فرهنگ امروز/ محسن آزموده
زنان به لحاظ عددی، به هیچ عنوان یک اقلیت نیستند، آنها از نظر کمی، دستکم نیمی از افراد جامعه را تشکیل میدهند و در حیات بشری، غیر از نقشهای خانوادگی و اجتماعی خاص مثل مادری و همسری و خواهری و ... در حوزههای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی حضوری چشمگیر و فعال و موثر دارند. گرایشها و سوگیریهای تبعیضآمیز و یکسونگرانه در رابطه میان مرد و زن، در جوامع پیشامدرن، امری آشکار و غیرقابل انکار است و برای آن علل و عوامل اجتماعی گوناگونی ارایه شده است. اما فرض آن است که به ویژه در عصر حاکمیت ارزشهای روشنگری یعنی «آزادی، برابری و خواهری- برادری» تبعیض علیه زنان منتفی شده باشد و انسانها همه حقوقی برابر داشته باشند، فارغ از جنسیت و رنگ پوست و دین و مذهب و نژاد و زبان و...
اما آن طور که کرولاین کریادو-پرز نشان میدهد، «در هنوز بر همان پاشنه میچرخد»، زنان همچنان همان «جنس دوم»ی هستند که سیمون دوبوار، فیلسوف اگزیستانسیالیست فرانسوی میگفت. این روزنامهنگار و فعال مدنی زنانهنگر بریتانیایی متولد 1984، در کتاب تاثیرگذار و پرخوانندهاش، زنان نامرئی (2019) که به تازگی با ترجمه نرگس حسنلی، از سوی نشر برج منتشر شده، کوشیده «به افشای سوگیری دادهها در دنیای طراحی شده برای مردان» بپردازد. کریادو-پرز تنها یک نویسنده و پژوهشگر نیست، بلکه فعالی اجتماعی است که در بریتانیا، کارزارهای متعددی را در جهت احقاق حقوق زنان پیش برده و از سوی موسسات مختلف مورد تقدیر واقع شده است. کتاب حاضر نیز در سال 2019 جایزه کتاب تجاری سال فایننشالتایمز و جایزه کتاب علمی انجمن سلطنتی را برای او به ارمغان آورد.
کتاب زنان نامرئی به نوشته مولف، «داستانی درباره غیاب است». حرف اصلی نویسنده این نیست که شکاف و نابرابری جنسیتی، در طول تاریخ و حتی در جهان امروز، امری بدخواهانه یا تعمدی است، «کاملا بر عکس، صرفا محصول شیوه اندیشیدنی است که هزاران سال وجود داشته و در نتیجه شیوهای برای نیندیشیدن است. حتی نیندیشیدن موکد: مردان بدیهی به حساب میآیند و زنان اصلا به حساب نمیآیند، چون وقتی میگویم انسان، در کل منظورمان مرد است». به همین دلیل نویسنده معتقد است: «وقتی داریم دنیایی طراحی میکنیم که قرار است برای همه مفید باشد، به حضور زنان هم احتیاج داریم. اگر تمام افرادی که برای ما تصمیم میگیرند مردان سفیدپوست و از نظر بدنی (و 9 نفر از 10 نفرشان، امریکایی) باشند، این هم شکاف اطلاعاتی دیگری تولید میکند» .
نویسنده در همان آغاز کتاب، چنانکه در اکثر کتابهای مربوط به حوزه مطالعات جنسیتی میخوانیم، میان دو مفهوم «جنس» و «جنسیت» تمایز قائل میشود. منظور او از «جنس» ویژگیهای زیستی است که مشخص میکند آیا افراد مذکرند یا مونث، یعنی همان تمایز میان دیانایها یا ژنها. اما منظور از «جنسیت» معانی اجتماعی است که به این واقعیتهای زیستی منتسب میشود، «شیوهای که با زنان و مردان به خاطر مونث و مذکر پنداشته شدنشان رفتار میشود.» به عبارت دیگر جنسیت یک برساخته اجتماعی است، اما هم جنس و هم جنسیت، اموری واقعی هستند و هر دو برای انسانها و از جمله زنان پیامدهای مهمی در بر دارند. از دید کرولاین کریادو-پرز، نکته مهمی که از این تمایز حاصل میشود، آن است که علت نادیده گرفته شدن زنها، واقعیت زیستی وجود آنها یعنی جنس آنها نیست، بلکه جنسیت آنهاست، یعنی آنچه باعث نابرابری و در نهایت حذف نامرئی و نامحسوس زنان از عرصههای اجتماعی میشود، تلقی خاصی است که جامعه از جنسیت زنانه دارد.
کتاب بعد از پیشگفتار و سپس مقدمه، در مجموع از 6 بخش و 16 فصل تشکیل شده است و نویسنده در هر بخش کوشیده سراغ یکی از عرصههای زندگی فردی و اجتماعی زنان برود و با بررسی و مشاهده شرایط آن عرصه، سوگیریهای نامرئی به ضرر زنان یا نادیده انگاشته شدن آنها را آشکار کند. برای نمونه در بخش اول کتاب زندگی روزمره مورد بحث قرار میگیرد و فصل اول را با این پرسش آغاز میکند که مگر میشود برفروبی هم جنسیتزده باشد؟ جالب آنجاست که کریادو- پرز برای بررسی نشان دادن این جهتگیریهای پنهان، سراغ یک کشور جهان سومی یا فقیر یا در حال توسعه نمیرود، بلکه از شهر کارلسکوگا در سوئد آغاز میکند، جایی که در نگاه نخست، ممکن است از نظر شاخصهای برابری جنسیتی یک آرمانشهر به نظر برسد. اما اتفاقا نویسنده با بررسی دقیق آمار و ارقام نشان میدهد که حتی در موضوع به ظاهر خنثایی چون برفروبی هم برابری جنسیتی در نظر گرفته نشده است. یعنی برنامهریزی برفروبی شهر در فصل زمستان، توسط مردانی تهیه شده بود که عمدتا با ماشین و خودرو در سطح شهر تردد میکردند و در نتیجه زنان را- که عمدتا و بر اساس آمارها پیادهروی میکنند- در نظر نگرفته بودند.
در واقع حرف اصلی نویسنده این کتاب، چنانکه پیشتر هم گفته شد، این است که این سوگیریها، در اکثر موارد اموری تعمدی و ارادی و آگاهانه نیست، بلکه عمدتا در نتیجه نادیده گرفتن زنان و اولویتهای ایشان در عرصه زندگی اجتماعی در محیطهای مختلف صورت گرفته، مثل میزها یا کمدها یا ساختمانهایی که بر اساس شکل فیزیک خاص مردانه طراحی شده است و ... کوتاه سخن آنکه مطالعه این کتاب، با مثالها و شواهد فراوان و جذابی، به همه ما خاطرنشان میکند که چگونه فضاهای اجتماعی نابرابر طراحی شدهاند و چطور میتوانیم آنها را متناسب با نیازهای همه انسانها با جنسیتهای متفاوت طراحی کنیم، طوری که خیر عمومی برای اکثریت جامعه که شامل همه گروههای متفاوت اعم از زنان و مردان است، فراهم آید.
روزنامه اعتماد