به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ «نزاع دانشکدهها» آخرین اثر کانت است که به همت رضا ماحوزی عضو هیئت علمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم ترجمه و از سوی انتشارات همین موسسه منتشر شده است. اثر حاضر از دو مقدمه مترجم فارسی و مترجم انگلیسی، همچنین یک دیباچه و سه فصل تشکیل شده است.
مترجم انگلیسی در مقدمهای که بر این کتاب نوشته به تاریخ چگونگی شکلگیری این کتاب پرداخته است و در این مقدمه بر این نکته که این کتاب در واقع بعد از فشارهایی که از طرف حکومت و کلیسا به کانت برای انتشار کتاب دین میآید منتشر شده است. او بیان میکند که این کتاب بعد از آن کتاب چگونه شکل گرفت و کانت در زمان زندگی خود آن را چگونه منتشر میکند. در همین مقدمه میخوانیم: «برکنار از اهمیت تاریخ رویدادها و وقایع مرتبط با این رساله این عبارت کانت که رساله مزبور اثری صرفاً سیاسی است و نه الهیاتی برای راهنمایی و جهتدهی به خواننده واجد اهمیت است. خصلت عام و فراخ مثالهایی که کانت استفاده کرده است ممکن است خواننده را از این نکته که آنها در واقع مثال هستند (و نه چیزی بیشتر) غافل سازد و او را از موضوعی که باید توضیح داده شود پرت و منحرف کند. موضوع اصلی، به نحو دقیق، عبارت است از حقوق حکومت و حقوق دانشکدههای، الهیات و فلسفه در مسائل مربوط به آموزههای دینی.»
در ادامه همین مقدمه مترجم انگلیسی اشاره میکند که «نزاع دانشکده فلسفه و دانشکده الهیات اساساً حمایت از حق دانشکده فلسفه در آزادی بیان است به این نحو که دربرابر دعاوی عقلانی خود ادعای عقلانی ببیند و نه زور و اعمال قدرت. این اثر یکی از آثار بسیار شخصی کانت و در واقع ملاحظاتی است که به مدد آنها در برابر اتهامات شاه و ولتر از خود دفاع کرده است. به عقیده من، به همین علت است که این اثر یکی از جذابترین آثار کانت و به طور ضمنی فرصتی برای عرضه یکی از بهترین نمایشهای ناظر به طنز خشک وی در مواجهه با کشیش و متکلم اهل کتاب است. با آنکه این طنزها بسیار تند و تیزند، اما در مقابل آنچه رقیبان وی علیه استفاده کردند، لااقل سلاح مجهزتری است».
در بخش دیگری از این مقدمه آمده است: «صلح واقعی میان دانشکدهها تنها در صورتی حاصل میآید که ایمان کلیسایی و قانون سرزمین مورد به مورد پالایش شوند و کاملاً با اصول پیشین عقل سازگار شوند و به عنوان کاربستهای آن اصول لحاظ شوند.»
اما در مقدمه مترجم فارسی این اثر به قلم رضا ماحوزی، او با طرح پرسشهایی به نکاتی از جمله اینکه دانشگاه از نگاه کانت باید چگونه جایی باشد اشاره میکند و میگوید: «دانشگاه هم به لحاظ نظام درونی و هم به لحاظ نسبت با بیرون (جامعه)، چگونه جایی باید باشد؟ اساساً چرا دانشگاه باید وجود داشته باشد؟» و در واقع با این پرسشها به تلقی کانت از ایده دانشگاه میپردازد.
او مینویسد: «تلقی کانت از ایده به مثابه مفهومی از کمال که اینک در واقعیت یافت نمیشود در تمام این متن حاضر است، چرا که برای کانت، دانشگاه آتی، که باید عهدهدار تسهیل و تسریع فرآیند رشد عقلانیت باشد، دانشگاهی که بر مبنای ایدهای از خرد تاثیر تاسیس شده است و همواره حامی حقیقت عدالت و زیبایی است.»
ماحوزی به این مضمون که یکی از اصلیترین موانع عصر روشنگری از نگاه کانت مبرا دانستن نهادها از انتقال و تغییر و رویترش کردن آنها از انتقاد است، اشاره میکند و راهحل کانت را در مواجهه با این مسئله بیان میکند و میگوید: «کانت در نزاع دانشکدهها، پارادوکس حاضر آوردن آینده را، با نگاهی جامع به کلیت دانشگاه و جایگاه جایگاه دانشکده فلسفه، به طور خاص حل کرده است. به عقیده وی در گام نخست، لازم است سه حوزهای که به نحوی با زندگی مردم سر و کار دارد و به تعبیری از خصلتی عملی برخوردارند- و حکومت از طریق آنها بر اتباع خویش مسلط میشود و آنها نیز زمینه نفوذ حکومت بر مردم را فراهم میآورند و به همین دلیل مورد حمایت حکومت قرار میگیرند- بر بنیاد عقل قرار گیرند و اصول خود را از آنجا دریافت کنند.»
مترجم کتاب در بخش دیگری میگوید: «بر اساس موانع فوق و ضرورت سبک دیگری از زندگی عقلانی برای جامعه آتی، کانت استقلال همه جانبه دانشگاه را اولین و ضروریترین شرط کنار زدن این سه مانع و نیل به اهداف مطلوب مقابل اعلام داشته است.»
ماحوزی مینویسد: «نزاع دانشکدهها که در واپسین سالهای عمر کانت فیلسوف آلمانی قرن هجدهم نگارش شده است با وجود اینکه خیلی دیر به جامعه دانشگاهی انگلیسی زبان معرفی شد اما برای آلمانی زبانها به ویژه فیلسوفان هم عصر وی، اثری است شناخته شده و بسیار جدی و اثرگذار. این اثر یکی از جدیترین متون فلسفی درباره دانشگاه و کارکرد دانشکدههای آن در مواجهه با جامعه از یک سو و تعهد و مسئولیت آنها در قبال حقیقت و روشنگری از سوی دیگر است.»
کتاب از سه فصل تشکیل شده و هر فصل در دورانی جدا توسط کانت نوشته شده است که به گفته مترجم انگلیسی زبان شاید دچار یک انفصال باشد، در فصل نخست نزاع دانشکده فلسفه با دانشکده الهیات را مطرح میکند. کانت در این فصل ابتدا نسبت دانشکدهها را با هم بررسی میکند و معتقد است «میتوان نتیجه گرفت که سازماندهی یک دانشگاه در دستهها و طبقات مختلف اصلاً اتفاقی نیست بیآنکه عجولانه (توان) خرد و آموزش را به حکومت نسبت دهیم، میتوان ادعا کرد که حکومت، با توجه به احساس نیاز خود (به نفوذ بر مردم از طریق آموزههای معین)، و به نحوه پیشینی، به اصل تقسیمبندی روی آورده است، که اگر اینگونه نمیبود این تقسیمبندی منشأیی تجربی میداشت.»
در همین فصل کانت به مشخصههای ویژه هر دانشکده از جمله دانشکده حقوق، پزشکی، فلسفه و دانشکده الهیات میپردازد. همچنین در این بخش به تقسیمبندی که در آن زمان از دانشکدهها به مفهوم دانشکده برتر و دانشکده مادون بوده است اشاره میکند.
در جایی دیگر آمده است: «جایگاه و رتبه دانشکدههای برتر (به عنوان جناح راست پارلمان دانش) حمایت از احکام قانونی حکومت است؛ اما وقتی پای حقیقت در میان باشد باید در نظام حکومت آزاد، یک حزب مخالف (جناح چپ) هم باشد که ویژه دانشکده فلسفه است. زیرا بدون ارزیابی و انتقادات شدید این دانشکده بنا به میل و استعدادشان (مثلاً از طریق تریبونهای عمومی) حکومت نمیتواند به نحو کامل درباره نفع و یا ضرر خود مطلع گردد. بدین شیوه، میتوان امید داشت که آرزوی دیرین، روزی تحقق یابد (و دانشکده فروتر برتر گردد)- اما در حقیقت، نه در قدرت، بلکه در مشاوره دادن قدرت(حکومت). زیرا اگر حکومت آزادی دانشکده فلسفه را تضمین کند و بصیرت خود را از قِبل این آزادی افزایش دهد، به شیوه بهتری برای به دست آوردن غایات خود روی آورده است تا اینکه به اقتدار مطلق روی آورد.»
در واقع کتاب «نزاع دانشکدهها» مورد عملی از تفکر انتقادی کانت در مواجهه با مسئله دانشگاه در زمان خود است و به نوعی معتقد است باید دانشکده فلسفه با رویکردی انتقادی و گفتگویی بتواند حلقه واسط بین دانشکدههای دیگر باشد و به تعبیری بتواند فضایی گفتوگویی را در بین دانشکدهها ایجاد کند. و راه حل را گفتوگوی بین آنها میداند. کانت در هرکدام از این فصول به نزاعی که بین دانشکدهها وجود دارد می پردازد.
کتاب «نزاع دانشکدهها» اثر ایمانوئل کانت به همت رضا ماحوزی از انگلیسی به فارسی ترجمه و توسط موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی در ۲۳۸ صفحه و با شمارگان ۴۰۰ جلد و قیمت ۳۸۰۰۰ تومان پاییز ۱۳۹۹ منتشر شده است.