به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ انتشارات تهران کتاب «صد خاطره و نکته از دکتر مصدق» به کوشش محسن نیکبخت را با شمارگان ۷۵۰ نسخه، ۳۸۴ صفحه و بهای ۹۴ هزار تومان منتشر کرد.
این کتاب شامل خاطرات و نکاتی است که موافقان و مخالفان از دورههای مختلف زندگی سیاسی و اجتماعی دکتر محمد مصدق نقل کردهاند و نیز مواردی که شاید هیچ جا شنیده یا خوانده نشده است، زیرا برخی از این خاطرات شفاهی، از زبان نزدیکانی چون دکتر محمود مصدق (نوه دکتر محمد مصدق) و خسرو سیف (دبیر کل حزب ملت ایران) بیان شدهاند.
راویان خاطرات و نکات این کتاب چهرهها و شخصیتهای متعددی هستند. همانطور که اشاره شد از نزدیکان دکتر مصدق از جمله غلامحسین و محمود مصدق و همچنین عروس دکتر مصدق گرفته تا پدر نگارنده کتاب و همچنین شخصیتهایی چون شعبان جعفری، عیسی جاورتنی، نصرالله توکلی نیشابوری، هوشنگ نهاوندی، توران شهریاری، گیتی دیهیم، جلیل بزرگمهر، انور خامهای، ابوالفتح تک روستا، شیرین سمیعی، مهدی قلی خان هدایت، محمد ابراهیم باستانی پاریزی، کریم سنجابی، نصرت الله امینی، محمد بسته نگار و… را دربر میگیرند.
آنچه این کتاب را متمایز میکند گردآوری مجموعه کوچکی است از شعر شاعران بزرگی چون علی اکبر دهخدا، بدیع الزمان فروزانفر، نیما یوشیج، ادیب برومند، احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، محمدرضا شفیعی کدکنی، سیاوش کسرایی و… که در رثای دکتر مصدق سرودهاند.
همچنین در این کتاب علاوه بر ارائه آلبوم عکسی متنوع از دورههای مختلف زندگی دکتر مصدق و معرفی آثار قلمی منتشر شده وی، زندگینامه نسبتاً کاملی نیز از روز تولد تا خاکسپاری (امانت) او در غربتکده احمد آباد استخراج شده تا بویژه برای معرفی به جوانانی که با این شخصیت برجسته سیاسی دوران معاصر ایران آشنایی کمتری دارند، مفید باشد.
ماجرای حضور مصدق در ایالات متحده
یکی از خاطرات درج شده در این کتاب با عنوان «هزینه کمرشکن» را که روایت دکتر غلامحسین مصدق از سفر امریکای دکتر مصدق و هیأت همراه برای حضور در جلسه شورای امنیت سازمان ملل متحد است، در ادامه میخوانید:
فردای روزی که وارد نیویورک شدیم، آقای تریگوی لی، دبیر سازمان ملل در معیت انتظام (سفیر کبیر ایران) برای دیدن پدرم به بیمارستان آمد و خوشامد گفت. روز بعد روزنامه نیویورک هرالد تریبیون، خبر ورود نخست وزیر و اعضای هیأت نمایندگی ایران را همراه با عکسهایی چاپ کرده بود و در ضمن نوشته بود: دکتر مصدق در سوئیت ۴۵۰ دلاری بیمارستان کرنل مدیکال سنتر شاد و سرحال است.
روزنامه را که دیدم به پدرم گفتم: بابت هر شب توقف در این بیمارستان باید ۴۵۰ دلار بپردازیم.
پدر سخت ناراحت شد و گفت: عجب کاری کردیم! ما که چنین پولی نداریم. فکری بکن تا هرچه زودتر، همین فردا از اینجا بیرون برویم.
هر روز، وقت و بی وقت پزشکان و پرستاران به دیدن و احوالپرسی آقا میآمدند. حضور نخست وزیر ایران در آمریکا و بستری شدن وی در آن بیمارستان از خبرهای مهم روزنامهها و رادیوهای آمریکا شده بود.
به یاد دارم روز دوشنبه بود که پدرم در بیمارستان بستری شد. دو روز بعد که از میزان هزینه زیاد و به قول خودش کمرشکن بیمارستان اطلاع یافت، اصرار داشت که هرچه زودتر آنجا را ترک کند. سرانجام روز پنجشنبه به دفتر رئیس روابط عمومی بیمارستان که خانمی بود، رفتم و گفتم: پدرم فردا (جمعه) باید از بیمارستان مرخص شود.
وی پس از چند تلفن به قسمتهای مختلف بیمارستان گفت: هنوز معاینات و آزمایشات ایشان تمام نشده است. گفتم: پدرم باید در اجلاس شورای امنیت حاضر شود و سخنرانیهایش را آماده کند.
به هر ترتیب، قبول کردند و صورت حسابمان را آوردند. هزینه پنج روز بیمارستان ۱۴ هزار دلار شده بود. چاره نداشتم، پنج هزار دلار از یک تاجر ایرانی قرض کردم و به تهران به برادرم تلگراف کردم، برایمان پول بفرستد.
این را هم بگویم که این ۱۴ هزار دلار، هزینه معاینات، اتاق، آزمایشها و عکسبرداری طبی بود و دستمزد دکترها را حساب نکرده بودند. پرسیدم: اجرت معاینه پزشکها چند است؟
گفتند: چون شما یک پزشک هستید و پدرتان مورد احترام جامعه آمریکاست، از این بابت پولی قبول نمیکنیم.
وقتی به پدرم گفتم، خندید و گفت: غلط کردهاند! خرج تو را هم من میدهم! برو و چند تخته قالیچه بخر و به دکترهایی که از من عیادت کردهاند، هدیه کن. از یک تاجر ایرانی اهل آذربایجان، ۶ تخته قالیچه به قیمت هرکدام دویست تا سیصد دلار خریدم و به دکترهای بیمارستان هدیه کردم.