ردیف دستگاهی موسیقی ایرانی در تعزیه ایران حضور پررنگی دارد
فرهنگ امروز: سیمین سلیمانی، موسیقی آیینی بخش مهمی از فرهنگ موسیقایی ایران است. این نوع موسیقی در آیینهای مختلف و البته در جایجای ایران همچنان حضور دارد؛ اگرچه تشخیص سره از ناسره توسط برخی مخاطبان شاید آسان نباشد، اما آنچه اهمیت دارد و بسیاری از کارشناسان و دغدغهمندان این حوزه به آن بارها و بارها اشاره کردهاند، حفظ اصالتهاست. در این میان از واژههایی چون «نوآوری» و «خلاقیت» گاه به اشتباه استفاده میشود و خیلیها بدون در نظر گرفتن اصول اولیه، برای فرار از سختیها و مرارتهای یادگیری دمدستیترین راهها را انتخاب کرده و با ارایه کارهای بیبنیاد لطمه به بدنه موسیقی میزنند؛ طرفه اینکه این کارهای بیاصالت را «خلاقانه» هم میخوانند.
امروز که شاهد برگزاری آیینهای سوگواری هستیم، موسیقی سوگ را در مجالس مختلف میشنویم، چراکه موسیقی وجه جداییناپذیر فرهنگ ماست. اگرچه به آن بیمهریهای فراوانی میشود، اما چنان در تار و پود فرهنگ ما رسوخ کرده که هیچگاه نمیتوان آن را نادیده گرفت. افرادی که در موسیقی آیینی به صورت حرفهای کار میکنند یا کردهاند از دانش موسیقی بهره بردهاند و به حفظ اصالتها پایبند بودهاند. در این زمینه با مجتبی قیطاقی، پژوهشگر موسیقی و هنرهای اسلامی گفتوگو کردم. قیطاقی که سال هاست در زمینه موسیقی آیینی پژوهش میکند، سال 2010 میلادی در ثبت تعزیه ایران در فهرست آثار معنوی بشری یونسکو مشارکت داشته است.
********
فرهنگ ما با موسیقی عجین است؛ موسیقی آیینی هم بخشی از فرهنگ ما شده؛ در ابتدا میخواهم به جایگاه و نقش این نوع موسیقی اشاره داشته باشید.
بله واقعا همینطور است. در طول تاریخ، موسیقی نقش مهمی در تمام آیینهای این سرزمین، در کل ایران و اقوام و اقلیمهای مختلف داشته و بخش بسیار مهمی از فرهنگ این سرزمین به موسیقی اختصاص دارد. در هر فرهنگی آیینها جایگاه ممتاز خود را دارند که در قوام، شکلگیری و استمرار آن فرهنگ میتوانند موثر باشند. در فرهنگ ایران هیچگاه موسیقی صرفا به صورت تفننی و سرگرمی استفاده نمیشده و همیشه در زندگی مردم کاربرد و در آیینهای مختلف مردم حضور داشته است. طوری که در طول تاریخ و در مراحل و مقاطع مختلف، موسیقی جزیی از زندگی مردم بوده و هرگاه کسی بخواهد بخشی از تاریخ این سرزمین را که در منابع مکتوب نیامده کندوکاو کند، یکی از منابع شفاهیاش، موسیقیهای نواحی مختلف این سرزمین است که یقینا بخش اعظم آن را موسیقی آیینی تشکیل میدهد. این موسیقی همراه مردم بوده و وقتی که در این سرزمین بحث فرهنگ، هنر و دغدغههای اینچنینی مطرح میشود، موسیقی بخش جداییناپذیر آن است. موسیقی که امروز به دست ما رسیده در طول تاریخ و گذر زمان به صورت حکیمانه شکل گرفته و حکمت آن هم در نوع نگاهی است که مردم این سرزمین داشتهاند؛ دیدگاهی که همه کائنات و نعمتهای پیرامون زندگیشان را به عنوان نعمتی بیکران در زندگی خود به کار میگرفتهاند و این را مصداق بارز لطف خداوندی در زندگی خود میدانستند و باورمندانه در مراحل مختلف نیز آن را به کار میگرفتهاند.
همانطور که اشاره داشتید، جایگاه موسیقی و پیوندی که این هنر با زندگی مردم پیدا کرده به شکلی است که میبینیم حتی در مناطقی در کشاورزی آنها موسیقی وجود دارد. در آیین سوگواری اقوام موسیقی نقش بارزی دارد. شما روی این نکته پژوهش داشتید. قصد دارم این مساله را برای مخاطبان ما هم توضیح دهید که این میزان پیوند و این میزان تاثیر موسیقی بر بافت فرهنگی ما از چه چیز نشأت میگیرد؟
تاکید میکنم که در طول تاریخ همیشه موسیقی در کنار مردم، فرهنگ مردم، دغدغه مردم و در کل زندگی مردم بوده و حضور آن برحسب حکمت، اندیشه و منطق است و اینطور نبوده که بدون برنامه از موسیقی استفاده کرده باشند. در زمینههای مختلف این هنر حاضر بوده، همیشه به شکل خوب و پیراستهاش حضور داشته و همیشه به صورت حرفهای از آن استفاده شده است. مقامها و آهنگهایی که از قدیم برای ما بهجا مانده، مثل مجموعه ردیفهای موسیقی یا مقامهای نواحی مختلف که یادگار ارزشمند پیشینیان ما هستند. در واقع این پیوند به دلیل این است که موسیقی به صورت کاربردی در سرزمین ما استفاده میشده است. این صحبتهای من به استناد اسناد هویتی مردم ایران است که در دسترس است. محققان در پژوهشها به این نکته رسیدهاند که همواره بین موسیقی، ادبیات و سبک زندگی مردم پیوند و خویشاوندی نزدیکی برقرار بوده است.
ما شاهد هستیم که با موسیقی رفتارهای نادرستی میشود؛ اگرچه موسیقی را نمیتوان از فرهنگ این کشور حذف کرد؛ وقتی موسیقی در آیینها، در سوگوارهها و حتی در سحرخوانی رمضان وجود دارد، نمیتوان نسبت به این هنر بیتفاوت بود چه برسد به اینکه نسبت به آن بیمهری کرد. نظر شما به عنوان یک کارشناس در این باره چیست؟
در این سرزمین موسیقی و آیین همیشه و همواره در کنار هم بوده و از مردم جداییناپذیر است و به عنوان عنصری کاربردی و مهم، در زندگی مردم مطرح بوده که برایش برنامه، مطالعه و اندیشه داشته و همچنین برایش ارزش و اعتبار قائل بودهاند تا حدی که برخی اقوام گاهی توانایی اجرای موسیقی آیینی را نتیجه نظرکردگی خدا میدانند. به این صورت که اگر کسی نظرکرده ویژه لطف خدا باشد، میتواند آوازها و نغمهها را درست بخواند و مقامها را مقامپردازی کند و درنهایت میتواند این مرتبه و جایگاه را حفظ کند. متاسفانه با وجود اینکه در این سرزمین مردم همیشه با فکر و اندیشه با موسیقی برخورد کردهاند، اما امروزه قضاوت و برخورد درستی با موسیقی نمیشود. هر از گاهی از روی لطف نگاهی به آن میکنند ولی اغلب مورد بیمهری قرار میگیرد. اعتراض ما این است که چرا با همه آنچه در جامعه جریان دارد به یک شکل برخورد میشود. این حق موسیقی نیست. این شیوه قضاوت درباره موسیقی ایران که در سراسر جهان به عنوان یک اثر معنوی پذیرفته شده و در زمره آثار ناملموس معنوی بشری به ثبت جهانی رسیده، بیمعرفتی است. در صورتی که بعضی آثار در جامعه جریان دارند که به نظر ما به هیچوجه موسیقی نیستند حتی ممکن است در قالب کلام ریتمیک اجرا شوند و ریتم هم داشته باشند ولی هیچگاه جزو دستهبندیهای موسیقی قرار نمیگیرند.
بعضی از آنها به معنای واقعی موسیقی هستند؛ مثل موسیقی پاپ و راک و... که رسمی هستند و در دنیا هم جایگاه دارند و مشخص است که اصل و نسب و ریشههای آنها از کجاست ولی بسیاری دیگر هستند که اصلا در زمره موسیقی قرار نمیگیرند. در هیچ جای دنیا نیز به عنوان موسیقی شناخته نمیشوند. موسیقی از هر دستهای باشد یا موسیقی کلاسیک غیرایرانی یا موسیقی کلاسیک ایرانی یا موسیقی اقوام و موسیقیهای مقامی، اینها در کل سرزمین کاربرد عالمانه داشتهاند یعنی مردم ایران برای زندگی خود ارزش قائل بوده و میخواستند که زندگی خود را تعالی دهند نه اینکه موجب تنزل آن باشند. در اقلیم فرهنگی ایران و ایران باستان که بسیار وسیعتر از امروز بوده، همیشه همینگونه بوده که از موسیقی برای ارتقای تمدن و فرهنگ خود کمک میگرفتهاند. وقتی یونسکو میپذیرد موسیقی ایران در زمره فهرست آثار معنوی ناملموس بشری قرار بگیرد، یعنی ارتقایی صورت گرفته؛ مگر موسیقی چند کشور در آنجا پذیرفته و ثبت جهانی شده است؟
در جایجای ایران موسیقی آیینی خودنمایی میکند؛ در اینجا میخواهم درباره اختلافات و تشابهات این موسیقی در مناطق مختلف صحبت کنید.
در نگاه کلی موسیقی ایرانی یا دستگاهی مجموعهای از مقامها و قطعات موسیقی نواحی مختلف ایران است که در هفت دستگاه و پنج آواز دستهبندی شده و در مناطق مختلف مشترک بوده و در هر منطقهای به فراخور موسیقی آن منطقه نیز از آن بهره گرفته میشود. مثلا وقتی کسی در تعزیه خانواده امام حسین(ع) زینبخوانی میکند آن را در آواز دشتی میخواند. یقینا دشتستانیها و کسانی که در اقلیم آواز دشتی زندگی میکنند این آواز را از همه جای کشور بهتر میخوانند و شاید هم به واسطه آنها وارد تعزیه شده باشد. در خراسان، مقامهای خراسانی در تعزیه تاثیر دارد، در ترکمن صحرا که اهل تسنن هستند بخشیها عاشوراخوانی دارند و در اجرای آن از مقامهای آوازی خودشان بهره میگیرند. من حتی در تعزیههای مناطق مختلف خراسان هم این تفاوت را احساس کردم طوری که موسیقی هر منطقه وارد تعزیه آنها شده و تعزیه هر منطقه با منطقه دیگر متفاوت است. به دلیل اینکه موسیقی عنصر ویژه این قصه است. علاوه بر این، در تعزیهخوانی، نقش هر شخصیت در مقام یا دستگاه مناسب خودش خوانش میشود مثلا نقش شمر باید در دستگاهی خوانده شود که تحکم داشته باشد و غضب و... را نشان دهد که اصطلاحا به آن مخالفخوانی گفته میشود. برعکس، موافقخوانان در آن دستگاه نمیخوانند، چراکه قرار است از رنج و سختی بگویند و دل مردم را ریش کنند. مثلا راوی نقش امام حسین(ع)، اغلب از دستگاه ماهور استفاده میکند که هم صلابت دارد، هم بوی صلح و صفا و صمیمیت میدهد، هم مهربانی دارد، هم شکوه و هم زاری، هم التماس و هم توسل دارد. ماهور دستگاه نازنینی است که تعزیهخوانهای حرفهای نقش امام حسین(ع) یا نقشی مشابه در آن اجرا میشود، یک فرد حرفهای در مخالف سهگاه این نقش را نمیخواند.
همانطور که اشاره کردید، تعزیه با وجود همه سادگی از اصول مهم موسیقایی بهره میبرد. در جامعه، تعزیهها و نوحهخوانیهای عجیب و غریبی رایج شده که هیچ کدام از این مختصات را در خود ندارد. به نظر شما در حال حاضر موسیقی آیینی در کشور ما چه جایگاهی دارد؟ آیا این نوع موسیقی را رو به رشد میبینید یا انحطاط؟
این را بدون تعصب و جانبداری خاص ولی غیرتمندانه در مقدمه پاسخ به سوال شما میگویم که بخش مهمی از آیینهای ما و یکی از پشتوانههای اصلی آیین را موسیقی تشکیل میدهد و در تعزیه، موسیقی ایران پشتوانه عظیمی برای حفظ تعزیه بود و از طرفی تعزیه هم بخش مهمی از موسیقی و ردیف دستگاهی و مقامها را در خود حفظ کرده است آن هم در سینه شبیهخوانان و در نوحهخوانانی که در مناطق مختلف به صورت گمنام زندگی میکنند در حالی که بیادعا و بدون رسانه، کار میکنند و صدایشان تبلیغ نمیشود. زمانی که روی چهارپایه قرار میگیرند به هر دلی که در آنجا مشغول شنیدن است، آتش میزنند. تعزیه اینچنینی هویتی ایرانی دارد و در هیچ جای دنیا تعزیه به این شکل و با این مختصات برگزار نمیشود. بخش دیگری که میخواهم عرض کنم، این است که امروز واقعا سری برای این قصه درد نمیکند. این مهم به قدر کفایت نه در وزارت ارشاد و نه در وزارت میراث فرهنگی دیده نمیشود، از سالی که اینها ثبت شدهاند، هر دوی این نهادها چه کاری انجام دادهاند؟ واقعا چه قدمهایی برای استمرار و حفظ این گنجینه ایرانی برداشتهاند؟ یک گزارش خوب به مردم بدهند هر چند که مطابق قانون ثبت آثار در یونسکو موظفند سالانه گزارش دهند که در دوام، حفظ و استمرار آن و در راه میراثداری آن چه کاری انجام دادند؟ من امروز واقعا خیلی نگران و گلهمند از همه کسانی هستم که میتوانند کاری انجام دهند ولی انجام نمیدهند. فقط چند نفر پژوهشگر که با هزینه شخصی خودشان و با دغدغه شخصی خود راه افتاده و این میراث معنوی را جمع میکنند. اینهاست که چارچوب و ستون خیمه فرهنگی ما را تشکیل میدهد نه نوحهخوانی که از آثار خوانندگان لسآنجلسی برداشت کرده و میخواند. اینها خوب نیستند. مسیر اصیل اصلا این نیست، شأن تعزیه ما این نبوده است. این کارها اصلا اصالت تعزیه را ندارند. ما اجازه نداریم این نوآوریهای بیپایه را روی این هنر اصیل انجام دهیم. اگر برای آنها شأن و احترام قائلیم که هستیم باید در نظر داشته باشیم اینطور نیست که حتی از تمام قطعات هفت دستگاه موسیقی در این کار میتوانیم استفاده کنیم.
در واقع هر دستگاه موسیقی ایرانی در تعزیه جایگاهی دارد که نباید آنها را با هم آمیخت...
بله، دقیقا همینطور است. در تعزیه، آواز ایرانی و در موسیقی بخشیها بحثی داریم به نام مناسبخوانی یعنی وظیفه و ماموریت ویژه هنرمند و یکی از مهارتهای ویژه او مناسبخوانی است. یعنی خواننده باید بفهمد امشب که شب عاشوراست باید چه دستگاه و مقامی را انتخاب کند و بخواند که در شأن آن باشد. واقعا خیلی از نوحههایی که در رسانههای مختلف میشنویم در شأن شنیدن نیستند چه برسد به بحث مناسبخوانی و... آیا ریتمهایی که استفاده میشود واقعا ریتمهای تعزیه است؟ ریتمهای نوحهخوانی اصیل را ملاحظه بفرمایید؛ آثار احمد مراتب، کریمخانی، علیاکبر رحیمی که استاد ردیفدان هستند. اینها چطور، با چه حکمتی و با چه احترامی میخوانند. خیلی از مداحان و ذاکران اهل بیت قدیمی اصطلاح قدیمی پیر غلام را دارند، به کدام یک از مداحان امروز میتوان گفت که این غلام امام حسین(ع) است؟ واقعا انگشتشمار میتوان گفت که این فرد پیرغلام است. پیرغلامان افراد دانا و خالصی هستند. یک نکته خیلی آزاردهنده این است که زمانی که دولتها تغییر میکنند، رویکرد مداحان عوض میشود این مساله چه ربطی به دولتها دارد؟ این واقعا فارغ از ماجراست. این واقعا اصول تعزیه است؟
بسیار سپاسگزارم آقای قیطاقی! در پایان اگر نکتهای لازم میدانید، اضافه بفرمایید.
من بسیار خوشحال هستم که این موضوع تا این حد برای شما و همکارانتان مهم است و دغدغه این کار را دارید. دغدغه کاری که همه به آن بیتوجه شدهاند. من خیلی دلم میخواهد که خواهشی داشته باشم از هر کسی که برای اهل بیت قصد دارد ذاکری کند، هر کسی که میخواهد نوحه بخواند؛ نوحهخوانی یک عرض ادب بسیار مودبانهای به ساحت کسی است که شما دوستش دارید. بنابراین حتما آگاهانه باید خوانده شود، این فرد باید موسیقیها و ردیفها را بشناسد. بدون شناخت، بدون سواد موسیقی و دانش موسیقی ایران مخصوصا، عرض اندام نکنند و توصیههای عجیب به بچههای این سرزمین نکنند، ذائقهها را عوض نکنند، اجازه دهند این آب روان راه خودش را برود؛ به قول سهراب این آب را گلآلود نکنیم. بهترین توصیه من این است که آبی که روان است، شاهراهی که بوده، گم نشود. مخاطب من افراد اثرگذار در این زمینه است، عزیزان اجازه دهید ذائقه مردم در ادامه همین راهی که ما داشتیم که یادگار زریران است از دوران ساسانیان و اشکانیان در ادامه همان باشد، یقینا سنت خود را بازآفرینی میکند اینطور نیست که زبان معاصر و زبان انسان معاصر را نفهمد.کار سنت این است. اگر دارای بازآفرینی، خلاقیت و آفرینش نباشد که سنت نیست. این هنر، هنر اصیل ماست به آن احترام بگذاریم و برای اینکه حفظ حرمت تعزیه و اهل بیت نیز شود، حتما قطعات موسیقی که انتخاب میکنند، مطالعه کنند. ترانهای که عاشقانه است، مردم آن را میدانند که چه داستانی دارد؛ مثلا ترانه درنا در شمال خراسان یک ترانه عاشقانه است که حداقل نیمی از خراسان میدانند که قصه آهنگ چیست و اگر در رسانه ملی یک مداح تراز اول در شب عاشورا روی این آهنگ نوحه میخواند واقعا پذیرفتنی نیست بیگدار به آب نزنند، مطالعه کنند. حرمت این راه باید حفظ شود که این وظیفه ماست. کسی که میخواهد مداح باشد، باید نمونه و برآیندی از مردم باشد اگر هست که خیلی خوب است وگرنه باید حتما در کار خودش تجدیدنظر کند.
عکس از: رضا قاسمی زرنوشه