شناسهٔ خبر: 65289 - سرویس دیگر رسانه ها

چله تابستان یا چله تموز در فرهنگ جنوب خراسان

یکی از عناوین و نام‌هایی که این روزها و همزمان با شروع فصل تابستان از آن یاد می‌شود، «چله تموز» یا «چله تابستان» است. چله تموز که ۴۰ روز گرم سال است، همزمان با با برداشت محصول گندم آغاز می‌شده و اولین روز آن بلندترین روز سال و آغاز تابستان است.

فرهنگ امروز: در قدیم برای چند روز آن آیین ویژه‌ای داشته‌اند؛ سنت‌های اصیلی که آمیخته با فرهنگ مردم منطقه بوده و امروز بنا به دلایلی از جمله خرافی پنداشتن، بسیاری از آیین و سنت‌ها در اکثر مناطق به فراموشی سپرده شده است اما به گفته یکی از محققان و پژوهشگران ریشه اینگونه سنت‌ها چه آن را خرافی بدانیم و چه ندانیم، بسیار کهن‌تر، ریشه‌دارتر و گسترده‌تر از آنچه می‌پنداریم، است.

دکتر محمد عجم‌زاده، متولد روستای زیبَد، یکی از روستاهای تاریخی شهرستان گناباد در جنوب خراسان، است. این نویسنده، زبان‌شناس و پژوهشگر اولین مواجهه با فرهنگ و سنت‌ها از جمله سنت و آیین‌های مربوط به چله تموز را مربوط به دوران کودکی خود ذکر می‌کند. فرهنگ‌ها و سنت‌های اصیلی که از باورها و اعتقادات مردمان روستا شروع شده و بعدها رد پای همین باورها و اعتقادات را در سفرهایش و در آسیای میانه می‌یابد.

گفت‌وگویی داشتیم با این نویسنده که در ادامه می‌خوانید.

محمد عجم در مقدمه صحبت‌هایش از اهمیت آیین‌ها و سنت‌ها گفت و عنوان کرد: تمدن دست‌کم دارای ۲۰ واقعیت یا مولفه است که مهمترین آن مذهب، سنت‌ها و آیین‌هاست. بعضی سنت‌ها خیلی با خرافات در خط موازی حرکت کرده‌ اما بعضی از چیزهایی که امروز خرافات می‌دانیم، در روزگاران کهن بخشی از دین اجدادی بوده است. ما در کشوری زندگی می‌کنیم که سخن از هر دین و مذهب و فرهنگ و تمدن کهنی که بشود، بخشی یا همه آن به جغرافیای ما مربوط می‌شود.

یکی از سنت‌های مرسوم در اول چله تموز اسپند دود کردن بود

وی به اولین مواجهه خود با آیین‌ها و سنت‌ها در دوران کودکی‌اش اشاره کرد و از حال‌ و هوای آن روزها اینگونه گفت: من جزو آن نسلی هستم که شاید قبل و بعد از ما هرگز مثل ما نبوده‌اند؛ در دوران کودکی آیین‌ها و سنت‌هایی می‌دیدم که فلسفه وجودی و چرایی آن همیشه برایم سوال بود؛ معمولا در آن دوره که پدرها و مادرها به سوالات و کنجکاوی‌های کودکان پاسخی نمی‌دادند یا جواب سر بالا می‌دادند. من عمه‌ای داشتم که با حوصله به سوالاتم جواب می داد. او کسی است که هم با کاروان قاطر و هم با هواپیما به سفر حج و کربلا رفته بود. از او در مورد این مسائل می‌پرسیدم؛ مثلا چرا بر پیراهن بعضی بچه‌ها چوب می‌دوزند و او پاسخ می‌داد که این چوب از درخت تاقوک و یا درخت سرو است و بچه‌ها را از بیماری و چشم زخم نگهبانی می‌کند. یا مشاهده می‌کردم صبح زود(پگاه) خانم‌ها ابتدا اسپند دود می‌کردند و پس از چرخاندن در اطراف خانه باقی‌ مانده آن را در ورودی خانه می‌ریختند. این کار به خصوص در بعضی از روزهای سال خیلی مرسوم بود. یکی از این روزها همان روزی است که عمه‌ام می‌گفت اول چله تموز است و از فردا روزها کوتاه می‌شود.

این زبان‌شناس ادامه داد: کمی که بزرگتر شدم، احساس کردم همه این‌ها خرافات ساخته چند زن روستایی مثل عمه من است و هیچ جایگاه و مقبولیتی ندارد اما بعدها که دانشم زیادتر شد، فهمیدم این‌ها سنت‌هایی بسیار کهن است و در جغرافیای بسیار بزرگی رایج بوده است.

عجم افزود: اولین جایی که مشابه این رفتارها را دیدم، آسیای میانه بود. بلافاصله پس از فروپاشی شوروی سفری داشتم به آسیای میانه و در چند منطقه از جمله در شهر اوش و روستاهای آن مشاهده کردم درختانی هست که مردم بر آن رووش(بریده‌ای از پارچه یا نخ و طناب) گره زده‌اند و اسپند دود کردن را هم دیدم و بسیار شگفت زده شدم که با وجود ۸۰ سال حکومت کمونیستی اینگونه رسومات چه طور هنوز مانده بود؟ فهمیدم که ریشه اینگونه سنت‌ها چه آن را خرافی بدانیم و چه ندانیم، بسیار کهن‌تر، ریشه‌دارتر و گسترده‌تر از آنچه ما خیال می‌کردیم، بوده است.

بسیاری از سنت‌ها و آثار غیرملموس آن از بین رفته است

این نویسنده انگیزه‌اش از مطالعه و تحقیق در مورد آیین‌ها و سنت‌ها را اینگونه بیان کرد و ادامه داد: بعدها با مطالعه تمدن زاگروس رافدین یا تمدن هلال حاصلخیز و تمدن هند و فرهنگ و تمدن بودایی متوجه عمق این سنت‌ها شدم. مثلا همان دود کردن یا عود در مناسبت‌ها برای دور کردن ارواح خبیثه و چشم زخم و یا بستن چوب صلیب شکل بر لباس یک کار من‌درآوردی روستایی منطقه ما نبود بلکه  جغرافیا و فرهنگ گسترده‌ای را داراست و هنوز از مصر تا چین و ژاپن رایج است اما در ایران فقط با گذشت چند دهه از دوران کودکی ما و تا کنون هیچ اثری از آن سنت‌ها و رفتارها اکنون نه در روستای زیبد که در هیچ منطقه شهری باقی نمانده است. از اینجا بود که تصمیم گرفتم در مورد آن سنت‌های روستایی مطلب بنویسم تا حداقل سهمی در باقی ماندن آن در خاطرات مکتوب داشته باشم.

وی افزود: دهستان زیبد به خاطر آثار تاریخی، قلعه‌ها و در صوفه که در شاهنامه فردوسی نیز از آن نام برده شده، امروز مشهور است اما بعضی از سنت‌ها و آثار غیرملموس آن از بین رفته است. یکی از این سنت‌ها همان آیین‌ها و سنت‌های مربوط به جشن سر میز و یا اول مهر و نیز آیین‌های مربوط به چله تموز است.

در تمام جنوب خراسان موضوع چله‌ها بسیار مهم بوده است

این نویسنده که بیش از ۲۰۰ مقاله و ده‌ها مقاله علمی و پژوهشی در کارنامه‌اش ثبت شده، به یکی از مطالب و نوشته‌هایش که در مورد چله تموز است اشاره کرد و در این زمینه اظهار کرد: تِموْز در گویش گنابادی و جنوب خراسان یعنی تابستان و آغاز چله گرما که به اختصار تموز نام دارد. تا آنجایی که می‌دانم در تمام جنوب خراسان موضوع چله‌ها بسیار مهم بوده و گاه‌شمار فصل‌های کشت و کار گاه‌شماره چله بوده است.

عجم ادامه داد: این را میرآب‌های روستای زیبد خیلی دقیق می‌دانستند. مثلا تقسیم‌بندی روزهای سال به ۴۰(چله کوچک و چله بزرگ زمستانی و چله کوچک و بزرگ تابستانی) و بعد شیشه و شیشه بزرگ و کوچک و...  .

وی افزود: غیر از تقویم هجری قمری که روحانیون استفاده می‌کردند، در ایران همیشه بر اساس گاه‌شمار خورشیدی یا گاه‌شمار کشاورزی اوقات و زمان‌ها تعیین می‌شد و میرآب‌ها از همه بهتر این زمان‌ها را می‌دانستند و تعیین می‌کردند و به دلایل مختلف به ویژه در مبحث سهام کاریزها و قنات‌ها و سهم شب و روز از آب قنات این گاه‌شمار مهم بود.

این نویسنده با بیان اینکه در ایران کهن با برداشت محصول گندم، چله «تِموز» که ۴۰ روز گرم سال است شروع می‌شده، گفت: چله تموز در گویش خراسان جنوبی بلندترین روز سال و آغاز تابستان است و در قدیم برای چند روز آیین ویژه داشته‌اند از جمله اسپند دود کردن هر روز صبح و آب‌پاشی و آب و جاروی دالان ورودی خانه‌ها. در ایران تموز به چند معنا به کار رفته ولی سابقه نام تموز به یکی از ایزدهای تمدن زاگروس رافدین بازمی‌گردد و در «حماسه گیلگمش» هم از آن یاد شده است.

عجم گفت: انقلاب تابستانی یا همان(شروع فصل تابستان یا تموز) طولانی‌ترین روز در نیم‌کره شمالی و کوتاه‌ترین روز سال در نیم‌کره جنوبی است. اولین ماه تابستان در گاه‌شماری‌های رایج در تمدن زاگرس رافدین و شامش(شامات) یعنی جغرافیای هلال حاصلخیز از دوران باستان تا امروز و نام یکی از رب‌النوع‌های سرزمین‌های مذکور است و در ایران نیز که بخشی از تمدن هلال حاصلخیز یا تمدن زاگروس رافدین است، یکی از ماه‌ها و جشن‌ها به ویژه در بین صابئین و منداییان و اهالی زاگرس رافدین بوده است.

وی اظهار کرد: در آیین‌های کهن ایرانی روز اول چله تموز و بلندترین روز سال بسیار مهم بود و در آن جشنی برپا می‌شده است؛ جشنی که امروز به کلی فراموش و گم شده است. روزی که هندی‌ها از بی‌اعتنایی ما به فولکلور کهن تمدنی خود سوءاستفاده و پیش‌دستی کردند و در سال ۲۰۱۴ آن را روز جهانی یوگا به ثبت دادند.

عجم با اشاره به اهمیت این آیین‌ها و سنت‌ها و تلاش در جهت حفظ آن خاطرنشان کرد: زنده نگه داشتن یاد بعضی از سنت‌ها با اعتقاد به آن‌ها متفاوت است. از نظر فرهنگی و تمدنی هر یک از نمادها حتی آن‌ها که خرافی هستند، نه به عنوان باور اما به عنوان سنت‌های کهن باید حفظ شوند.