شناسهٔ خبر: 64672 - سرویس خبر

تاریخ‌سازی به همان اندازه تاریخ‌نویسی اهمیت دارد/ فارسی زبان همه ایرانیان است

صابری محمدرضا توکلی صابری، پژوهشگر و مولف درباره اهمیت زبان فارسی یادداشتی نوشته است و به اهمیت توسل جستن به زبان فارسی در دیروز و امروز ایرانیان پرداخته است.

فرهنگ امروز:محمدرضا توکلی‌صابری، مولف و پژوهشگر: ما ایرانیان جزو تعداد انگشت‌شمار کشورهایی هستیم که دانش‌آموزان آن می‌توانند متون نظم و نثر هزار ساله خود را، از شاهنامه تا سفرنامه ناصرخسرو، بخوانند. فهم متون قدیمی فقط منحصر به افراد با سواد نیست. افراد بی‌سواد هم قرن‌ها شاهنامه را در قهوه‌خانه‌ها و چایخانه‌ها شنیده و فهمیده و لذت برده‌اند. متن‌های ادبی اکثریت زبان‌های اروپایی به چهارصد و یا پانصد سال پیش نمی‌رسد و متون پیش از آن را اروپایی‌ها نمی‌توانند بفهمند. حتی دو زبان قدیمی یونانی و عبری چنین توفیقی را ندارند، زیرا زبان امروزی آنها باز زبان هزار سال پیش از آن بسیار تفاوت پیدا کرده است. فارسی زبانی است که هنوز در آسیای میانه قرقیزستان، ترکمنستان، تاجیکستان، ازبکستان، پاکستان، افغانستان مردم با آن سخن می‌گویند. این زبان، زبان وحدت ملت ایران است. باید به آن اهمیت داد.

به تازگی از یک سفر به آذربایجان و کردستان و خوزستان بازگشتم. در این سفر در چندین جا صحبت از لزوم آموزش و تدریس به زبان مادری پیش کشیده شد. تبلیغ برای آموزش و تدریس به زبان‌های محلی در کشوری که زبان رسمی‌اش فارسی بوده است و دارای چنین ادبیات جهانی است قابل تامل است. اگر در دوران گذشته که روزنامه و رادیو و تلویزیون نبود و آموزش عمومی و رایگان وجود نداشت کودکانی که زبان مادرشان فارسی نیست مشکل یادگیری زبان فارسی را داشتند، اکنون با عمومیت رسانه‌های عمومی و کانال‌های تلویزیونی و برنامه‌های کامپیوتری، کتاب و کتابخانه‌های عمومی این مشکل خیلی کمتر شده است و بسیاری از کودکان غیر فارسی زبان حتی پیش از رفتن به مدرسه زبان فارسی را یاد می‌گیرند. وزارت آموزش و پرورش نباید در دام تدریس زبان مادری به جای زبان فارسی گرفتار شود.

علت پایندگی و دوام فرهنگ ایران وجود زبان‌ها و فرهنگ‌های مختلف در این کشور پهناور است. شاید بدون این تنوع، فرهنگ ایران این بالندگی و این پایندگی را نمی داشت. باید زبان فارسی را هم به عنوان زبان پیوند همه زبان‌های بومی ایرانی ترویج کرد. این زبان زبان وحدت ملت ایران است. هیچ زبان نباید جانشین زبان فارسی شود. در حالی که نباید هیچ گونه ممانعتی برای گفتگو و انتشار به زبان‌های محلی وجود داشته باشد. آموزش کودکان باید به زبان فارسی و در کنار زبان‌های محلی باشد نه این که زبان‌های محلی جانشین زبان فارسی شود. زیرا که اگر هرکسی بخواهد زبان ناحیه خودش آموزش یابد، پس یک بلوچ و کرد چگونه باید با یک آذربایجانی گفت‌وگو کند. جز زبان فارسی؟ پس غرض جانشین شدن زبان مادری به جای زبان فارسی از میان می‌رود.

زبان ترکی جزو زبان‌های خاورمیانه‌ای مانند عربی، فارسی، عبری، کردی، آرامی، و غیر آنها نیست. زبان ترکی، بر خلاف تبلیغات پان ترکیست‌ها از زبان‌های وارداتی و از آسیای مرکزی به خاورمیانه وارد شده است و از گروه زبان‌های مغولی است. اگر واژه‌های فارسی، عربی، یونانی، ارمنی، و دیگر زبانهای خاورمیانه‌ای را از آن بگیریم تعداد کمی واژه ترکی و بعضی واژه‌های مغولی و ازبکی باقی می‌ماند.
اگر قرار باشد که هر کسی به زبانی که در محیطش گفت‌وگو می‌شود و یا در کودکی با آن آشنا شده است پس ممکن است که کسی درخواست کند که دولت باید بودجه‌ای را برای آموزش زبان مطربی اختصاص دهد.

زبان فارسی برآیند همه زبان‌های ایرانی است که به خاطر توانایی‌هایش در بیان مطالب علمی، ادبی و فلسفی به این مقام رسیده است. کمتر زبان غیر اروپایی است که چنین توانایی مطابقه با زمان و وضع برابر نهاده‌هایی برای واژه‌های بیگانه داشته باشد. بودجه دولتی فقط باید صرف آموزش زبان فارسی شود که زبان ملی است. با این حال اگر هر قومی بخواهد به زبان خودش صحبت کند، نباید مانع آن شد، همان طور که اکنون چنین است و در استان‌هایی که زبان مادری شان غیر از زبان فارسی روزنامه و مجله و رادیو به همان زبان‌ها منتشر می‌شود. امکانات دولتی فقط باید صرف آموزش زبان فارسی شود و هر ایرانی باید زبان ملی میهن خود را ابتدا یاد بگیرد که زبان ارتباط میان همه قوم‌های ایرانی است.

زبان یکی از جنبه‌های فرهنگ یک ملت است، ادبیات، دین، فلسفه، هنر، و تاریخ مشترک بخش دیگری از آن است. ایرانیانی که زبان مادری شان فارسی نیست در همه موارد فوق با فارسی زبان‌ها فرهنگ مشترک دارند و این تفاوت زبانی نمی‌تواند عامل جدایی ویا افتراق باشد. زیرا این وجوه اشتراک آنها را سخت به هم پیوند داده است.

موضوع آموزش به زبان مادری، به جای زبان فارسی، که گهگاه سازمان‌های داخل و خارج از ایران پیش می‌کشند و رسانه‌های غربی آن تبلیغ می‌کنند ابتدا توسط کانون‌های اندیشه صیهونیستی در آمریکا و اسراییل پیشنهاد و به طور وسیعی در مورد آن تبلیغ شد. غرض آن نیز ایجاد دردسر و مشکل و اختلاف بین گروه‌های قومی در ایران بود. با این طرح و برنامه آموزش زبان مادری در استان‌هایی که زبان مادری شان زبان فارسی نیست به عنوان یک درخواست فرهنگی و در اصل یک درخواست سیاسی ارائه شد. به این ترتیب قصد این بود که با آموزش زبانی جز آموزش زبان فارسی در مدارس و دانشگاه به یک تفاوت فرهنگی و جدایی فرهنگی انجامد که به تقاضای بعدی که خود مختاری به علت تفاوت زبانی است و سپس استقلال و پیوستن به سرزمین‌های خارج از مرز ایران برسند که به این زبان‌ها صحبت می کنند.

این تبلیغات بیشتر متوجه استان آذربایجان و کردستان است. این کشورها در حالی که سعی دارند کشورهای خاورمیانه را به کشورهای کوچکتر و ضعیف‌تری تجزیه کنند وقتی به مشکلات زبانی و ملی و فرهنگی خودشان می‌رسد به وجه اشتراک خود با آنها تاکید می‌کنند تا وجه افتراق. کشور انگلستان که به نظر می‌رسد یک زبان واحد دارد با اسکاتلند و ویلز که جزوی از آن است و به زبان گی لیک صحبت می‌کنند، هیچ‌گاه اجازه تدریس به این زبان‌ها را در کشور خود نداده است. حتی وقتی در اسکاتلند برای جداشدن از انگلستان و یا ماندن با آن کشور رای‌گیری شد، همه سیاستمداران بر وجه اشتراک انگلیسی‌ها و اسکاتلندی‌ها تاکید داشتند تا اسکاتلند از انگلستان جدا نشود. همان سیاستمداران برای عراق تجویز دیگری داشتند و دارند. یعنی تجزیه به سه بخش شیعه‌نشین، کردنشین و عرب‌نشین. ایالتی مانند کالیفرنیا، به علت کثرت کسانی که به زبان اسپانیایی صحبت می‌کنند و فرهنگ آمریکای لاتین را دارند از نظر فرهنگی به هیچ وجه تشابهی با ایالت نیو اورلئان که فرهنگ فرانسوی دارد و یا آلاباما ندارد. با این حال هیچیک از سیاستمداران به این تفاوت عمده اشاره‌ای نداردند و آن‌ها را، به علت وجود زبان مشترک یعنی انگلیسی، بخشی از ایالات متحده آمریکا می‌دانند.  

کشورهای غربی خود که این همه به تاکید و تبلیغ تدریس زبان مادری در ایران می‌پردازند. کارنامه سیاهی در اجازه به تدریس زبان‌های بومی در کشورخودشان دادند. انگلیسی‌ها در ابتدا بسیاری از مستعمرات بچه‌ها را می‌دزدیدند و به انگلستان می‌بردند تا مجبور شوند زبان انگلیسی را یاد بگیرند و پس از چند سال آنها را به کشورهای مستعمره بر می‌گرداندند تا بتوانند مترجم آنها باشند و به بومیان انگلیسی یاد بدهند. میسیونرهای مسیحی در استرالیا و آفریقا و آمریکا انجیل را به زبان انگلیسی برای بومیان آموزش می‌دادند تا انگلیسی یاد بگیرند. اسپانیایی‌ها و پرتقالی‌ها چنان قلع و قمعی از بومیان آمریکای جنوبی کردند که فقط زبان اسپانیایی و پرتقالی زبان این قاره شد. فرانسه تمام زبان‌های محلی را از میان برد.  این کشورها اکنون که زبان‌های رسمی کشورهایشان فراگیر شده است و رقیب جدی ندارد، به زبان‌های دیگر، اگر وجود داشته باشد، اهمیتی نمی‌دهند چون قابلیت رقابت ندارد. هم اکنون کودکان فلسطینی باید از کودکی زبان عبری را یاد بگیرند و آموزش آنها به زبان عبری است.

در طی دو سه دو قرن و نیم گذشته آمریکایی‌ها و کانادایی‌ها ده‌ها هزارکودک سرخ پوست را به زور از خانواده‌هایشان جدا کردند و در مدرسه‌های مخصوص بومیان آنها را وادار می‌کردند که انگلیسی یاد بگیرند و به انگلیسی حرف بزنند. آنها را مجبور می‌کردند تا لباس‌های بومی خود را به کنار بگذارند و مجبورشان می‌کردند لباس‌های غربی بپوشند. در کانادا به جای نام‌های بومی شان شماره‌گذاری شده بودند و با شماره آنها را خطاب می‌کردند. در این مدارس اجباری هزاران کودک به علت جدایی از خانواده، برخوردهای نامناسب با آنها و تنبیهات مختلف مردند. این مدارس در سال ١٩٩٨ در کانادا تعطیل شدند.

بسیاری از این کودکان که اکنون در سنین پیری هستند دولت کانادا را به خاطر این رفتار غیر انسانی تحت تعقیب قرار دادند. آنها گورستان‌های دسته جمعی این کودکان را شناسایی کرده و علامت‌گذاری کردند. در مدارس آنها را به اجبار به خواندن کتاب انجیل و خواندن دعاهای مسیحی وادار می کردند. شعار آنها این بود که: «سرخپوست درون آنها را بکش، ولی انسان درون آن را نگهدار». البته اکنون که این دولت‌ها به پیروزی قطعی و کامل برای برانداختن زبان و فرهنگ بومیان آمریکا و کانادا کردند، چهره انسانی به خود گرفته‌اند و آنها را به حال خود گذاشته‌اند. ولی مساله این است که پس از این اقدامات آنها در فرهنگ غربی حل شده‌اند لباس غربی می‌پوشند و به زبان انگلیسی حرف می‌زنند و دیگر خطری برای آنها ندارند. البته در مراسم سنتی خود لباس سرخپوستی می‌پوشند و رقص سرخپوستی می‌کنند ولی این کارها تهدید امنیتی نیستند.

ادوارد شرلی کارمند سیا که به طور مخفیانه در سال ١٩٩۴ سفر کرده است، در کتاب خود به نام «دشمن خود را بشناس» که در سال ١٩٩٧ منتشر شد. گفته است که حتی فکر جدا شدن آذربایجان به پشت سیاستمداران ایرانی لرزه می اندازد و بهترین روش مبارزه با دولت ایران را نفوذ و اختلال و خرابکاری در آذربایجان دانسته بود. پس از حمله آمریکا به عراق و خودمختاری کردستان و استقلال جمهوری آذربایجان و ورود دستگاه سیاسی اسراییل به این دو کشور برنامه‌های مفصلی برای تبلیغات بر علیه ایران برنامه‌ریزی شد که هدف آن تفرقه بین مردم ایران و سپس حمله نظامی و سرنگونی حکومت و تجزیه ایران به کشورهای کوچک‌تری بود. غافل از این که این ملت چند هزار ساله به این آسانی‌ها مانند کشورهای همسایه از هم نمی‌پاشد و پایه‌های فرهنگی و اعتقادی و سیاسی و تاریخی عمیق و کهنی دارد. دستگاه‌های تبلیغاتی کشورهای ترک زبان همسایه همسو با دستگاه‌های تبلیغاتی آمریکا، انگلستان و... برنامه هماهنگی را در زمینه‌های مختلف اجرا کرده‌اند و در دست اجرا دارند. یکی از آنها تبلیغ طرح تدریس و آموزش به زبان مادری است.  

به تازگی که سفری به شهرهای آذربایجان داشتم و با هم‌وطنان آذری گفت‌وگو می‌کردم. متوجه شدم که چقدر بعضی تحت تاثیر این تبلیغات قرار گرفته و به تبلیغ و دفاع از آن می‌پردازند. یکی از این تبلیغات‌چی‌های ژنرال آتاتورک از زبان ترکی بسیار تعریف و تمجید می‌کرد و تبلیغات پان ترکیست‌ها را به من تحویل می‌داد مبنی بر این که ترک‌ها در زمان کوروش هم در این سرزمین بوده‌اند و از خوار کردن کوروش و حتی شاه اسمعیل ترک زبان خودداری نکرد و به ستایش دشمن او یعنی سلطان سلیم پرداخت.

کوروش مردی بی‌نظیر در تاریخ جهان است. کسی است که دشمنان یونانی‌اش در مورد خصایل نیکوی او کتاب نوشته‌اند و در تورات به نیکی از او یاد شده است. کسانی که کوروش را می‌کوبند و او را ایرانی نمی‌خوانند، آب به آسیاب بیگانگان می‌ریزند. این گونه تبلیغات منفی و نادرست دارد به تدریج در آذربایجان جا می‌افتد و سرمایه‌های عظیمی برای آن صرف می‌شود و هدف آن ایجاد نفاق و تفرقه در میان مردم ایران در هم شکستن ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ای است. نشانی اینترنی این گونه جایگاه‌های اینترنتی که به تبلیغ در میان استان‌های غیر فارسی زبان می‌پردازند همگی به جمهوری آذربایجان و ترکیه بر می‌گردد. 

سیزده سال پیش که در آذربایجان سفر می‌کردم هیچ‌گاه این چنین تبلیغاتی را ندیده بودم. باید همگی ما، یعنی مردم و دولت، به کار فرهنگی بپردازند و این تبلیغات دروغین را خنثی کنند وگرنه سیزده سال بعد خدا داند چه خواهد شد در حالی که آذربایجان یکی از مراکز بزرگ زبان فارسی بوده است. تبریز تنها شهری پس از نیشابور است که مقبره الشعراء دارد. در این گورستان در حدود چهارصد شاعر فارسی زبان آرمیده‌اند و این اهمیت این شهر را به عنوان یکی از کانون‌های بزرگ ادبیات پارسی نشان می‌دهد. تاریخ کشور ایران دو جنبه مشخص دارد. یکی شاعران آن و دیگری سرداران آن که با بیگانگان جنگیده‌اند و مرزهای این کشور را امن داشته‌اند. آذربایجانی‌ها از هردو جنبه در صدر بقیه استان‌ها هستند.

شاعران آذربایجانی از نظامی و قطران تا شهریار عشق خود را به این سرزمین نشان داده‌اند و سرداران آذری از بابک تا باکری‌ها جان خود را در دفاع از این سرزمین از دست داده‌اند. در آذربایجان آثار تاریخی فراوانی از زمان ساسانیان دیده می‌شود و قطران شاعر بزرگ پارسی‌گوی آذربایجان در یکی از اشعارش آذربایجان را سرزمین ساسانیان می خواند. فقط از شهر شروان پنجاه شاعر فارسی زبان برخواسته‌اند که مشهورترین آنها خاقانی شروانی است. ترک‌ها اگر خیلی ادعا دارند فقط پنج شاعر ترک زبان این شهر را قبل از ورود ترکان عثمانی به خاورمیانه نام ببرند.

پان ترکیست‌ها که در جمهوری آذربایجان و ترکیه دستگاه تبلیغاتی گسترده‌ای دارند. ایران را نیز هدف قرار داده‌اند. تاریخ نشان می‌دهد که ترک‌ها یکی از مللی هستند که تساهل و تسامح کمتری نسبت به دیگر مردمانی داشته‌اند که در این منطقه زندگی می‌کرده‌اند. قتل‌عام ارمنیان، سرکوب و جنگ با کردهای درون ترکیه، سرکوب اعراب و جنگ‌های طولانی با ایران نمونه‌ای از اینها است. هم اکنون هم قتل‌عام کردهای ترکیه به بهانه‌های مختلف و محدودیت برای ارامنه هنوز ادامه دارد. ترک‌ها با یونانی هاهم رابطه خوبی ندارند و این عدم تحمل فرهنگ‌های دیگر مشکل بزرگی برای آنها شده است.  

تشکیل فراکسیون ترک زبان در مجلس را هم باید در پرتو فعالیت‌های سازمان‌های وابسته به جمهوری آذربایجان و ترکیه نگاه کرد. اگر چه به ظاهر برای درخواست‌های بعضی استان‌های ایران است که زبان ترکی در آنجا رایج است، ولی باید دانست که محرک و عامل این فراکسیون چند نفر بیشتر نیستند که از بعضی از منابع خارج از کشور الهام می‌گیرند و بقیه نمایندگان از نیات اصلی عاملان این فراکسیون خبری ندارند. بعضی از این پان‌ترکیست‌های ایرانی دنباله افکار جعفر پیشه‌وری هستند. فرق این پیشه‌وری‌های جدید یا نوپیشه‌وری‌ها با پیشه‌وری‌های قدیمی در این است که او فقط یک رئیس داشت و فقط از او کمک می‌گرفت و آن استالین بود، اما نوپیشه‌وری‌ها چند رئیس دارند و از آمریکا و اسراییل و ترکیه و عربستان و آذربایجان کمک می‌گیرند.

دستگاه‌های فرهنگی باید جوری تبلیغات ضد ایرانی پان‌ترکیست‌ها را خنثی کنند و به فعالیت‌های فرهنگی زبان‌ها و فرهنگ‌های محلی یاری دهند. یکی از کارهای بسیار مفیدی که میراث فرهنگی ایجاد کرده است، ایجاد موزه مردم‌شناسی، که نماد فرهنگ‌های مختلف این سرزمین است، در بیشتر شهرهای استان‌هاست. مجلس باید لایحه‌ای تصویب کند که در آن از ایجاد هر گونه تشکیلات برترجویی بر مبنای قومی، نژادی، استانی ممنوع شده و تشکیل هر فراکسیون باید فقط بر اساس برنامه سیاسی برای همه مردم ایران باشد نه یک فرهنگ، فرقه، یا زبان دیگر. دولت باید بودجه خاصی را در مناطق غیر فارسی زبان تصویب کند و به تاسیس مراکز فرهنگی آن مناطق و ایجاد کانون پرورش کودکان، آموزش زبان فارسی، و کتابخانه های فارسی توجه بیشتری شود.

جنگ عراق با ایران که با پشتیبانی سه قدرت زمان یعنی جمهوری شوروی، اتحادیه اروپا، و آمریکا در گرفت، هدفش متلاشی کردن جمهوری اسلامی تازه پای بود. این جنگ نتیجه دلخواه هیچ یک از این قدرت‌ها را نداد. پس از  پایان جنگ عراق با ایران و حمله آمریکا به عراق، ایران به قدرت بزرگ منطقه تبدیل شد و عراق دچار جنگی داخلی شد که هنوز هم ادامه دارد. غربیان فهمیدند که با عملیات نظامی قادر به تعویض رژیم ایران نیستند، به ویژه که ایران به سرعت از نظر نظامی و اقتصادی کمبودهای خود را جبران کرد. طراحان و برنامه‌ریزان غربی برای درهم شکستن ایران به شیوه دیگری متوسل شدند. همان شیوه‌ای که بریتانیا در چند سده اخیر در جهان به کار برد و آمریکایی‌ها در برابر سرخپوستان بومی آمریکا به کار بردند. این شیوه «تفرقه بیانداز و حکومت کن» بود. تصویب بودجه‌های چند صد میلیون دلاری، ایجاد دفترهای سیاسی و پایگاه‌های نظامی در کشورهای همسایه، ایجاد تلویزیون‌ها، رادیوها و، جایگاههای اینترنتی، کمک به تمام سازمان‌هایی که در خارج بر علیه ایران فعالیت می‌کنند و کسانی که در فضای مجازی به تبلیغ علیه ایران می‌پردازند، جزو همین طرح اصلی بود. بسیاری از کانون‌های اندیشه دست راستی در آمریکا، مانند آمریکن نیو اینترپرایز، که از اسراییل خط مشی سیاسی خود را می‌گیرند هدف و برنامه اصلی‌شان در هم شکستن حکومت در ایران و تجزیه این کشور است. تجزیه ایران به کشورهایی کوچک‌تر با تبلیغ در میان استانهایی است که زبانی غیر از زبان فارسی صحبت می‌کنند.

با تبلیغات منفی که جمهوری آذربایجان و ترکیه بر علیه ایران می‌کنند و با هدایت و پشتیبانی مالی و فرهنگی آمریکا و اسراییل است و به احساسات پان‌ترکیسم دامن می زنند، تاثیرش را به خوبی می‌شد مشاهده کرد. آذربایجانی‌ها ترک نیستند، بلکه از لحاظ نژادی و زبانی به خانواده‌های ایرانی تعلق دارند. زبان آذری شاخه‌ای از زبان‌های ایرانی است شبیه تاتی و گیلکی. ترکی صحبت کردن بعضی مردم آذربایجان به اجبار و به زور شمشیر سلجوقیان، ایلخانیان و دیگر حکومت‌گران ترک زبان بوده است. زبان ترکی در حدود پانصد سال است که در ترکیه و کمتر از آن در آذربایجان رواج یافته است. ناصرخسرو که هزار سال در راه سفر حج از مرو به بلخ از شهرهای آذربایجان گذر کرده و به ترکیه رفته است. در شهر وان ترکیه می‌گوید اینجا سه زبان رواج دارد، ارمنی، پارسی و عربی. یکی از کتیبه‌های کوروش کبیر در خارج از ایران در کشور ترکیه و بر صخره ای در دامنه قلعه وان قرار دارد.  در سال ٢٠١٨ خبرگزاری صباح در ترکیه از کشف بقایای یک کاخ هخامنشی در استان آماسیه خبر داد.

ایران جزو شش کشور تمدن ساز بشری است. چهار کشور دیگر عبارتند از مصر، ایتالیا، یونان، چین و هند. ترک‌ها که در میان دو ملت تمدن ساز یونانی و ایرانی و نیز ارمنستان که بسیار زودتر از ترک‌ها در این منطقه آمده‌اند، گیر افتاده‌اند سعی دارند برای خودشان تاریخ بسازند. همچنان که آتاتورک بنیانگذار ترکیه جدید گفته است، «تاریخ‌سازی به همان اندازه تاریخ‌نویسی اهمیت دارد» و به این ترتیب وی بازنویسی و جعل تاریخ را برای ترکان تجویز کرد. ترکیه یکی از جاذبه‌های توریستی برای اروپایی‌هاست، چون هم نزدیک است و هم آب و هوای گرم مدیترانه‌ای را دارد. ترکیه با استفاده از آثار تاریخی ایرانی، یونانی، رومی، و ارمنی درآمد زیادی از گردشگری دارد. سالیانه یک میلیون و نیم  نفر از مزار مولانا جلال‌الدین بلخی، این سمبل عرفان و ادب ایرانی، بازدید می‌کنند. اما ترک‌ها او را اصلا ایرانی نمی‌داند و به نام شاعر ترک زبان او را معرفی می‌کنند.

ترکیه کشور فقیری بود که همیشه ژنرال‌ها بر آن حکومت کرده‌اند. این کشور زمین خویش را برای پایگاه آمریکایی‌ها اجاره می‌دهد و پشتیبانی نظامی و مالی می‌گیرد. در طی جنگ ایران و عراق که هم ایران و هم عراق مجبور بودند از طریق ترکیه کالاهای مورد نیاز خود را وارد کنند. سودهای سرشاری نصیب ترکیه شد و این کشور فقیر توانست صنایع خود را توسعه دهد. حال طیب اردوغان به این اتکاء قدرت تجاری خود به سرکوب کردهای خود و کردهای سوریه می‌پردازد و قصد احیای امپراطوری عثمانی را دارد. به همین دلیل برنامه‌های دراز مدتی را در کشورهایی که اقلیت ترک دارند، مانند ایران تاجیکستان، افغانستان، سوریه، عراق در دستور کار خود قرار داده‌اند.

حال که کشورهای ترک زبان همسایه احترام همسایگی را نگه نمی‌دارند و خط مشی سیاسی اربابان غربی خود را در برابر ایران در پیش می‌گیرند، باید با تبلیغات ضد ایرانی آنها مقابله کرد. آذربایجان در اثر جنگ‌های ایران و روس و معاهده گلستان و ترکمانچای از ایران جدا شد. جا دارد که سازمان‌های مردمی و غیردولتی دست به کار شوند و با اعزام هئیت های فرهنگی و مذهبی به جمهوری آذربایجان و تبلیغ  شعار «بازگشت به دامن مام میهن» ایده اتحاد دوباره جمهوری آذربایجان را، که به حق می‌توان آن را ایران شمالی نام داد، با ایران تبلیغ و ترویج کنند. جمهوری آذربایجان یک کشور سه پاره است. بخشی از آن در تصرف ارمنستان است، و بخشی از آن، یعنی نخجوان، جدا از سرزمین اصلی است و برای رسیدن به آن باید از ایران و یا ارمنستان گذر کرد.

به علت خصومت با ارمنستان، اکنون اهالی جمهوری آذربایجان فقط از طریق ایران می‌توانند به نخجوان سفر کنند. آذربایجانی‌ها باید با سرمایه‌گذاری و خریدن زمین‌های نخجوان و برهم زدن ترکیب جمعیتی نخجوان به تدریج زمینه پیوستن این بخش از آذربایجان را به ایران فراهم آورند و سپس سرزمین اصلی آذربایجان را. سیستم سیاسی آذربایجان یک سیستم جمهوری سلطنتی است که کارگزاران آن مانند الهام علی اف همان کمونیست‌های قدیمی هستند. مردم جمهوری آذربایجان مردم مذهبی هستند که در زیر یک حکومت دیکتاتوری خانوادگی به سر می‌برند. جا دارد که حوزه‌های علمیه با فرستادن مبلغین آگاه تبلیغات سیاستمداران این کشور را خنثی کرده و زمینه اتحاد ایران شمالی را در طی یک برنامه پنجاه ساله و یا حتی صد ساله فراهم آورد.

جالب است که یکی از خبرنگاران غربی در گزارشی که از ایران داده بود، از یک آذربایجانی در مورد جداشدن استان آذربایجان و پیوستن به جمهوری آذربایجان سوال کرده بود. این آذری میهن‌پرست گفته بود که من در یک کشور پهناور زندگی می‌کنم که از شمال به دریای خزر و از جنوب به خلیج فارس و دریاهای آزاد منتهی می‌شود و به هرکجا که بخواهم می‌روم. برای چه به کشور فقیر و کوچکی بپیوندم که راهی به هیچ کجا ندارد و از همه طرف محاصره شده است. اگر قرار است که اتحادی برقرار شود، جمهوری آذربایجان باید به ما بپیوندد که آنها از ما کوچک‌تر و کم جمعیت‌ترند.