آموختن ادبیّات فارسی ، هدف یا وسیله؟ / حسین مسرّت
فرهنگ امروز: آنچه در طیّ قرون متمادی ایران را از سایر کشورهای جهان متمایز می کند . ادبیّات غنی و پربار آن است ، چهره های شاخصی چون: فردوسی ، خیّام ، سعدی و حافظ به عنوان مشاهیر ادبی جهان مورد توجّۀ دوستداران ادب و فرهنگ قرار دارند ، یک انگلیسی به همان اندازه که از شکسپیر آشنایی دارد از حافظ نیز دارد و بر همین سیاق است شناخت از گوته در آلمان ، هومر در یونان ، دانته در ایتالیا ، پوشکین و تولستوی در شوروی ، تاگور در هند ، اقبال در پاکستان و الخ .
اگر حمل بر گزافه گویی نشود، بهترین متون تاریخ ادبیّات فارسی ، نگارش یافتۀ ایران شناسانی است که با عشق و علاقه و پی گیری ، جنبه های گوناگون شعر و نثر ادب فارسی را در نظر گرفته و پیرامون آن به تحقیق و بررسی دست زده اند ، و چنان به شیفتگی رسیده که گاه ادبیّات فارسی را برتر از ادبیّات کشور خود ( علیرغم عرق ناسیونالیستی که در طبیعت و سرشت هرکس است ) دانسته اند ، « نور و ظلمت در ادبیّات ایران » ( میخائیل ای زند ) « تاریخ ادبیّات ایران » ( میخائیل یوگنی برتلس ) ، « تاریخ ادبی ایران » ( ادوارد جی براون)، «تاریخ ادبیّات ایران » ( یان ریپکا ) ، « مقالات تحقیقی ( ولادیمیر بار تولد ) ، « مقدّمه فقه اللغه ایرانی ( ای .م . اوارنسکی ) و ده ها کتاب نگارش یافته و ترجمه نشده ، جزء گنجینۀ پربار تاریخ ادبیّات ایران است که بوسیلۀ غیر ایرانیان نگارش یافته است .
با این همه علاقه مندی که در اثر گسترش ارتباطات و نزدیک شدن مردم جهان ، یکدیگر بر دامنۀ آن روز به روز افزوده تر می شود و کشورهای جدیدی هر ساله به جرگۀ ادب دوستان زبان فارسی می پیوندند و با لطایف الحیل سعی می کنند ، کرسی زبان فارسی را در دانشگاه های معتبر خود برپای دارند ( چین جدیدترین کشور است که با دعوت از استادان زبان وادبیّات فارسی ایران به برپایی کرسی زبان در دانشگاهای شانگهای و پکن مبادرت کرده و اکنون با کمک ایرانی ها در کار چاپ فرهنگ دوز بانۀ چینی و فارسی هستند ) ، از انصاف بدور خواهد بود که ما وارثان این ادبیّات چند هزارسالۀ تاریخ ایران با بی مهری بدان برخورد کنیم .
نمونۀ بارز این بی توجّهی را در نظام آموزشی کشور می بینیم که تعداد دبیرستان های دارای رشتۀ علوم انسانی ، سال به سال کمتر می شود و تازه این دبیرستان ها محلّ تبعید و تنبیه و آخرین پناهگاه دانش آموزان تنبل و درس نخوان شده است ، در بخش های استخدامی صحبت از دیپلمه های ادبی ( یا به اصطلاح علوم انسانی ) نیست . دیپلمه های فنّی و تجربی و ریاضی در الویّت کار قرار دارند ، این است
که می بینیم در اثر بهاء ندادن به ادبیّات و نگارش و دستور زبان فارسی ، یک پزشک یا یک مهندس از نوشتن یک مقالۀ کوتاه پیرامون رشتۀ کاری و مورد علاقۀ خود عاجز است و چنان جملات را در کنار هم قرار می دهد که جز خندیدن بر آن نمی توان کاری کرد ، بگذریم از اینکه برخی فارغ التحصیلان رشته های فوق لیسانس و دکترای ادبیّات فارسی نیز بواسطۀ افت آموزش سال های اخیر به اندازۀ یک دیپلمۀ عادی سال های گذشته معلومات ندارند و آنچه می نویسند انشای ساده ای بیش نیست که چند واژۀ قلمبه سلمبۀ عربی را در خود جای داده است .
آنچه در این سال های اخیر نمود بیشتری یافته ، رشد مدرک گرایی در ایران و بهاء دادن عناصر دست اندر کار این گونه مسائل به این قبیل مدارک است ، دانشگاه های بی صلاحیّت هر روز مثل قارچ سبز می شوند . در این دانشگاه ها یک دبیر دارای مدرک فوق دیپلم یا لیسانس ، دروس مقطع فوق لیسانس یا دکترا را تدریس می کند و سالانه چند هزار نفر فوق لیسانس و چند صد نفر دکتر محصول تولیدی این شرکت های مقاطعه کاری و مضاربه ای است .
هر سازمان و اداره و وزارتخانه ای برای خود دانشگاه دارد و مدرک می دهد . در حالی که یک دانشجوی دانشگاه معماری تهران با سال ها رنج ، مرارت و تحقیق ، سفر و گردش در ایران ، ترسیم صدها نقشه و پلان در عرض 4 الی 6 سال ، دارندۀ مدرک لیسانس می شود ، یک دانشجوی دانشکدۀ معماری فلان جا ، با دو سال تحصیل زیر نظر مهندسان ساختمان ( نه مدرّسان رشتۀ معماری ) به آسانی و بدون کمترین زحمتی مدرک لیسانس می گیرند و آنگاه می بینیم از لحاظ ارزش مادّی هر دو یکسان ارزیابی می شوند ، و اینجاست که می بینیم یک پذیرفته شدۀ دانشگاه ترجیح می دهد ، از دانشگاه انصراف داده و در کلاس های آموزشی ضمن خدمت شرکت کند ، زیرا که هم راحت تر است ، هم مدّت کمتری طول می کشد ( در چند تابستان ) و هم می تواند بواسطۀ دوستی و رفاقت با فلان دبیر ، به راحتی نمره بگیرند و در پایان با دریافت مدرک لیسانس موفّق به دریافت ماهیانه دوهزار تومان اضافه حقوق شوند ، به اصطلاح خودشان مگر مرض دارند ، 4 سال درس بخوانند و کتاب های مختلف زیرو رو کنند و آن همه تکلیف و تحقیق و امتحان پس دهند . فقط کافی است که با دبیر مربوطه که اتّفاقاً با هم دبیر شدند و در یک مدرسه درس می دهند آشنا باشند .
حال در نظر بگیریم رشتۀ ادبیّات فارسی برای آن هایی که به ناچار دبیر ادبیّات شدند و هیچ علاقه ای بدان دارند ، آنها تنها در سر کلاس درس ، دبیر ادبیّات هستند، پس ناچارند برای دریافت حقوق بیشتر و گذراندن بهتر زندگی ، دست به کار تهیّۀ مدرک شوند ، از بخت خوش50 % سهمیّۀ دانشگاه پیام نور از آن کارمندان دولت و در مرتبۀ اولی دبیران و آموزگاران آموزش و پرورش است . کافی است یک معلّم ادبیّات فقط در دانشگاه پیام نور ثبت نام کند ، دیگر او مطمئن خواهد بود که در اوّلین ترم سر کلاس درس است ، نه رقابت علمی در پیش رو دارد . نه سنجش آن ، حتّی گاه از سهمیّۀ خود نیز کمتر می آیند، او سر کلاس درس زجر می کشد ، نه به مطالب اهمیّت می دهد و نه استاد ، در فکر 4 سال دیگر است که با گرفتن مدرک حقوقش اضافه می شود ، درس ها را طوطی وار حفظ کرده و در سر امتحانات پس می دهد و چند روز بعد نیز تمامی از یادش رفته است . اینجاست که به علاقه مندان واقعی ادبیّات فارسی ظلم می شود . آنان که سعی در بالا بردن دانش و بینش و آگاهی خود دارند ، ناچارند تابستان های متمادی کتاب های درسی خود را مرور کنند ، حتّی گاه دیده شده، سالهای چندی را پشت کنکور می ماند ، چرا که بخت یارشان نشده و شامل انواع سهمیه ها نشده اند ، برخی پس از چندبار شکست در کنکور سرخورده شده و وارد بازار کار و کاسبی و بعضاً شغل های انگل می شوند و به کل یادشان می رود که زمانی با شوق و ذوق مایل به رفتن به دانشگاه و تحصیل در رشتۀ ادبیّات فارسی بوده اند .
کلاس های دانشگاه های مختلف یکدست نیست ، آن هایی که با استفاده از سهمیه های گوناگون به دانشگاه راه یافته اند، در مرتبۀ پایین تری از بقیّۀ شاگردانی هستند که در اثر یک رقابت فشرده و سخت علمی به دانشگاه راه یافته اند، قرار دارند و بالطبع در کیفیّت آموزشی این برجستگان نیز تأثیرگذار خواهد بود . و حتّی استاد ناچار است طوری درس بدهد که این طفلی ها هم بفهمند ، در نتیجه کلاس برای برجستگان چیزتازه برایشان ندارد ، شاید زمانی که این سهمیّه ها و پالایشگاهها برداشته شوند . بتوان امیدوار بود که آموزش ما کیفیّت مطلوب خود را بیابد ، البتّه به شرط آنکه آن زمان این طفلی ها در مقام استاد دانشگاه نباشند .
برگردیم بر سر سخن اصلی خودمان که اگر علاقه مند به حفظ این میراث گرانقدریم ، بایستی علی رغم دشواری های موجود از قبیل: گرانی کتاب ، لوازم التحریر و غیره با جان سختی پاسدار این میراث گرانقدر باشیم ، کوششی در حدّ از خود گذشتگی .
منبع: روزنامه اطلاعات، پیوست فرهنگی