فرهنگ امروز/ سید سلمان صفوی
در نوشتار حاضر برخی نسبتها و رابطه میان موسیقی، عرفان و ادبیات عرفانی از منظر آنتولوژیک، اپیستمولوژیک و کاربرد تبیین سپس به جایگاه استاد شجریان در موسیقی مینوی اشارت میشود. اندیشهها و احوالات عرفای ما در ادبیات عرفانی و آثار بزرگانی چون سنایی، عطار و مولانا تجلی یافته است. از جنبه آنتولوژیک «موسیقی عرفانی» تجلی جمال و نغمهای الهی است که در عالم ناسوت بنا به مرتبه نفس و یقین موسیقیدان و نوازندگان ظهور مییابد. از منظر اپیستمولوژیک، موسیقی عرفانی نوعی از هستی (Existence) به معنای عرفانی است و جنبه ظلی دارد. موسیقی معنوی و عرفان، روشهایی برای وصول به مبدا اعلی به شمار میروند. به این معنا موسیقی عرفانی گونهای از تجلی اسمای الهی است و دستیابی به عالم ملکوت را تسهیل میکند. جنبه ترکیبی و تقریبی موسیقی و عرفان حاصل همدلی آنها در «بیداری» (Awareness) است. «بیداری»، «معرفت»، «آرامش» و «زیبایی» 4 جزء تفکیکناپذیر«موسیقی عرفانی» است. «موسیقی عرفانی» یکی از کلیدهای تقرب به حقیقت الهی است البته از منظر عارفان و صوفیان، آن گونه از موسیقی که اسباب جهل و غفلت شود، مذموم و مطرود است.
جایگاه تاریخی موسیقی مینوی
تاریخ فرهنگ انسان گواه آن است که موسیقی از ابتدای تاریخ بشر طریقی برای ارتباط با حق و عبادت در ادیان مختلف اعم از ادیان ابراهیمی و ادیانی مانند شینتو، دائـو و بودایی بوده است. در طول تاریخ بشر هیچ جامعهای عاری از موسیقی نبوده و «موسیقی عرفانی» گونهای عمیق و معنوی از موسیقی است که با معرفت الهی و زیبایی، توام است و راه عبادت و سلوک الیالله را هموار میکند.
«نشانههای موسیقی در فرهنگ معنوی اسلامی، حالتی عمیق از صدای حضرت دوست تلقی میشود. حقیقتی که از طریق آوا و وسیلهای بیجان، معجزه عمیق وجود را سامان میبخشد و با درکنار هم گذاشتن نتها و آواها، درک عمیقی از احساس و تلطیف روح به دست میدهد.» در حکمت و تصوف اسلامی متفکرانی نظیر فارابی، انصاری، غزالی، روزبهان بقلی و عزالدین کاشانی اصولی برای موسیقی عرفانی وضع کردهاند. عموم اهل تصوف همچون مولویه، نقشبندیه، قادریه، خاکساریه، نعمتاللهیه، صفویه و ... «موسیقی عرفانی» را جزو آداب و سنن سلوک دانستهاند و موسیقی را یکی از تکنیکهای شناخت حق و وصول به حق میدانند. روزبهان بقلی میگوید: موسیقی عرفانی، سماع ِحق است. سماعِ از حق و سماعِ بر حق است. سماعِ در حق و سماعِ با حق است. چنانکه اگر یکی از این اضافات را با غیرحق کند به بیراهه رفته، راه نایافته است و شراب وصال در موسیقی عرفانی را ننوشیده است. «موسیقی عرفانی» سنجش نسبت طبیعت با کلام الهی یا نسبت طبیعت و مراتب وجود است. از منظر عرفانی، عارف همواره با تجلیات مختلف حضرت محبوب مواجه میشود که گاه در قالب کلمات، زمانی در قالب اصوات و گاهی در قالب حرکات است؛ لذا موسیقی، فی حدِ ذاته، امری است الهی. «موسیقی عرفانی» گونهای خاص از موسیقی است که در آن موسیقی و عرفان از حیث هستیشناختی و معرفتشناسی با یکدیگر تلاقی میکنند و به نوعی تجلی حضرت محبوب است. از دیگر سو به یاری «موسیقی عرفانی» ارتباط و وصول به حضرت حق ممکن میشود. این نظریه از اهمیت بسیار برخوردار است و باید بیشتر به آن پرداخته شود. حقیقت؛ واحد است اما تجلیات بیشمار دارد. ظهور جمال حق در قالب حرکات «سماع» نام دارد. این حقیقت با تجلی در قالب نغمه و صوت «موسیقی» خوانده میشود. به تعبیر دیگر موسیقی یکی از راههای رسیدن به حق است؛ لذا این جلوهها، راههای وصول به حقیقتند. موسیقی و صوت یکی از اصیلیترین راههای وصول به خداوند است. «موسیقی عرفانی» در شمار بهترین هنرهای رسیدن انسان به حقیقت است که بخش مهمی از آن «کشف» است البته موسیقی دارای سیر تشکیکی است. از یک سو چنان است که جز با طهارت و تخلیه نفس از رذایل نمیتوان به آن وارد شد و از دیگر سو میتواند آدمی را به اسفلالسافلین بکشاند.
خدمت تصوف به موسیقی اصیل
موسیقی در طول تاریخ بشری برای اقوام و قبایل گوناگون و جوامع کاربردهای مختلف داشته است. «موسیقی عرفانی» در جهان اسلام نیز همزمان با ظهور و رشد ادبیات عرفانی و تصوف گسترش یافت. به این معنا باید پذیرفت که تصوف و ادبیات عرفانی به رشد و گسترش «موسیقی معنوی» یاری رسانده است البته قابل تاکید است که موسیقی و جنبه مینوی آن مربوط به ظهور اسلام نمیشود. از زمان آدم(ع) تا حضرت خاتم(ص) و تا قیامت کبرا نسبت سازنده و تنگاتنگی بین موسیقی و عرفان وجود داشته و خواهد داشت. «موسیقی عرفانی» و به نحو عامتر«موسیقی معنوی» یا «موسیقی نیایشی» همواره در عموم ادیان از ادیان موجود در شرق تا ادیان ابراهیمی بروز و ظهور داشته است. در چارچوب فرهنگ اسلامی نیز «موسیقی» از آغاز حضور داشته است. برای مثال در تاریخ اسلام میخوانیم در مراسم ازدواج حضرت فاطمه(س) دف زدهاند و اینچنین از موسیقی استفاده شده است. بعدها نیز با تشکیل صنفهای علمی- اجتماعی در فرهنگ و تمدن اسلامی از قبیل فلاسفه، مفسران، متکلمان، فقها، محدثین و مورخان؛ در این بستر تاریخی در فرهنگ اجتماعی مسلمانان، یک صنف اجتماعی با عنوان «نهاد معنویتگرای محض» به وجود آمد که از آن با عنوان «عرفا» یا «اهل تصوف» یاد میشود. اولویت اصلی «عرفا» معنویت محض و عرفان است و جنبه حقیقت و طریقت دین برای آنها اولویت دارد و به شریعت نیز در این راستا مینگرند از این رو موسیقی برای آنها اهمیت افزونتری دارد و ارتباط «اهل تصوف» با موسیقی وثیقتر است. به این معنا که علاوه بر آنکه جنبههای زیباشناختی موسیقی برای آنها دارای اهمیت است، جنبه تجلیات موسیقی و نحوه گفتمان بین اصوات و رفتار و دل نیز به آنها یاری میکند تا سلوک، آسانتر صورت پذیرد. با در ظهور آمدن تصوف به دلیل اولویت آن و جنبه جمالشناسی و یاری به حالت وجد صوفیان، «موسیقی عرفانی» به تدریج قوت و قدرت بیشتری گرفت. به این معنا عرفان نقش مهمی در حفظ و ارتقای موسیقی ایفا کرد. «موسیقی نیایشی» همواره نقش موثری در تعالی سالکان داشته، اما در حوزه اجتماعی، عرفان نقش مهمتری در استمرار حیات موسیقی در یک جامعه دینی ایفا کرده است بنابراین «عرفا» و طرایق معتبر عرفانی با زنده نگه داشتن و ارتقای موسیقی حق بزرگی در ارتقای موسیقی دارند. برخی اصحاب موسیقی نیز عضو یکی از طرایق معتبر تصوف بودهاند نظیر درویشخان و استاد شهیدی. عرفایی نظیر هُجویری، غزالی، قشیری، روزبهان بقلیشیرازی، عطار نیشابوری، مولانا جلال الدینرومی، شیخ صفیالدین اردبیلی، شاه نعمتالله ولی و عزالدین کاشانی نیز نسبت موسیقی را با سلوک و وجود تبیین کردهاند. هُجویری در «کشفالمحجوب» مینویسد:«هر که گوید مرا با الحان و اصوات و مزامیر خوش نیست؛ یا دروغ میگوید، یا نفاق میکند، یا حس ندارد و از شمار جمله مردمان بیرون است.» برخی عرفا نظیر مولانا جلالالدین رومی، شیخ صفیالدین اردبیلی و روزبهان بقلی معتقدند «موسیقیعرفانی» نغمهای الهی است که گوش برون از فهم آن ناتوان است و تنها دلهای منور به نور حق با آن مانوسند و آنکه ذوق موسیقایی ندارد از معرفت و دیدن جمال الهی محروم است. آنهایی که موسیقی را به طور مطلق انکار میکنند، دچار کجفهمی دینیاند و خداشناسی آنها در بخش جمالشناسی و شناخت اسما و اصوات الهی ضعیف است و در حقیقت از فهم جنبههای جمالشناسی الهی محرومند.
عرفان سبب تنزیه موسیقی میشود و این امر نهتنها در موسیقی که در سایر هنرها از قبیل مجسمهسازی، نگارگری، نقاشی، طراحی اسلیمی و... نیز صادق است. گویی مفاهیمی که در عالم مجردات مورد مکاشفهاند به تصویر درمیآیند. در موسیقی نیز چنین است؛ از فواصل طبیعی ماهور به سمت شور و از آنجا به نوا و راست پنجگاه میرود و در نهایت به حدی مجرد میشود که ما به ازای ناسوتی برای آن یافت نمیشود. زمانی که این موسیقی مینوی به گوش میرسد،گویی آغاز خلقت به تصویر درمیآید. به این ترتیب موسیقی با انتقال انسان به ورای واقعیتهای مادی، زمانی و مکانی؛ او را به سمت حقیقت ازلی هدایت میکند. این تجرید و تنزیه در تقسیمبندی موسیقی به «موسیقی عرفانی» یا سایر انواع موسیقی تعیینکننده است وگرنه طبقهبندیهای صوری محض ناظر به مراتب تشکیکی موسیقی آگاهیبخش و موسیقی جاهلانه نیست. لذا همان سان که موسیقی به عنوان مرتبهای از مراتب وجود تبیین میشود، مراتب طبقهبندی موسیقی را نیز باید در آن جستوجو کرد و جایگاه آنها را در نسبتشان با حق دریافت.تجلیات عرفانی موسیقی یا هر هنر دینی دیگر باید منزهتر شود و حتیالامکان ماده از آن حذف شود و به تعبیر افلاطونی به قالب مثالش نزدیک شود تا به عالم ملکوت نزدیک شود. در این باره توضیحات بیشتری در کتاب «موسیقی و عرفان» (انتشارات سلمان آزاده، قم، لندن، ۱۳۹۶) بیان کردهام.
تعامل موسیقی و ادبیات عرفانی در دوره معاصر
در دوره اخیر استاد عبدالوهاب شهیدی، استاد محمدرضا شجریان و گروههای موسیقی محلی خراسان و کردستان و قوالی پاکستان و موسیقی دراویش شمال آفریقا نقش مهمی در ترویج موسیقی عرفانی ایفا کردهاند. استاد محمدرضا شجریان با پیوند موسیقی و ادبیات عرفانی علاوه بر تکامل موسیقی عرفانی ایرانی، نقش مهمی در ترویج زبان و ادبیات فارسی ایفا کردند. هنر فاخر ایشان موجب شناخت جوانان از ادبیات عرفانی و سنت موسیقی معنوی ایرانی در دوره «سیطره کمیت» (به قول رنه گنون عارف فرانسوی) شد. استاد شجریان چهره شاخص موسیقی این دوران است زیرا علاوه بر اینکه از جنبه هنری، استاد درجه یک آواز ایران در دوره پس از انقلاب اسلامی است، خصایل مثبت متعدد از قبیل سجایای والای اخلاقی،تدین، شجاعت، متانت، روحیه تحقیق و کاوش، خلاقیت، ابتکار، اجتهاد موسیقایی، حُریت،تعهد اجتماعی و مردمی بودن در وجودشان مجتمع بود. فقیر ۴۵ سال است با صدای استاد انس دارم و در غالب موارد دریافتهام ایشان چه رابطه عمیق معرفتی و خیالی با معنای عرفانی ابیاتی که میخوانند، برقرار میکنند. از منظر فقیر که متخصص فلسفه و عرفان هستم، استاد شجریان ساحتی دیگر از ادبیات عرفانی ما را با کمال شایستگی هنری به مرتبه ظهور رساندند و با ارایه آثار برجسته با اشعاری از عرفای بزرگ تاریخ ایران و اسلام نظیر خیام، سنایی، عطار، مولانا، سعدی، حافظ و عراقی در تثبیت و تحکیم رابطه موسیقی و ادبیات عرفانی نقش شاخصی ایفا کردند. استاد محمدرضا شجریان، سفیر هنر موسیقی عرفانی ما در دوره اخیر است. رجای واثق دارم که جناب همایون شجریان عزیز، فرزند هنرمند، دانا و برومند ایشان با صدای مینوی خود با ادامه طریق استاد، آن را پربارتر مینمایند. یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد.
رییس آکادمی مطالعات ایرانی لندن
روزنامه اعتماد