شناسهٔ خبر: 64032 - سرویس دیگر رسانه ها

مهدی غبرایی به بهانه ترجمه آثار نویسندگان آفریقایی مطرح کرد: ادبیات غرب حرف تازه‌ای برای ادبیات‌دوستان ندارد

مهدی غبرایی گفت: معتقدم ادبیات غرب دیگر حرف چندان تازه‌ای برای ادبیات دوستان ندارد. ولی ادبیات شرق آسیا، از جمله آفریقا آثار ادبی قابل تاملی دارند که باید بیشتر شناسانده شوند.


ادبیات غرب حرف تازه‌ای برای ادبیات‌دوستان ندارد

فرهنگ امروز/ المیرا صابرنعیمی: مهدی غبرایی نامی آشنا در بین علاقه‌مندان ایرانی ادبیات است؛ مترجمی باسابقه که نویسندگان متعددی از جمله هاروکی موراکامی را به مخاطبان فارسی‌زبان شناسانده و مدتی است به سراغ نویسندگان آفریقایی رفته؛ نویسندگانی که غبرایی معتقد است حرف‌های تازه‌ای برای دوستداران ادبیات دارند و موضوعات سیاسی و اجتماعی را با بیانی جذاب روایت می‌کنند. در حالی که ادبیات غرب دیگر حرف تازه‌ای برای مخاطبان ندارد. به سراغ این مترجم رفتیم تا سوالاتی درباره دلایل روی آوردن او به آثار نویسندگان آفریقایی و همچنین جدیدترین کارهای در دست انتشارش بپرسیم.
 
آقای غبرایی، شما در سال‌های گذشته با ترجمه آثار نویسندگان آسیایی، چهره‌های ادبی جدیدی به مخاطبان معرفی کردید. حالا هم به سراغ نویسندگانی از آفریقا رفته‌اید که کمتر شناخته شده‌اند. لطفا درباره دلیل انتخاب‌ نویسندگانی از این قاره‌ کمی توضیح دهید.
در یک دوره‌ای در سال‌های اخیر به سراغ نویسندگان آسیایی رفتم؛ حدود 10 اثر از هاروکی موراکامی و 10 اثر از نویسندگان آسیایی دیگر از کشورهای هند و چین و البته چند اثر از نویسندگان عرب قاره آفریقا ترجمه کردم. اما از حدود سه سال پیش تمام توانم را برای ترجمه رمان‌های نویسندگان آفریقایی به کار گرفتم. از بین نویسندگان این قاره، آن‌هایی را انتخاب کردم که مقیم آفریقا هستند یا روایت داستان آن‌ها در آفریقا می‌گذرد.

«آفتاب‌پرست‌ها» یکی از رمان‌های نویسنده‌ای آنگولایی به نام ژوزه ادوآردو آگوآلوسا است که نشر چشمه آن را منتشر کرده؛ «دیار خوابگردی» نوشته میا کوتو دومین رمان منتشر شده از یک نویسنده سفیدپوستِ پرتغالی‌زبان اهل موزامبیک است که نشر افق آن را روانه بازار کتاب کرده است. اثر سوم «صبح بخیر، رفقا» نام دارد؛ رمانی به قلم اونجاکی، نویسنده جوان اهل آنگولا که نشر نیلوفر ناشر آن است.

با ترجمه این آثار روند ترجمه یک مجموعه از نویسندگان آفریقایی آغاز شد. در ادامه دو رمان دیگر از ژوزه ادوآردو آگوآلوسا به نام‌های «خواب‌دیدگان بی‌اختیار» و «فرضیه فراگیر فراموشی» را به نشر نیلوفر سپردم که مجوز گرفته‌اند و ظرف یک ماه دیگر منتشر می‌شوند. سومین اثر از این دسته به نام «انتظار» اثر گورتی کیوموهندو، نویسنده اوگاندایی است که حروفچینی آن به پایان رسیده و کارهای نهایی آن برای دریافت مجوز در حال انجام است.
 
چرا این آثار در قالب یک مجموعه اثر و توسط یک ناشر به چاپ نرسید؟
در ابتدا برای معرفی این نویسندگان آفریقایی، یک طرح کلی داشتم. حدود 25 اثر انتخاب و برای انتشار آن‌ها، با چند ناشر صحبت کردم. طبعا به تنهایی قادر به ترجمه همه آثار نیستم در نتیجه ابتدا تصمیم گرفتم با همکاری یک گروه از مترجمان و با سرپرستی خودم ترجمه‌ها را به یک ناشر بسپارم که در قالب یک مجموعه چاپ شوند، اما هیچ یک از ناشران برای این پروژه اعلام آمادگی نکردند و می‌گفتند فقط کتاب‌هایی را که خودتان ترجمه کنید منتشر می‌کنیم.
 
چطور شد به سراغ نویسندگان آفریقایی رفتید؟ آیا این نویسندگان سبک خاصی دارند یا می‌خواهید  دنیای جدید و متفاوتی را به روی مخاطبان باز کنید؟
به نظر من کشش و کوشش‌های سیاسی، اجتماعی، درگیری، کشت و کشتار، تحول و پوست‌اندازی در این سال‌ها به آسیا و آفریقا رسیده و بازتاب این وقایع در هنر که ادبیات و رمان یکی از جلوه‌های آن است، نمایان شده است. من معتقدم ادبیات غرب دیگر حرف چندان تازه‌ای برای ادبیات دوستان ندارد. ولی ادبیات شرق آسیا، از جمله آفریقا آثار ادبی قابل تاملی دارند که باید بیشتر شناسانده شوند؛ همانطور که در دوره‌ای نیز شاهد رشد ادبیات آمریکای لاتین بودیم و نویسنده‌ای مانند گابریل گارسیا مارکز از دل آن جریان بیرون آمد. وقتی به سراغ ادبیات آفریقا رفتم، متوجه شدم این قاره به قدری رمان‌های بدیع و پرطراوت دارد که نمی‌شود به سادگی از کنار آن‌ها گذشت.

اوایل درصدد بودم فقط به سراغ رئالیسم جادویی بروم. چنانکه چند رمان اول که ترجمه کردم، یعنی «آفتاب‎‌پرست‌ها» و «دیار خوابگردی» دقیقا در حوزه رِئالیسم جادویی قرار می‌گیرند، اما دیدم اگر بخواهم صرفا به سراغ این آثار بروم و خودم را محدود کنم با موانع زیادی مواجه خواهم بود. ضمنا علاوه بر پیچیدگی چنین آثاری، در بخش‌های زیادی مجبور به حذف بودم. این موانع باعث شدند بعضی از این آثار را از میان رمان‌های منتخب برای ترجمه خارج کنم.

در نتیجه دایره انتخابم را گسترده‌تر کردم و آثار انتخابی من برای ترجمه شامل رمان‌های اجتماعی و سیاسی هم هست. تمامی این رمان‌هایی که ترجمه می‌کنم در 70 سال اخیر یعنی بعد از نیمه دوم قرن بیستم تا امروز نوشته شده‌اند یا در این سال‌ها می‌گذرند. من به سراغ رمان‌های قبل این دوره که با موضوعات ضد استعماری نوشته شده بود نرفتم.
 
نویسندگان آفریقایی چقدر در ایران شناخته شده‌اند؟
خیلی کم. آثار محدودی از این نویسندگان به فارسی برگردانده شده ولی بیشتر رمان‌های ترجمه شده هم آثار مطرح روز در غرب بوده‌اند. در طرحی که برای ترجمه آثار نویسندگان آفریقایی شروع کردم چندان به معروف بودن نویسنده اهمیت نمی‌دهم و هدفم باز کردن دریچه‌ای جدید از ادبیات به سوی مخاطبان فارسی‌زبان است. درواقع هر رمانی که از خواندنش لذت بردم و مطابق سلیقه من بود انتخاب و ترجمه کردم. مثلا رمان «انتظار» نویسنده معروفی ندارد ولی اثر بسیار زیبایی است. در مقدمه کتاب هم نوشتم که با خواندن این رمان به یاد آثار عباس کیارستمی افتادم زیرا بسیار ساده، لطیف و تاثیرگذار روایت می‌شود و بدون اینکه به جنگ و جدال بپردازد پس زمینه آن را به زیبایی توصیف می‌کند.
 
خیلی از مخاطبان فارسی‌زبان موراکامی را با شما شناختند و این نویسنده طرفداران زیادی هم پیدا کرد. آیا فکر می‌کنید در بین این نویسندگان آفریقایی پدیده‌ای پیدا می‌شود که مطابق سلیقه مخاطب فارسی‌زبان باشد؟
قطعا و بی‌تردید. برای مثال همانطور که گفتم مو یان نویسنده چینی برنده جایزه نوبل 2012 با رمان «طاقت زندگی و مرگم نیست» یک سر و گردن از موراکامی بالاتر است. شاید بعضی‌ها مخالف این نظر باشند ولی من معتقدم حداقل از نظر طنز اجتماعی بسیار قوی‌تر و جذاب‌تر از موراکامی است، گرچه نگاه فلسفی او به پای موراکامی نمی‌رسد. امثال او هم کم نیستند و حداقل دو نویسنده بسیار خوب در آفریقا سراغ دارم، یکی از کنیا و دیگری از حبشه. متاسفانه نمی‌توان به دلیل احتمال حذفیات این آثار را به فارسی منتشر کرد. برای مثال یکی از این‌ها در ترجمه حدود هزار صفحه می‌شود اما امکان انتشار ترجمه آن وجود ندارد. البته از همین نویسنده، یک اثر کم‌حجم را ترجمه کرده و به نشر افق داده‌ام.

رمانی هم از نویسنده‌ای اهل حبشه خوانده‌ام، جایی که شاید کسی فکر هم نمی‌کند در آنجا نویسنده‌ای توانمند وجود داشته باشد. این اثر بسیار قدرتمند است ولی ترجمه آن در برنامه‌ام نیست. جنبه اجتماعی و سیاسی نوشته‌های او مانند مو یان بسیار پررنگ است، برخلاف موراکامی که چندان به موضوعات سیاسی نمی‌پردازد و نویسنده‌ای مستقل است.
 
آثار این نویسندگان آفریقایی در کشورهای غربی چقدر مورد استقبال قرار گرفته است؟
اغلب رمان‌های انتخاب شده، جایزه‌های معتبر بین‌المللی گرفته‌اند که در مقدمه ترجمه هر کتاب به طور کامل به این جوایز اشاره کرده‌ام. به ویژه ژوزه ادوآردو آگوآلوسا و میا کوتو که نویسندگانی توانا هستند. رمان میاکوتو هم به عنوان یکی از 12 رمان برتر قرن در آفریقا شناخته شده است. نکته دیگر اینکه چون آنگولا و موزامبیک مستعمره پرتغال بوده‌اند و زبانشان پرتغالی است، از ادبیات پرتغالی‌زبان جوایز ادبی متعدد دریافت کرده‌اند.
 
در پایان لطفا کمی درباره سایر آثاری که به تازگی از شما منتشر شده‌اند توضیح دهید.
همانطور که اشاره کردم دو اثر از آگوآلوسا در روزهای آینده منتشر می‌شوند. علاوه بر آن‌ها چاپ دوم کتاب «طاقت زندگی و مرگم نیست» اثر مو یان و رمان «زیستن» اثر یو هوا که هر دو نویسندگان چینی هستند چند روز قبل از سوی نشر ثالث به چاپ دوم رسید. مو یان نویسنده‌ای سرشناس و برنده جایزه ادبی نوبل 2012 است و «طاقت زندگی و مرگم نیست» رمان بلندی از اوست که آن را با همکاری خانم سحر قدیمی ترجمه کرده‌ام.

رمان «زیستن» برنده جایزه گرینزانو کاوور ایتالیا در سال ۱۹۹۸، روایتی ساده و دلنشین دارد و با اقتباس از آن یک فیلم سینمایی نیز ساخته شده است.
 
 

ایبنا