیز هست که در این روزگار، تماماً هم از «تحقیقات اصیل» و برخاسته از «عشق» محروم نیستیم و میباید همچنان به حضور پرتأثیر و سرشار از «پویندگی»های پژوهشگران و استادانی کمنظیر چون مصحح متواضع و متضلع «جغرافیای حافظ ابرو» چشم امید داشت. اگر در جوامع دانشگاهی گاه کسانی بیهرصفتیستوده و بیهرفضلیت، بهناحق جای گرفته و مایه شرمساریها شدهاند، تصحیح سختکوشانه و مقدمه مشروح و سودمند و سرشار از نکتههای بدیع و خواندنی مصحح محترم، خوشبختانه «تجلی تحقیق تمامعیار و بیغش» در این روزگار است. چنین آثاری مطمئناً جبرانگر چنان بیآبروییها از نظر نسلهای آیندهای است که تاریخ این دوران را بعدها شاید با «ناباوری» خواهند خواند.
مطالعه مقدمه بسیار جامع مصحح (در ۶۰ صفحه) در کنار ورق زدن و خواندن بخشهایی خواندنی از متن کتاب، مصاحبتی بسیار دلپذیر با شهابالدین عبدالله حافظ ابرو را در این روزهای خلوتگزینی و حصر خانگی برای نویسنده رقم زد و همچنین سببی شد تا به انگیزه ادای وظیفهای وجدانی یا بهتر بگویم به جبران غفلتی برخاسته از «تقرب افتخارآفرین» به استاد آلداود، این چند سطر را بنویسم. چند سطری که به نظرم در نوشتناش تأخیرها شده است.
استاد سیدعلی آلداود، در نزد همه بزرگان و معمران طایفه صاحبنام و متشخص علم در حوزههای حقوق، تاریخ، ادبیات، کتابشناسی، مطبوعات، دانشنامهنگاری، متنپژوهی و نسخهشناسی و فهرستنگاری، شخصیتی بسیار شایسته احترام و تکریم است. این احترام، هم به ژرفای دانش وسیع و جامعالاطرافی و حضور و تیزی ذهن اوست وهم به مردمداری و مدارا با خلق و گرهگشایی فروبستههای آنان و بردباری در معاشرتش با دیگران. از میان خوانندگان این نوشته شاید کسانی هم باشند که نام استاد سیدعلی آلداود را نخستین بار است میشنوند. محض اطلاع اینان باید عرض کنم:
«سید علی آلداود» (متولد 1331 در شهرستان خور)
مصحح و متنپژوه و نسخهشناس در حوزه تاریخ و حقوق و ادبیات، دانشنامهنگار و نویسنده، روزنامهنگار و سردبیر مجله ایرانشهر امروز، حقوقدان و از اعضای شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی است و عضو چندین کمیته تخصصی در زمینه کتابشناسی و مسائل فرهنگی ایران معاصر. او از خاندانی بسیار فرهیخته و متشخص و نامبردار در دوران معاصر اصل و نسب دارد. شماری از خاندان ایشان از عالمان مشهور و بزرگ روزگار خود بودهاند: یغمای جندقی شاعر روشناندیش و منتقد عصر قاجار، منتخبالسادات جندقی خوری (پدر استاد حبیب یغمایی) و استاد حبیب یغمایی (عموی ایشان). تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خود و تحصیلات متوسطه را در اصفهان گذراند و دیپلم ادبی گرفت. از دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران به اخذ درجه کارشناسی در رشته حقوق سیاسی نائل آمد. از استاد آلداود بیش از ۴۰ عنوان کتاب و چند صد مقاله در زمینه تاریخ و حقوق و ادبیات و مطبوعات و متنپژوهی و نسخهشناسی منتشر شده است.
خالی از لطف نخواهد بود که به اثبات گفتهام در جامعالاطرافی و سختکوشی و پرکاری وجدانمدارانه استاد ایشان در عرصه تحقیق، به کارنامه پژوهشی و فهرست آثار ایشان تنها در فاصله تاریخی 1393 تا 1399 نظری افکنده شود.
چاپ نخست:
۱. هفت شهر کتاب (پنجاه گفتار در زمینه مردمشناسی و تاریخ و ادبیات) 1393
۲. نایب حسین کاشی در خور و بیابانک (در 1208 صفحه) 139۴
۳. کتابشناسی یغمای جندقی (در 300 صفحه) 139۵
۴. فرهنگ گزیده کتابشناسی (در 822 صفحه) 139۶
۵. فرهنگ آثار ایرانی و اسلامی (تحت نظر علمی سیدعلی آلداود و احمد سمیعی گیلانی) جلد چهارم، 139۶
۶. نخستین کوششهای قانونگذاری در ایران، جلد اول (در 72۵ صفحه) 1397
۷. نخستین کوششهای قانونگذاری در ایران، جلد دوم (۵۴۷ صفحه) 1398
۸. سرایندهای از کویر (۴۵۲ صفحه) 1398
۹. جغرافیای حافظ ابرو، دو جلد (در 1037 صفحه) 1399
بازنشر و تجدید چاپ:
۱. نزههالاخبار میرزا جعفر خورموجی (در 8۵۴ صفحه) 1397
۲. جامعالعلوم ستینی فخر رازی (در ۵۹۸ صفحه) 1397
۳. امیرکبیر و ناصرالدینشاه (در ۶۲۹ صفحه) 1398
البته باید متذکر شد که این آثار، فقط شامل کتابهای منتشرشده استاد است و به مقالات و یادداشتهای انتشاریافته در دانشنامهها و مطبوعات و نیز به خطابهها و گفتارهای استاد در مجامع فرهنگی و نشستهای علمی و دیگر تلاشهای مؤثر ایشان (مانند سردبیری مجله ایرانشهر امروز) در طی این شش سال، اشارهای نشده است.
حال در نظر آوریم در طی همین شش سالی که استاد آلداود اینگونه «پویا» و همواره «جویا» و با پایبندی تمام به اصول روش تحقیق اصیل و با وجدان علمی، پیوسته گرم تصحیح و نوشتن و بازنشر آثار خود بوده و ازقضا این سالها نیز درست مقارن با رونق گرفتن بازار انواع شبکههای خبررسانی و ارتباطی اینترنتی شده است، چقدر عمر گرانمایه بسیاری از ما پژوهشگران و نویسندگان در آن عوالم بسیار دلفریب، به بطالت و سر و کله زدن بیحاصل با دیگران بر سر بحثهای سیاسی و اجتماعی گذشته است. در مجامع پژوهشی و دانشگاهی هم فکر میکنم وضع نهتنها خوشتر از این نبوده که متأسفانه باید گفت بسیار وخیمتر بوده است. در طی همین شش سال، بعضی اعضای عالیقدر «هیئتعلمی» مؤسسات علمی و پژوهشی و فرهنگی، مشغول «طرحهای پژوهشی موظف» خود بوده و به نتیجهای هم ظاهراً هنوز نرسیدهاند. جلوه و اثری هم از این طرحهای پژوهشی چندان دیده نشده است. درعینحال از این «طرحها»، آنچه همیشه بیشتر به چشم آمده تنها حرف بوده است و حرف! مسئولان امر هم میدانیم زورشان نرسیده است تا صحبت حساب و کتابی به میان آورند و بازخواست «تساهل و کمکاریها» را بکنند یا بتوانند نهاد پژوهشی تحت اداره خود را از شر چنین «سربارهای مدعی و پر ادا» خلاصی بخشند.
اندر احوالات و مشغلههای علمی بعضی استادان دانشگاهها هم سخن گفتن، توضیح واضحات است و تکرار مکررات. از سرقت مقاله و سفارش تألیف آن به دیگران دادن گرفته تا بیگاری کشیدن از دانشجویان «سیهروز ناچار» و انتشار «مقالات» چندمنظوره و چندنفره در مجلات معروف به «علمی و پژوهشی». بعضی از این استادان را میشناسم که حتی یک مقاله به نام خود تنها منتشر نکردهاند. البته از انصاف نگذرم و ناگفته نیز نگذارم که بعضی از آنها حتی توانایی نوشتن یک معرفی کتاب کوتاه را هم ندارند.
اما حکایت استاد سیدعلی آلداود روایتی دیگر است. او از زمره معدود عالمان بسیار فرهیخته و کناره گرفته از هیاهوی «شهرت و ارادتمند»خواه در روزگار ماست. از جنم و طایفه بزرگانی عظیمالشأن چون زندهیادان استاد محمدتقی دانشپژوه و استاد احمد منزوی است. این بزرگان خود را در برابر میراث فرهنگی، تاریخ و مردم زمانه خود و نسلهای آینده این سرزمین مسئول میدانستند. دانش آنان، منتج به مرتبه «آگاهی حقیقتمعیار» در وجدان و ضمیر ناآگاهشان شده بود. چنین دانشمندانی «اعتبار زمانه خود» هستند. در هر کجا و هر نهاد فرهنگی و هر دانشگاهی که باشند آنجا بهواسطه آنان معتبر و پرافتخار خواهد بود. استاد آلداود نیز از زمره چنین دانشمندانی است. در طی بیش از بیست سال گذشته حشر و نشر بسیاری با استاد آلداود داشتهام و بیشک حیرت و خاطراتم نیز از گستره و ژرفای دانش او بسیار است. بر اینها باید جذابیتهای روایتگری او را از ناگفتههای شرححال رجال و وقایع تاریخ معاصر ایران نیز بیفزایم. مجالی البته نیست تا شاهدی چند از این دست نقل کنم؛ اما نکتهای را باید حتماً بگویم. مطمئن نیستم اما به نظر این سخن را از زندهیاد دکتر غلامحسین صدیقی در وصف حال مردم ایران جایی خواندهام: بدترین ویژگی ما ایرانیان این است که در قضاوتهای خود درباره دیگران انصاف نداریم. من هرگز این «بیانصافی» را در قضاوتها و اظهارنظرهای استاد آلداود ندیدهام.
استاد آل داود استادی است که «استادی»اش مسلمگشته از آثاری است که به قلم آورده است. اعتبار و شأن پراحترامش نیز از «ترکیب اضافی» نام او با جایگاه و مقام و رتبه و منصب و مدرک و عنوانی حاصل نشده است. هرچند در این سالها در برپایی بزرگداشت یا انتشار ارجنامه در ستایش شخصیت و آثار ارزشمند این استاد گرانقدر، غفلتها شده یا استاد خود چنین آدابی را نپذیرفته و شاید هم تنگنظریها در میان بوده است، یا در جای بهحق و بهواقع راستین او در بعضی مجامع فرهنگی و مدیریتهای مؤسسات مطالعاتی و پژوهشی، کسانی که در حد شاگردی او هم نیستند، تکیه زدهاند؛ درهرحال او استاد آلداود زمانه ماست.
منبع: دبا