به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ به همت رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در اسپانیا وبیناری در حوزه ادبیات معاصر فارسی با موضوع جهان شاعرانه سهراب سپهری با حضور دو استاد دانشگاه از ایران و اسپانیا و نیز سخنان محمد مهدی احمدی رایزن فرهنگی کشورمان به صورت مجازی برگزار شد.در این نشست مجازی اسماعیل آذر استاد ادبیات فارسی و آنتونی گونزالو کاربو استاد دانشگاه بارسلونا در موضوع مضامین انسانی در شعر سپهری به بحث پرداختند. خواکین رودریگز ایران شناس و مدرس زبان فارسی در اسپانیا نیز اجرای جلسه و کار ترجمه موضوعات طرح شده از سوی سخنرانان را بر عهده داشت.
در ابتدای این جلسه احمدی رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران ضمن اشاره به جایگاه سهراب سپهری به عنوان شاعر و نویسنده و نقاش برجسته در ایران معاصر گفت که اشعار سپهری به زبان های مختلف از جمله انگلیسی، اسپانیایی، فرانسوی و ایتالیایی ترجمه شدهاند. احمدی سپس به برخی ویژگی های شعر سپهری از جمله تصویرگرا بودن و نیز نگاه شاعرانه او به اشیا به گونهای که انگار همه چیزهای اطراف او دارای احساس هستند اشاره کرد و افزود: زبان شعر او زبانی نرم و لطیف بود و در فرم نیز از سبک نیمایی پیروی میکرد.
نخستین سخنران این نشست اسماعیل آذر بود که سخنان خود را در موضوع «زندگی، مرگ و تنهایی در شعر سهراب سپهری» آغاز کرد. او در مقدمه بحث خود ابتدا دو مکتب اصلی در ادبیات فارسی یعنی «خراسانی» و «عراقی» را معرفی کرد و در ادامه گفت: در شعر سپهری رنگ و نور جایگاه خاص دارند. سپهری در شعر خود در سطح افقی موفقتر است از سطح عمودی. ولی مهمترین ویژگی آثار او بی شک حس آمیزی است. مثل عبارت «قاب صدا»، قاب دیدنی است ولی صدا شنیدنی. این دو حس را با هم در میآمیزد.
آذر در ادامه درباره ویژگیهای شخصیتی سپهری گفت: چند کلمه از خلقیات و درونیات سپهری میگویم. با هیچکس بحث نمیکرد. قناعت را همیشه در نظر داشت. خجول و آرام بود. حتی تابلوهای نقاشیاش را نمی فروخت بلکه هدیه میداد. به کشورهای زیادی سفر کرد ولی سفرش برای تفنن و تفریح نبود. برای مثال وقتی به ژاپن رفت کنده کاری روی چوب را از آنها یاد گرفت. در پاریس لیتوگرافی را یاد گرفت. در هندوستان محو آثار معماری شد. به ویژه در تاج محل. خیلی چیزها از هندیها یاد گرفت و با بزرگان هند و آثار آنها آشنا شد.
اسماعیل آذر در توضیح مفاهیم برجسته در شعر سپهری به سه مفهوم زندگی، مرگ و تنهایی اشاره کرد و در هر مورد توضیحات و نمونههایی از شعر او را ارئه کرد.
این مدرس و پژوهشگر ادبیات در بخش دوم سخنان خود به مفهوم زندگی در شعر سهراب پرداخت و گفت: زندگی در شعر سهراب بیدار است: «شب سرشاری بود. رود از پای صنوبرها تا فراتر می رفت. دره مهتاب اندود. و چنان روشن کوه که خدا پیدا بود.» در همین شعر چند فضا به شما میدهم: دره مهتاب، کوه روشن، ساقه سبز، سفالینه انس. حالا به چند واژه حرکتی در همین شعر توجه کنید: رفتن رود، برگشتن سایه، جریان هوای خنک، تکان خوردن پونهها.
اسماعیل آذر در بخش آخر از صحبتهای خود، به مرگ در شعر سهراب پرداخت. او در این باره گفت: در دفتری که بیشترین صحبت را از آن نقل میکنیم، بیست بار از زندگی گفته، هفده بار از مرگ گفته و ده بار از تنهایی. اینها در دفتر «صدای پای آب» سپهری است. اکثر شاعرانی را که مطالعه میکنم، چه شاعران ایرانی چه اروپایی وقتی از مرگ حرف میزنند لحنشان فلسفی میشود. به عنوان مثال این شاعران اینگونهاند: جفری چاوسر، شکسپیر، رومی، خیام، حافظ، جورج ماتیسون، امیلی برونته، ویلیام بلیک، امیلی دیکنسون، عطار، چارلز هانسونتون. شعر سپهری هم چنین نسبتی دارد. به شعر کوتاهی اشاره میکنم در این مورد: «چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب، اسب در حسرت خوابیدن گاریچی، مرد گاریچی در حسرت مرگ».
اسماعیل آذر مباحث خود را این گونه جمع بندی کرد: زندگی در شعر سهراب همراه با شوق است. مرگ در شعر سهراب رونده و مثبت است. و تنهایی در شعر او گلایه نیست. بلکه دارای یک آرمان شاعرانه است.
در بخش دوم این وبینار، آنتونی گونزالو کاربو استاد دانشگاه بارسلونا و پژوهشگر تصوف ایرانی گفت: من قصد دارم به وجه بصری کارهای سهراب سپهری بپردازم. این وجه البته تنها در شعر او نیست بلکه به شکل مشخصتری میتوانیم آن را در نقاشیهای او نیز ببینیم. از این نظر میخواهم درباره نشانه شناسی رنگها در آثار او مطالبی را ارائه کنم.
استاد دانشگاه بارسلونا سپس در معرفی دو محور اصلی در آثار سهراب سپهری گفت: جملهای از سهراب سپهری هست که میگوید در همه خوابهای من هم بیابان هست و هم درخت. و این دو عنصر یعنی بیایان و درخت دو محور اساسی در هنر سپهری به شمار میروند. در دوره اول اشعار او مضمون بیابان را ما بیشتر در کار او میبینیم و در دوره دوم مضمون درخت به تدریج پررنگتر میشود. از سوی دیگر نسخهای از این دو مضمون ذکر شده را میتوانیم در نام یکی از مهمترین دفترهای شعر سهراب با نام ما هیچ ما نگاه ببینیم. هیچ یکی از مهمترین مضامین عارفانه در ادبیات تصوف ایرانی تا قرن هفتم است چنانکه میتوانیم آن را در آثار عطار و رومی ببینیم. و نگاه عنصر اساسی ادبیات عرفانی در دوره قرون وسطی از حافظ و سنایی به بعد است که تاکید بر نگاه و چشم دارد.
استاد دانشگاه بارسلونا در تحلیل خود از شعر سهراب سپهری گفت: پس از دانستن اینکه رنگها نظام نشانه شناسی عمیقی در ادبیات عرفانی ایرانی دارند، میتوانیم به آثار سهراب سپهری مراجعه کنیم و ببینیم که همانطور که آقای دکتر اساعیل آذر به درستی اشاره کردند، رنگها در آثار سپهری نقش مهم دارند. سپهری یک تابلو نقاشی دارد از مجموعهای که در آن به تهران پرداخته است و مربوط است به دهه شصت میلادی. در این تابلو که البته اثری آبستره است، میتوانیم به خوبی آن دو محور اصلی در آثار او را (بیابان و درخت) مشاهده کنیم. رنگ قهوهای در آن نقاشی نشانهای است از بیابان. و بیابان خود کلیدی است که ما را به مضمون اصلی راهنمایی میکند.
آنتونی گونزالو کاربو استاد دانشگاه بارسلونا درپایان سخنان خود با اشاره به ترکیبات گوناگون سپهری در اشعار خود با استفاده از رنگ سبز و اشاراتی که به مفهوم آن در نشانه شناسی عرفانی شعر فارسی دارد اوج کار سهراب را از این منظر دفتر شعر «حجم سبز» دانست و با این جمله سخنان خود را به پایان برد که این سیر معنایی برای رنگها در ادبیات فارسی در مورد رنگ سبز عمق و پیچیدگی بیشتری دارد و میبینیم که چگونه میتوان آن را از خط سبز حافظ تا حجم سبز سهراب سپهری پی گرفت.