به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه شرق؛ آنچه از آن به مشکل بنیاد اخلاق در اندیشه فلسفی نوین و معاصر یاد میشود در این پرسش مطرح است که اخلاق بر چه اساسی بنا شده است؟ نظام اخلاقی در مکاتب مختلف فلسفی شرق و غرب بر اصول متفاوتی بنیان گذاشته شده است. به باور محمدعابد جابری از متفکران پرآوازه دهههای هشتاد و نود قرن بیستم در جهان عرب، در کتاب «عقلانیت اخلاق عربی و تأثیر سنت خسروانی»، پژوهشگر معاصر با معیار فرهنگ دیگر که همان فرهنگ اروپایی است به پژوهش آثار نوشتهشده در حوزه اخلاق پرداخته و درباره آنها حکم صادر کرده و در نتیجه اندیشه اخلاقی در فرهنگ عربی را با معیارهایی که اخلاق را بخشی از فلسفه میداند سنجیده و به عوامل دیگر اهمیت نداده است. همچنین تلاشهایی نیز در این زمینه وجود داشته که برآمده از «افق سلفی» شناختهشدهای است. جابری با هر دو رویکرد مخالف است و ضمن اشاره به اینکه نمیخواهد از ارزش این تلاشها بکاهد، تأکید دارد این آثار نتوانستهاند چنانکه بایدوشاید به موضوع بپردازند. جابری روش و دیدگاه خود را برای پرداختن به نظام اخلاق عربی در کتاب حاضر چنین شرح میدهد: «با استناد به وضعیت کنونی پژوهشهای حوزه اندیشه اخلاق در میراث عربی اسلامی، ما در این کتاب بیشتر ماجراجویانی را میمانیم که میخواهند قارهای را کشف و ویژگی آن را بررسی کنند. ما در سفر خویش با دو پرسش روبهروییم: چه روشی در کشف این قاره به کار گیریم؟ و چه نگاهی به این قاره داشته باشیم؟». او در پاسخ به این پرسشها دستهبندی نوینی را مطرح میکند و تأکید دارد از مفاهیمی که قبلا در حوزه معرفت به کار گرفته، در اینجا استفاده نمیکند چون در این کتاب نه با عقل نظری بلکه با عقل عملی مواجه است. جابری از مفاهیمی چون نظام معرفتی، ناخودآگاه معرفتی و نظامهای بیان و برهان و عرفان که در پژوهش عقل نظری به کار گرفته استفاده نمیکند زیرا «عقلانیت اخلاقی را نظام ارزشها و نه نظام معرفتی بنیاد مینهند». جدای از مفاهیم، روش جابری در این کتاب همانند آثار قبلیاش تحلیل تاریخی، بررسی ساختاری و طرح ایدئولوژیک است. جابری در دفاع از روش خود مینویسد: «چنین روشی را دیدگاهی به ما تحمیل کرده که از گذر تعامل با موضوع به آن دست یافتهایم. این دیدگاه دو اصل دارد: نخست مطالعه و بررسی آنچه عقلانیت اخلاق عربی نامیدهایم که درواقع عقل جمعی است... . اصل دوم نتیجه اصل نخست است که همان تعامل با هریک از نظام ارزشهاست که در این جلد تأکید بیشتر بر سنت خسروانی است». هدف جابری از طرح عقل جمعی اهمیتندادن به فرد نیست بلکه فرد در اینجا عضوی از جماعت در نظر گرفته میشود. از سوی دیگر نقد جابری از اخلاق و سنت خسروانی اهمیتندادن این اخلاق به فرد را بارها نکوهش کرده است. البته جابری در کتاب حاضر به عادات و عرف خاصی که هریک از فرقهها و جماعتهای صوفی، عیاران و لوطیان و غیره داشتند، نمیپردازد چون موضوع کار او «اندیشه اخلاقی در فرهنگ عربی» است و چنین موضوعی میتواند در کل پروژه که همان «نقد عقل عربی» است، جای گیرد. جابری در کتاب حاضر شرایطی را بررسی میکند که سبب ورود میراثهای وارداتی به فرهنگ عربی شده است. او شرایط عامل ورود این میراثها را بحران یا شبهبحران میداند. در نظر او چون نظام ارزشها در فرهنگ عربی اسلامی از بحران یا شبهبحران رنج میبرد ازاینرو، به ارزشهایی نیاز داشت که از آنها در مبارزهای کمک بگیرد که بحران ارزشها فراورده آن بوده است. سپس به شرح این موضوع میپردازد و اصول و نمودهای این بحران را توضیح و چندین فصل از کتاب حاضر را به این موضوع اختصاص میدهد و نتیجه میگیرد که امویان نیازمند ارزشهایی بودند که بر وحدت جامعه و دولت و ضرورت اطاعت بیچونوچرا از سلطه تأکید داشته باشد: ارزشهایی که در آنها همهچیز بر محور خسرو میچرخد، همهجا حضور دارد و حضورش رقیب و مزاحم حضور خداوند در وجدان پارسیان است: «دو همزادبودن پادشاهی و دین نهتنها در نظام سیاسی اجتماعی پارسیان بلکه در دل رعایا نیز آنچنان جای داشت که اگر کسی ادعا میکرد خسرو را میپرستد، تعجب یا نکوهش کسی را برنمیانگیخت» (ص 11)جابری چنین گفتمانی را «گفتمان اطاعت» نامیده و بر این باور است که پس از آنکه دولت اموی وارد مرحله افول شد حتی در سرزمین فتحشده پارس که موطن این اخلاق بود خیزشهای بسیاری علیه دولت شد و دولت برای جلوگیری از این وضعیت و انصراف مردم در پیوستن به «اجانب» و انقلابیون، نیازمند چنین اخلاقی شد. اما جابری تأکید دارد رخنه گفتمان اطاعت در فرهنگ عربی اسلامی نهتنها در اواخر دولت اموی بلکه پس از سرنگونی آن و از گذر آثاری چون کلیلهودمنه، ادب صغیر، ادب کبیر و رساله صحابه ابنمقفع و تاجالملوک جاحظ و عیونالاخبار ابنقتیبه و سپس ماوردی این رخنه و نفوذ ادامه داشته است.