به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ حسین معصومی همدانی، عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و سخنران افتخاری همایش ملی «فلسفه غرب و ترجمه» که از سوی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران به صورت مجازی برگزار شد، نکاتی چند درباره ترجمه متون فلسفی مطرح کرد و گفت: از همان آغاز زبان فارابی شاعرانهتر است و کمتر اصطلاحی است اما زبان ارسطو خشکتر و سیستماتیک است. نوافلاطونیها فکر میکردند که غایت این دو یکی است و فلسفه ارسطو مقدمهای بر فلسفه افلاطون است.
وی افزود: در دوران اسلامی اولین مترجمان برخی اصطلاحات را به همان گونه یونانیاش به کار میبردند و این مسالهای است که تا امروز گریبانگیر هر مترجم فلسفه قرار گرفته است. دشواری از اینجا شروع میشود که همه فلاسفه اصطلاحات را به یک صورت به کار نمیبرند زیرا میزان استفاده از اصطلاحات از فیلسوفی به مکتبی دیگر متفاوت است.
معصومی همدانی ادامه داد: یکی از مشکلات ترجمه متون فلسفی به زبان فارسی توجه نکردن به همین مساله است و این توهم که یک فیلسوفی اصطلاحی حرف میزند و همواره یک لغت را به معنای اصطلاحی به کار میبرد اشتباه است. مفهوم فلسفه به یک مکتب و جریان خاصی اطلاق نمیشود و دعواها و جنگهای داخلی بین فلاسفه به این برمیگردد که شیوههای مختلفی برای فلسفیدن داشتهاند.
وی با اشاره به اینکه میزان وابستگی به متن فلسفی و زبان طبیعی چقدر است، گفت: این میزان وابستگی امکان دارد از یک متن به متن دیگر فرق داشته باشد. وقتی واژه جا افتادهای از فلسفه اسلامی که زمانی واژه فرنگی برای آن قرار میگرفته مترجم را دچار اشتباه میکند چون این تحول در زبان ما طی نشده است. وقتی مترجم در ترجمه از همان واژه قدیمی استفاده میکند خواننده از این واژه برداشت اشتباه کند.
معصومیهمدانی ادامه داد: مترجم باید به این نکته توجه کند که معنای برخی از واژهها تغییر میکند و باید در زبان فلسفه این تحول طی شود. وقتی فروغی رساله دکارت را ترجمه میکرد از برخی واژههای فلسفی استفاه کرد که امروزه این تحول زبانی باید در این متونها مورد توجه قرار گیرد. مثلا گفتمان نشان نمیدهد که این همان گفتار است تحولی که این واژه طی کرده تا به اینجا رسیده در اینجا محو شده است.
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران افزود: هر کسی که با تاریخ فکری سروکار دارد با یک گسست تاریخی مواجه میشود و این گسست تاریخی نشان میدهد گذر از قرون وسطی به تاریخ جدید است و این مساله دائم یک صفحه ترازو را سنگین میکند. به همین دلیل هر چیزی در علم باید به روز شود. نفس اینکه ما آثار ارسطو و همچنین کتابهای فلسفه میخوانیم بیان مساله است ولی در عین حال متونی را شاهدیم که تحولات بسیار عمدهای نیز در آن رخ داده است. نوع برخورد ما با متن چه واژگان تخصصی و چه عمومی نشان میدهد ما چه داوری در این مساله داشته باشیم.
این پژوهشگر فلسفه ادامه داد: در نهضت ترجمه قرن دوم و سوم هجری بسیاری از آثار از زبان سانسکریت و پهلوی به زبان عربی ترجمه شد. در آن دوره انتخاب متون به دلیل اقتضائاتی بوده است که داشنمندان انتخاب میکردند تا به نیازشان پاسخ بگویند. داستان به این گونه نبوده که برخی متخصص ترجمه باشند و کسانی متخصص فلسفه این طور نیست که متخصص ترجمه باشد و کسانی متخصص فلسفه که نخست ترجمه کند و بعد به فلسفیدن بپردازند. وقتی به فارابی و ابن سینا میرسیم مساله عوض میشود و نهضت ترجمه تمام شده است.
وی در ادامه سخنانش به قرن بیستم نیز اشاره کرد و گفت: قرن بیستم با تحول بزرگی همراه بوده است. ایدئولوژی حاکم این بود که فلسفه جدید با فلسفه قدیم پیش از خود گسست کلی دارد و محققان نیز با نوعی دید باستانشناختی و به قصد شناخت چیزی که دوران آن گذشته است به فلسفه قدیم میپرداختند.
معصومیهمدانی افزود: اروپاییها در آن زمان فلسفه یونانی را با دید کاملا تاریخی مد نظر قرار میدادند، فلسفه دوران اسلامی و قرون وسطای اروپایی با فلسفه یونانی شمرده میشد و احیانا انحرافی در آن فلسفه بود که تا قرنهای 17 و 18 به دلایل گوناگون رایج بود و این دید در اواخر قرن 19 و یا 20 مسایل مهمی در تاریخ فلسفه و علم به وجود آورد و تحولی در آن ایجاد شد.
وی گفت: علت روی آوردن به فلسفههای پیشین از جمله فلسفه قرون وسطی، فلسفه اسلامی و فلسفه دوران یونان باستان، بازشناسی برخی از مولفههای علم و فلسفه جدید و حتی بازشناسی محل گسست و نزاع در فلسفه قدیم و جدید بود و در نتیجه در طول دو سده گذشته دیدگاهها درباره فلسفه قرون وسطی و فلسفه اسلامی تعدیل شده است.
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران افزود: هم در تاریخ علم و هم در تاریخ فلسفه برنامههای پژوهشی برای یافتن پیوستگی فلسفه قدیم و جدید وسعت بیشتری یافته است. هایدگر طبیعیات ارسطو را یک متن متافیزیکی مهم میداند و از سوی دیگر برخی نیز شأن فیزیکی آن را میجویند.
معصومیهمدانی با طرح این پرسش که آیا ما مترجم فیلسوف داریم؟ گفت: ترجمه ما از یک نیاز فلسفی فراتر نیست برای همین است که مترجم همه چیز ترجمه میکند وقتی مترجم به مساله «مترجم فیلسوف» بیندیشد و چنین موضعی داشته باشد هر چیزی را ترجمه نمیکند. گمان میکنم در برابر حجم عظیم متون فلسفه جریانهای تفکر فلسفی وجود دارد که با این ترجمهها ارتباط دارد و مترجم باید به این نکته توجه کند، به همین دلیل است که امروزه یک دلزدگی بعد از خواندن آثار فلسفی حس میکنیم.
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در پایان سخنانش گفت: ما مکتب ترجمه کم داریم؛ ترجمهای که با هدف خاصی باشد. رفع این نقیصه لازمهاش این نیست که آدمهایی مثل فارابی و ابن سینا از زمین دوباره برویند بلکه لازمه این است که فلسفه دانشگاهی جدیتر به ترجمه آثار فلسفی توجه کند. خوشبختانه امروزه مترجمان جوانی وجود دارند که از یک زاویه خاصی متون فسلفی را ترجمه میکنند که امیدوارم این ترجمهها روز به روز بیشتر شود.