فرهنگ امروز: روز ۲۵ فروردین ماه، بزرگداشت عطار نیشابوری، شاعر عارف قرن ششم است.
فریدالدین ابوحامد محمد بن ابوبکر ابراهیم بن اسحاق عطار نیشابوری، یکی از شعرا و عارفان نام آور ایران در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری قمری است. بنا بر آنچه که تاریخ نویسان گفته اند بعضی از آنها سال ولادت او را ۵۱۳ و بعضی سال ولادتش را ۵۳۷ هجری.قمری می دانند.
او در قریه کدکن یا شادیاخ که در آن زمان از توابع شهر نیشابور بوده به دنیا آمد. عطار سپس قسمتی از عمر خود را به رسم سالکان طریقت در سفر گذراند و از مکه تا ماوراءالنهر به مسافرت پرداخت و در این سفرها بسیاری از مشایخ و بزرگان زمان خود را زیارت کرد و در همین سفرها بود که به خدمت مجدالدین بغدادی رسید. گفته شده در هنگامی که شیخ به سن پیری رسیده بود بهاءالدین محمد پدر جلال الدین بلخی با پسر خود به عراق سفر می کرد که در مسیر خود به نیشابور رسید و توانست به زیارت شیخ عطار برود، شیخ نسخه ای از اسرار نامه خود را به جلال الدین که در آن زمان کودکی خردسال بود داد.
عطار مردی پر کار و فعال بوده چه در آن زمان که به شغل عطاری و طبابت اشتغال داشته و چه در دوران پیری خود که به گوشه گیری از خلق زمانه پرداخته و به سرودن و نوشتن آثار منظوم و منثور خود مشغول بوده است. در مورد وفات او نیز گفته های مختلفی بیان شده و برخی از تاریخ نویسان سال وفات او را ۶۲۷ هجری قمری و برخی دیگر سال وفات او را ۶۳۲ و ۶۱۶ دانسته اند ولی بنا بر تحقیقاتی که انجام گرفته بیشتر محققان سال وفات او را ۶۲۷ هجری قمری عنوان کرده اند و در مورد چگونگی مرگ او نیز گفته شده که او در هنگام یورش مغولان به شهر نیشابور توسط یک سرباز مغول به شهادت رسیده است.
به بهانه بزرگداشت عطار نیشابوری، با عبدالجبار کاکایی، شاعر و ترانهسرا و استاد ادبیات فارسی، گفت و گویی داشته ایم که در ادامه می خوانید.
عطار چه اندازه در ادبیات معاصر امروز اثرگذار بوده است؟
پاسخ این سوال را نمی توان در یک جمله گفت، لازمه آن یک پژوهش علمی کامل است اما شعر عطار، ادبیات و جغرافیای زبانی او، ساخته طرز تفکری است که باید اثر آن طرز تفکر را در ادبیات جست و جو کرد.
عطار یکی از شاخه های درخت پربار عرفان وحدت وجودی است، عرفانی که سبب شد ما زبان دیگری در شعر بسازیم، این عرفان بر مبنای عشق است و خداوند را به شکل کل واحدی می بیند، این تفکر باعث شده است، شعر ما از سنایی به بعد رشد کند، سنایی صد سال قبل از عطار بوده است، رشد ادبیات عرفانی ما با سنایی شروع شد، عطار یکی از شاخه های بلند و پربار ادبیات عرفانی است که اسرارنامه او مهم ترین اثرش به شمار می آید.
اما در ادبیات معاصر ما، نشانه های او کمتر دیده می شود، بعد از جنبش نیمایی و ادبیات مدرن ایران، می توان گفت که تفکر انسان گرایی بیشتر بر شعر معاصر حاکم بوده است. وجه خداگرایی و خدامحوری جای خود را به انسان محوری داد، بخش مهمی از ادبیات مدرن جهان و ایران بر اساس انسان گرایی پیش رفته است. این انسان دیگر شخصیت تسلیم و بنده خداوند نیست که در انتظار دنیای پس از مرگ باشد، انسان شعر مدرن، انسان مقتدری است که هر دو جهان را در دست دارد.
بنابراین می توان گفت تفکر عطار و اندیشه عرفانی، در شعر و ادبیات معاصر به چشم نمی خورد، اما در یکی شاخه های شعر معاصر ایران که ادبیات آیینی و مذهبی است و بعضا رویکرد عرفانی دارد، ادبیات عرفانی اثر دارد. شاخص ترین افرادی که به ویژه در دوره ما از کلمات و عبارات عرفانی استفاده می کردند، مرحوم احمد عزیزی بود، یا گوشه هایی از آثار سیدحسن حسینی، و به طورکلی شاعرانی که گرایشات دینی قوی تری دارند، آن نگاه عرفانی و تاثیرپذیری از ادبیات قرن ۷ و ۸ در آثارشان جلوه گر است اما کسی که بخواهد شعرش را در خدمت عقاید عرفانی قرار بدهد و مثل عطار کار کند، نام برجسته ای در روزگارمان نداریم. ممکن است در گوشه و کنار افرادی باشند که کتاب عطار را پیش روی خود بگذارند و از روی آن تقلید کنند اما اسم و رسمی ندارند. اگر کسی هم باشد، نه نامی دارد، نه هنری و نه ذوقی، مثل تقلیدی که فتحعلی خان صبا از فردوسی می کرد و در اواخر عمر گفت کتاب من را به رودخانه بیندازید چون در همه عمر اشتباه کردم از فردوسی تقلید کردم.
به طور کلی جست و جوی شعر عرفانی در ادبیات مدرن امروز وجهی ندارد، امروز شاعری را نمی شناسیم که شعرش مایه وحدت وجودی داشته باشد، شاعران امروز همه اجتماعی هستند، درباره فقر و زندگی و مبارزه مردم و یا نهایتا حدیث نفس و عشق و روابط انسانی می نویسند. از پرویز ناتل خانلری بگیرید تا فروغ فرخزاد و احمد شاملو و حتی شاعران امروز ما، چون سیدحسن حسینی و قیصر امین پور تا شاعر زنده ای مثل علی معلم دامغانی، همه اجتماعیات گفته اند، شاعر روشنفکر ما در جریان های مختلف، غالبا تفکر اجتماعی و اومانیستی دارد و به دنبال حقوق انسانی و عدالت اجتماعی است.
از آثار عطار نکته ای برای زندگی امروز می توان یافت؟
عطار دیدگاه های اجتماعی دارد که در سخن بزرگان نیز دیده می شود، مثلا می گویند در زمان قحطی که در نیشابور آمد، عطار به کوچه آمد و مردم گرسنه را دید و گفت امروز غذا از خدا واجب تر است.
عرفای ما شخصیت های جسوری بودند، مثل باباطاهر عریان که می گوید اگر دستم رسد بر چرخ گردون/ از او پرسم که این چون است و آن چون/ یکی را داده ای صد ناز و نعمت/ یکی را قرص جو، آلوده با خون، عرفای ما رویدادهای اجتماعی را دنبال می کردند، دیدگاه اجتماعی عطار ممکن است در جامعه و حتی ادبیات ما اثرگذار بوده باشد.
کدام اثر عطار را به نسل جوان پیشنهاد می کنید؟
مولانا می گوید من با خواندن اسرارنامه عطار، مثنوی معنوی را سرودم، بنابراین حتما باید آنچه مولانا می گوید توجه کرد. کتاب منطق الطیر که سمبلیک است به کار جوان امروز و نسل جدید می آید که ادبیات سمبلیک می خواند، آن اثر را بخواند تا نمادگرایی را یاد بگیرد.
من شعری دارم با عنوان کبوتر، اما تو چترتو بستی کبوتر/ زیر بارونا نشستی کبوتر، نماد شعر من کبوتر است، می شود گفت عطار هم از بلبل از هدهد از پرندگان برای نماد طبقات مردم استفاده کرده است، در شعر من کبوتر نماد کسی است که از جنگ برگشته است، برای عطار هر کدام از پرنده ها نماد یکی از طبقات اجتماعی بودند، می توان گفت نسل جدید، از بیان عطار تاثیر بگیرند و منطق الطیر را بخوانند.
اگر اهل پژوهش هستند، تذکره الاولیا را بخوانند، زندگی بزرگان صوفیه در این کتاب گردآوری شده است، معروفترین آثار عطار همین موارد است و الباقی یا منسوب هستند یا برای ترویج تفکر عرفانی هستند که امروز دیگر مخاطبی ندارد.
با توجه به این که شما با موسیقیدان های صاحب نامی همکاری داشته اید، آیا اشعار عطار به کار ساخت آثار هنری موسیقایی می آید؟
بله، حتما، این کار انجام شده است، بسیاری از موسیقیدان های ما از کار او استفاده کرده اند او غزل سرای شهیری بوده است که در شعر و سخنوری صاحب نام و نظر است. مولوی می گوید: عطار روح بود و سنایی دو چشم او/ ما از پی سنایی و عطار آمدیم. آثار نمایشی قابل توجهی از کار ساخته شده و در حوزه موسیقی هم چندین غزل او به آواز درآمده است و کارهای ازرشمندی بوده اند.
از دیدگاه غزل سرایی چرا تا کنون به عطار توجهی نشده است؟
درخشش عطار در منطق الطیر است، در مثنوی ها، روایت پردازی ها و حکایت های او اهمیت دارند، تخصص او در نقل حکایت است، مثلا سعدی در غزل سرآمد است. جامی می گوید در شعر سه تن پیمبرانند/ قولی است که جملگی برآنند/فردوسی و انوری و سعدی/هر چند که لا نبی بعدی، هر شاعری به نکته ای مشهور است و عطار به مثنوی سرایی و بازگفتن حکایت و روایت، حتی مولوی نیز مثنوی خود را به تبعیت از عطار سروده است.
نیازی به ترغیب مخاطب برای مطالعه غزلیات او نیست، مگر کسی که بخواهد پژوهش زبانشناسی انجام بدهد و سراغ غزل او برود.
به نظر شما، نسل جوان به جای مطالعه ادبیات کلاسیک، باید بیشتر به شعر امروز توجه کند؟
نه، برعکس، من متاسفم که امروز کسی نیست آثار بزرگان گذشته را بخواند از منابع فکری آنها استفاده کند و همت بگذارد برای رسیدن به مفاهیم عمیقی چون الهیات و عرفان و اثری خلق کند که در حد آنها بزرگ باشد. آثار آنها باید خوانده شود و این از ناتوانی های ادبیات معاصر ماست که نمی تواند از آثار بزرگان بهره ببرد و حتی تقلید کند.