فرهنگ امروز: هانری ماسه به فرانسوی: Henri Massé؛ ۱۸۸۶ـ۱۹۶۹) خاورشناس، ایرانشناس، نویسنده، مترجم و محقق معاصر فرانسوی است که در دو حوزه تحقیقات عربی و تحقیقات ایرانی کوشید. اما زمینه اصلی مطالعاتی که او در آن شهرت و برجستگی یافت، تحقیق در ادب فارسی است.
وی پس از اخذ درجه کارشناسی ادبیات از دانشگاه، برای یادگیری زبانهای عربی، فارسی و ترکی وارد «مؤسسه ملی زبانها و تمدنهای شرقی» شد و همزمان در حوزه زبانشناسی و تاریخ ادیان بهخصوص زبانهای سنسکریت و ایرانی باستان و دین اسلام مطالعات خود را در مدرسه عالی تحقیقات علمی ـ کاربردی پاریس دنبال کرد. سال ۱۹۱۹ در دانشکده ادبیات دانشگاه الجزیره به تدریس ادبیات عربی و فارسی پرداخت و سال بعد با نگارش رساله «تحقیق درباره سعدی»، موفق به دریافت درجه دکتری از دانشگاه سوربن شد. او اولین پروفسور زبانهای فارسی و عربی دردانشکده ادبیات دانشگاه الجزیره بود.
در سال ۱۹۲۷ صاحب کرسی زبان فارسی در مؤسسه ملی زبانها و تمدنهای شرقی پاریس شد و از ۱۹۳۷ تا ۱۹۵۸ با حفظ سمت استادی تاریخ ایران، معاونت آن مؤسسه را هم بر عهده داشت تا اینکه بازنشسته شد. از دیگر فعالیتهای علمی ماسه میتوان به موارد زیر اشاره کرد: وی در سالهای ۱۹۱۱ـ۱۹۴۴، عضو مؤسسه فرانسوی باستانشناسی شرقی در قاهره بود در این مؤسسه پژوهشهایی درباره کتاب «فتوح مصر و المغرب» از ابنعبدالحکم و کتاب «تاریخ مصر» محمد بن میسر انجام داد. نتیجه تحقیق اول در سال ۱۹۱۴ و تحقیق دوم در سال ۱۹۱۹ منتشر شدهاند.
ماسه پنج بار جهت تحقیق و حضور در مناسبتهای مختلف علمی به ایران سفر کرد. در سفر اول (۱۹۲۲ ـ ۱۹۲۳) به گردآوری اطلاعاتی راجع به اعتقادات و آداب و رسوم ایرانی اهتمام ورزید و نتیجه تحقیقاتش را در سال ۱۹۳۸ در کتابی با نام «معتقدات و آداب ایرانی» در زمینه فولکلور و آداب و رسوم محلی ایران در پاریس منتشر کرد. سفر دوم او در سالهای ۱۹۳۱ـ۱۹۳۲ صورت گرفت.
سفر سوم در سال ۱۹۳۴ جهت شرکت در جشن «هزاره فردوسی» بود. ماسه در این سفر مقالهای با عنوان «اوصاف مناظر طبیعت در شاهنامه» و خطابهای در وصف سجایای اخلاقی فردوسی ایراد کرد. دو کتاب «فردوسی و حماسه ملی» و «به سوی خراسان» که کمی پس از جشن هزاره فردوسی در پاریس منتشر شد، از دستاوردهای دیگر این سفر است. او در سال ۱۹۳۷ برای چهارمین بار به ایران سفر کرد. هدف او از این سفر تکمیل اطلاعات قبلی خود درباره معتقدات و آداب ایرانی بود.
در سال ۱۹۵۴ برای ایراد سخنرانی در کنگره جشن «هزاره ابن سینا» به ایران سفر کرد. او در این سفر خطابهای با عنوان «اصطلاحات فلسفی ابن سینا در زبان فارسی» ایراد کرد. خطابه دیگر وی در زمان پردهبرداری از مجسمه ابن سینا در همدان ایراد شد. در سال ۱۳۴۲ش به پاس خدمات ماسه به فرهنگ، زبان و ادبیات فارسی، کتاب «مجموعه مقالات تحقیقی خاورشناسی» به همت دانشگاه تهران در ایران منتشر شد.
در مقدمه کتاب «مجموعه مقالات تحقیقی خاورشناسی» آمده است: «این مجموعه هدیهای است که به مناسبت هفتاد و پنجمین سال تولد ایرانشناس گرانمایه استاد هانری ماسه از طرف دانشکده ادبیات و دانشگاه تهران به ایشان تقدیم شده است. زندگی این مرد دانشی سراسر با عشقی سرشار وقف زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ ایران شدهاست.» قسمت اعظم مطالب کتاب به زبان فرانسه و انگلیسی و نوشته دیگر خاورشناسان است.
هانری ماسه شرقشناس فرانسوی سال 1930 میلادی در پاریس درباره ایران و ایرانیان اینگونه سخن گفت که چکیده سخنرانیاش در نشریههای گوناگون به چاپ رسیده است.
هنگامی که سخن از تاریخ ایران میرود، باید به این نکته توجه داشت که آیا منظور تاریخ اقوام و مردمانی است که از آغاز تاریخ تا کنون در مرزهای سیاسی ایران امروزی زیستهاند یا تاریخ اقوام و مردمانی است که خود را به نحوی از انحاء ایرانی میخواندهاند و در جغرافیایی که دربرگیرنده ایران امروز و سرزمینهایی که از دیدگاه تاریخی بخشی از ایران بزرگ (ایرانشهر) بودهاست زیستهاند. گاه تاریخ ایران را از ورود آریاییها که نام ایران نیز از ایشان گرفته شده است، به فلات ایران آغاز میکنند. ولی این به این معنی نیست که فلات ایران تا پیش از ورود ایشان خالی از سکنه یا تمدن بوده است.
پیش از ورود آریاییان به فلات ایران تمدنهای بسیار کهنی در این محل شکفته و پژمرده شده بودند و تعدادی نیز هنوز شکوفا بودند. برای نمونه تمدن شهر سوخته در سیستان، تمدن عیلام در شمال خوزستان، تمدن جیرفت در کرمان، تمدن تپه سیلک در کاشان، تمدن اورارتو در آذربایجان، تمدن تپه گیان در نهاوند و تمدن مانناییان در کردستان و آذربایجان و و تمدن کاسیها در لرستان ذکر میشود.
ایران امروز تنها بخشی از ایرانزمین است و تاجیکان، بلوچها، پشتونها (پاتانها)، کردها، کشمیریها و بسیاری از ساکنان قفقاز و روسیه جنوبی که در خارج از مرزهای امروز ایران قرار گرفتهاند ایرانیتبار هستند و همه آنان آرین و از خویشاوندان اقوام اروپاییاند. مشکل ایران این بوده است که بر سر چهار راه مهاجرتها قرار گرفته و از نیمه قرن هفتم تا پانزدهم میلادی (از پایان کار ساسانیان تا صفویه) گرفتار اختلاط نژادی شده ولی ایرانیان با خصلتهای ویژهای که دارند همه مهاجران را در خود ذوب و حل کرده و زبان و فرهنگ ایرانی تا به امروز محفوظ مانده است.
زبانهای آلتائیک (ترکیک) با سلجوقیان در قرن یازدهم میلادی و بعدا مغولان وارد ایران شده است. ایرانیان، در برابر حمله اسکندر و هزار سال پس از او اعراب ایستادگی یکپارچه نکردند زیرا که دولتهای هخامنشی و ساسانی در دهههای آخر کار خود گرفتار سوء مدیریت، اختلاف و نبرد شاهزادگان و بزرگان برسر قدرت و فساد اداری و تبعیض شده و مردم از آن وضعیت و افزایش روزافزون فاصله طبقاتی حاصله از آن خرسند نبودند و در جستجو و خواهان «تغییر وضعیت» بودند.
خلفای عباسی را ایرانیان روی کار آوردند و همیشه تحت نفوذ فرهنگی و اداری ایرانیان بودند. مهاجهان برخاسته از دشت گبی و اطراف آن، تنها در زمان «فاتح» اول بر ایران حکومت کردند و از زمان جانشین فاتح (حکمران دوم)، حکومت عملا دوباره در دست ایرانیان قرارگرفت و ایرانیان از این اقوام خشن؛ شاعر و هنرمند ساختند. مشکلات ایرانیان از زمانی آغاز شد که دولت عثمانی قدرت گرفت و اروپا را تهدید کرد و اروپائیان برای به زنجیر کردن آن دولت؛ با نظر توسل متوجه ایران شدند و با چشیدن طعم استعمار مشرق زمین به تدریج به مداخله و بسط نفوذ پرداختند.
سیاست قدرتهای اروپایی وقت و بهویژه در دوران قاجاریه ایجاب میکرد که دولتمردانی در ایران برسر باشند که شایستگی نداشته، احساس وطندوستی و مردمخواهی آنان ضعیف، و نیز نفوذ پذیر باشند. دودمان صفویه را گرجستانیهایی که با چاپلوسی وارد دربار اصفهان شده و به مقام رسیده بودند به اضمحلال کشانیدند. بیشتر آنان از بستگان بانوان درباری بودند. در تمامی دوران قرون وسطی، با وجود تضعیف اقتدار حکومتی؛ درخشش ادبیات، دانش و هنر ایرانی نشان میدهد که استعداد و ذوق و وسعت اندیشه ایرانیان به قوت خود باقی مانده و برای پیشرفت هرچه بیشتر نیاز به وحدت فرهنگی اقوام ایرانی و تقویت و تشویق این استعداد دارند.