۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی، یکی از اصلیترین و مهمترین لحظههای تاریخ معاصر ایران است که امروز با گذشت قریب به هفتاد سال از آن، همچنان مناقشه برانگیز و محل نزاع است.
فرهنگ امروز: محسن آزموده ، ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی، یکی از اصلیترین و مهمترین لحظههای تاریخ معاصر ایران است که امروز با گذشت قریب به هفتاد سال از آن، همچنان مناقشه برانگیز و محل نزاع است. فارغ از اینکه هفت دهه پیش در این روز در ایران چه اتفاقهایی به وقوع پیوسته، یکی از اصلیترین موضوعات، نحوه نامگذاری این وقایع است، به گونهای که نحوه نامگذاری این رویدادها، نه فقط نحوه رویکرد فرد یا گروه نامگذار به تاریخ ایران را نشان میدهد، بلکه مهمتر از آن جایگاه و موضع او در میدان مناسبات قدرت و نیروهای سیاسی و اجتماعی در ایران معاصر را نشان میدهد و آشکار میسازد که او در میان گروهها و جناحها و اقشار سیاسی و اجتماعی، کجا ایستاده و چه جهتگیری و رویکردی دارد.
نحوه این نامگذاری از همان فردای ۲۸ مرداد محل مناقشه بود. شاه و دربار و طرفداران سلطنت از همان آغاز سرنگونی دولت مصدق توسط نیروهای نظامی و گروههایی از جامعه به سردستگی لومپنها با حمایت آشکار و پنهان سرویسهای امنیتی بریتانیا و امریکا و بازگرداندن محمدرضا پهلوی، شاه جوان به قدرت، ۲۸ مرداد را انقلاب یا قیام شاه و مردم خواندند و سخنی از مداخلات خارجیها یا نقش نظامیها و کارشکنیهای نیروهای سیاسی سلطنتطلب و ضد جبهه ملی به میان نیاوردند. طرفداران جبهه ملی، چپها و تودهایها و مخالفان سلطنت و دربار هم از همان آغاز تا به امروز، به صراحت وقایع این روز را کودتایی از پیش طراحی شده نامیدهاند.
هر یک از این دو طرف نیز برای خود استدلالها و دلایل متفاوت دارند. هر دو میکوشند با تعریف -بهزعم خود- دقیق مفهوم کودتا در علم سیاست و تاریخ از سویی و بر شمردن یک به یک وقایع و رویدادهای آن زمان از دیگر سو، انطباق یا عدم انطباقی میان این دو بیابند و به گمان خود، ثابت کنند که ۲۸ مرداد کودتا بوده یا نهضت مردمی! تردیدی نیست که در این فرآیند، یعنی تعریف مفهوم کودتا و روایت تاریخ و کوشش برای نشان دادن مطابقت یا عدم مطابقت این دو، تحریفها و پنهانکاریها یا وارونهنماییهای زیادی صورت میگیرد و طرفین تلاش میکنند با ارایه تفاسیر جدید از وقایع تاریخی، خوانش و درنهایت نامگذاری خود بر رویداد را موجه جلوه دهند. هر دو طرف نیز این نامگذاری را حقیقت مطلق قلمداد کرده و طرف مقابل را به بیسوادی، طرفداری، ناآگاهی یا... متهم میکنند.
نکته جالب توجه آن است که معمولا در این تقلاها برای نامگذاری ۲۸ مرداد، پژوهشها و تحقیقات دانشگاهیان و پژوهشگران دانشگاهی کمتر مورد توجه قرار میگیرد و معمولا آثار نسبتا مستقل مورخان و تاریخپژوهان حرفهای و دقتها و جزیینگریهای آنها نادیده گرفته میشود. برای مثال درباره ۲۸ مرداد، دانشگاهیانی چون فخرالدین عظیمی، یرواند آبراهامیان، همایون کاتوزیان، محمدعلی موحد، سهراب یزدانی، مارک گازیوروسکی، مالکوم برن، استفان کینزر معتقدند که ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و آنچه در آن رخ داده، یک کودتای تمام عیار است، در حالی که در جبهه مقابل پژوهشگران و تحلیلگرانی چون علی میرفطروس، داریوش بایندر، پیروز مجتهدزاده، مجید محمدی و عباس میلانی، از کودتا نامیدن این رویداد ابا دارند و حتی برخی پا فراتر میگذارند و مدعیاند، کودتاچی اصلی محمد مصدق و طرفداران او بودند که میخواستند سلطنت در ایران را ساقط کنند که با ضدکودتای شاه شکست خوردند.
در این میان برخی صاحبنظران هم با احتیاط و در واقع با شرمندگی به یکی از دو جبهه مذکور گرایش دارند و بعضا بدون اینکه به صراحت از کودتا بودن یا نبودن ۲۸ مرداد سخن بگویند، به نحوی وقایع را روایت میکنند یا اتفاقات را کنار هم میچینند که درنهایت مخاطب هوشیار، درمییابد که آنها به کدام جناح تعلق دارند. برای مثال سلطنتطلبهای خجالتی یا شرمنده، یعنی کسانی که از دفاع آشکار از نظام شاهنشاهی و سلطنت پرهیز دارند، اما در واقع مدافع آن هستند یا لوازم سخنشان به آن میانجامد، در روایتشان از ماجراهای مربوط به ۲۸ مرداد، مدام از غیرقانونی بودن اقدامات مصدق، پوپولیست بودن او، اشتباهات عمدی یا غیرعمدیاش در مذاکرات نفتی با دولتهای غربی، ناکارآمدی دولت او، خودکامگیاش و درنهایت تصمیمات غلطش یاد میکنند و ضمن دفاع از اقدام شاه و دربار، سعی میکنند نقش دولتهای غربی در سرنگونی مصدق را کوچک و ناچیز ارزیابی کنند یا آن را نتیجه عملکرد -بهزعم ایشان- غلط خود او تلقی کنند.
کوتاه سخن آنکه بحث پرمناقشه شیوه نامگذاری ۲۸ مرداد، فارغ از مباحث دانشگاهی و تلاشهای تحقیقاتی، یک منازعه سیاسی است. در یک سوی این منازعه گروه سلطنتطلب قرار میگیرد که به دفاع از نظامهای شاهنشاهی میپردازد، خواه به صراحت بیان بشود یا خیر. سلطنتطلبان خود دو دستهاند، آنها که بهطور کلی مدافع ایده سلطنت هستند و دستهای که مشخصا از سلطنت و دربار پهلوی دفاع میکنند. در سوی دیگر نیز شاهد طیفی از دستههای سیاسی گوناگون هستیم که هر یک با انگیزههای سیاسی متفاوتی به این واقعه میپردازند. یک دسته بر نقش نیروهای خارجی و مداخلات آنها در سرنگونی دولت مصدق انگشت تاکید میگذارند، هدف ایشان مشخصا امپریالیسمستیزی یا غربستیزی است؛ دسته دیگر بیش از همه نقش دربار و سلطنت پهلوی را برجسته میسازند و درنهایت دسته سوم بهطور کلی بر مخالفت با سلطنت و استبداد تکیه میکنند و مدعی حکومت مردم و مشروطهخواه هستند. محمد مصدق و یارانش در میان گروه دوم، یعنی مدافعان کودتا خواندن ۲۸ مرداد، به دسته سوم یعنی مدافعان آزادی و استقلال مردم تعلق دارند. بر این اساس از نحوه نامگذاری ۲۸ مرداد، بیش و پیش از هر چیز، نشانگر رویکرد سیاسی نامگذاران است و جهتگیری سیاسی ایشان را آشکار میسازد.