فرهنگ امروز/ محمد زارع شیرین کندی: "عصر حیرت" عنوان کتاب جدید مهدی نصیری است. این اسم آنجا که به زمانه غیبت حجت معصوم و روزگار سیطره مدرنیته دلالت می کند، بامسما است. دوره جدید ، عصر شک و حیرت و سرگردانی و اضطراب و پریشانی و گمگشتگی است ؛ عصر ظلمت ( کالی یوگا) است؛ عصر گریختن خدایان است ؛ عصر فراموشی روح است؛ و در یک کلمه عصر " فراموشی وجود" است. اما علی الظاهر محتوای اثر مهدی نصیری از چیزی دیگر حکایت می کند، یعنی اسم کتاب چندان با درون آن نمی خواند. نصیری مدرنیته و استیلای آن و دوره غالب آن را چندان در بحث وارد نمی کند و عمدتا از غیبت معصوم و مبسوط الید بودن آن سخن می گوید. در غیاب امام چه می توان کرد ، چه باید کرد ، چه امیدی می توان داشت و غیره. او سبب بیشتر ناکامی ها ، شکست ها ، موانع ، مشکلات و گرههای حکومت کنونی اسلامی را غیبت معصوم قلمداد می کند. او از امام غایب معصوم به گونه ای سخن می گوید که گویی در حد عالم و قادر علی الاطلاق ( العیاذ بالله) است . او حضور امام را چنان مهم و مطلق می گیرد که گویی با حضور امام در مقام ابرمرد تمامی آرمانها متحقق خواهند شد. باعث همه گرفتاریها و بدبختی ها و مصایب و فجایع، غیبت حجت خدا در زمین است . نصیری مدرنیته را امری عرضی می داند که آن هم تاحدودی مشکلات و معضلاتی برای حکومت اسلامی به وجود آورده است. تفسیر نصیری از حضور و تاثیر امام غایب سخت شبیه برداشت غالیان است. او قدرت و کمال امام غایب را فراتر از انسان می برد و عقل و تدبیر و سخن و کارش را فرا انسانی تلقی می کند . هرچند برخی یاران امامان آنها را " علما ابرار اتقیا" دانسته اند . اما کتاب نصیری سخت نابهنگام ( نه به معنای ممدوح نیچه ای ) است و با زمان و مکان کنونی انطباق و سنخیتی ندارد . اگر حقیقت را در هر دوری ظهوری است ، اگر دوره کنونی دوره حیرت و ظلمت و نیست انگاری است ، اگر دوره کنونی را غرب جدید و مدرنیته رقم زده، پس چگونه می توان همه نقایص و کمبودها و توسعه نیافتگی ها را معلول غیبت امام دانست ؟ مگر در زمانه فرار خدایان - که زمانه همه اقوام روی زمین است- ظهور امام غایب چه قدر ممکن است؟ مگر امام غایب می تواند با عصر بشرانگار و نیست انگار کنونی سازگار باشد؟ این زمان هنوز ادامه دارد،در دل پست مدرن هم دوام خواهد داشت. این عصر با خودموضوعی و الحاد و اباحه و ظلم مشخص شده و به سهولت به وحدانیت و انسانیت و عدل و بخشش و مدارا و همزیستی تن نخواهد داد. غرب مدرن عالم و آدم نوی خلق کرده که این عالم و آدم فعلا باقی است . ظهور هر ابرمرد پاک و وارسته ای در پس فردای پایان مدرنیته ممکن است. نصیری اگر به ادوار و اکوار قائل بود ، آن گونه از امامت و غیبت سخن نمی گفت. روزگار ما دیر شناخته می شود خاصه اگر با فلسفه و تفکر معاصر مخالفت شود و مهدی نصیری یک ضدفلسفه تمام عیار است. احساس میکنم بعد از کارهای برخی روشنفکران و متفکران معاصر ، کتاب نصیری معنایی ندارد و بیهوده و زاید است . کتاب او پیشتر در آثار عده ای از روشنفکران و اندیشمندان به نحو ژرف تر و بنیادی تر به بیان درآمده است. البته کتاب نصیری ربطی به کارهای آن روشنفکران و متفکران ندارد و شاید بتوان گفت که پارادایم غالب بر آن نوعی تشیع اخباری است . کتاب " عصر حیرت" سخن تازه ای ندارد.