فرهنگ امروز/ رابرت اروین
اگر کتاب متقدم ادوارد سعید یعنی شرقشناسی که نخستین بار در سال 1978 منتشر شد در کار نمیبود، این کتاب هم نوشته نمیشد. سعید در 1995 پیگفتاری به چاپ تازه کتاب افزود اما هیچ یک از خطاهای آن در چاپ نخست، چه در باب امور واقع و چه در حوزه تحلیل و تفسیرها در چاپ تازه و مفصلتر کتاب اصلاح نشدهاند. کتاب او چه میگوید؟ جان کلامش این است: شرقشناسی، گفتمان سلطهجویانه امپریالیسم گفتمانی است تعیینکننده هر آنچه در غرب میتوان درباره شرق به ویژه درباره اسلام و اعراب نوشت و اندیشید. شرقشناسی به نفوذ غرب در سرزمینهای اعراب و مایملک آنها مشروعیت بخشیده و بر طرح صهیونیستها صحه میگذارد. اگرچه نظر سعید درباره سرچشمههای شرقشناسی منسجم نیست. او در مجموع بر آن بود که شرقشناسی ریشه در کار محققان فرانسوی و بریتانیایی اواخر قرن هجدهم دارد. لیکن تکوین این گفتمان در انحصار محققان نبود زیرا کارگزاران امپریالیسم، کاشفان و رماننویسان هم در شکلگیری این گفتمان سهمی داشتند یا خود قربانی آن بودند. غرب مالک انحصاری تصویری است که از شرق ترسیم میشود. بازنمودهای شرق همگی حاوی اشاراتی است در باب برتری غرب یا حتی در اغلب موارد، حاوی عباراتی صاف و پوستکنده درباره این برتری. توجه کنید که صرفا میتوان از بازنمودهای شرق سخن گفت زیرا شرق اصلا واقعیت عینی ندارد و صرفا برساخته شرقشناسی است. شرقشناسی خصلتا ذاتگرا، نژادپرست، قیممآبانه و دارای انگیزههای ایدئولوژیک است. اگرچه برخی ستایندگان کتاب سعید قبول دارند که این کتاب حاوی اشتباهات فراوان است و دستاوردهای شرقشناسان محل بحث را غالبا بد جلوه میدهد، گاهی آن را به این دلیل درخور تقدیر و توجه میدانند که بحث و جدلها و پژوهشهای تازهای را برانگیخته است. من از این بابت چندان مطمئن نیستم. اکثر بحثهای بعدی محدود به همان مختصاتی هستند که ادوارد سعید پدید آورده است. او بخش اعظم مسائلی را که در تاریخ شرقشناسی محوریت دارند بیسروصدا نادیده گرفته و در عوض سراغ انواع و اقسام مطالب نامربوطی رفته که فقط برای صدور کیفرخواست در باب شرافت و اعتبار بعضی از محققان به کار میآیند. آدمی یکباره میبیند که دیگر درباره آنچه در گذشته رخ داده است، بحث نمیکند بلکه مشغول بحث درباره چیزی است که سعید و مریدانش گمان میکنند باید رخ داده باشد. وقتی کسی به هزارتوی پیچ و خمهای بیسرانجام و آکنده از نقش و نگارهای فریبنده و بنبستها درمیافتد بسیار دشوار است که راه خود را بازیابد و عاقلانه و خونسردانه به موضوع بنگرد. موضوع اصلی در کتاب شرقشناسی چنان از ریشه و بنیاد تحریف شده که اگر بخواهیم در چارچوب کلی آن باقی بمانیم و سپس خطاهایش را تصحیح کنیم فقط وقت خود را تلف کردهایم بنابراین بیشتر اختلافنظرهای خود با سعید را در یک فصل مجزا آوردهام. این کار فضای بیشتری در اختیارم نهاده است تا به آثار اصلی شرقشناسان مهمی بپردازم که در شرقشناسی به نحو غریبی مغفول مانده یا تحقیر شدهاند. برای اینکه دست خود را همین اول کار کاملا رو کرده باشم، میگویم که کتاب سعید به نظر من حاصل شیادی شریرانهای است که تشخیص خطاهای صادقانه آن از سیاهنماییهای عامدانهاش دشوار است. این داوری ممکن است به نظر خوانندگان تخطی از طریق بهنجار انصاف و نزاکت بحثهای آکادمیک باشد ولی متاسفانه باید بگویم که شرقشناسی سعید خود سردمدار چنین کاری است. سعید که در سال 2003 درگذشت، شخصیتی بود که سخت محترم شمرده میشد. بیم آن دارم که با حمله به مهمترین کتاب او موجب رنجش برخی از دوستانم شوم.
روزنامه اعتماد