فرهنگ امروز: هشتمین نشست از سلسله گفتوگوهای انتقادی با عنوان «ارغنون خرد»، در روز سه شنبه ۲۹ شهریورماه با حضور فائز دین پرست و عباس کاظمی به بررسی و ارزیابی موضوع «تجاری سازی در علوم انسانی» اختصاص یافت. این نشست به دبیری عبدالله صلواتی در محل مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار شد.
کاظمی در ابتدای این نشست توضیحاتی را درباره دو مفهوم علوم انسانی و تجاری سازی ارائه کرد و گفت: علوم انسانی به ما کمک میکند ما جهان خود را بفهمیم و از سوی دیگر کمک میکند که انسان بهتری ساخته شود و از اسارتهای ایدئولوژیک رهایی یابیم. پس درون هسته علوم انسانی دانش انتقادی وجود دارد که سرشتش ضد بازاری شدن است. چون در بازاری شدن شما باید تابع منطق بازار شوید.
او با بیان اینکه بین نافع بودن علم و سودآوری آن تفاوت قائل است یادآور شد: منطق تجاری شدن ارزش اقتصادی را مد نظر دارد و از ارزشهای دیگر غافل میشود. بنابراین هدف علوم انسانی تولید ارزش اجتماعی است نه اقتصادی. مهمترین دلیلی که علوم انسانی به کار جامعه ایرانی نیامده باعث شده که تجاری سازی علوم انسانی را راه حل ببینیم و آن را مستعمره بازار میکند.
عضو هیئت علمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی گفت: ما وقتی از سلطه کالایی شدن در سرمایه داری حرف میزنیم بدین معنی نیست که قبلا کالایی شدن نبوده به همین شکل وقتی سراغ مارکس و دورکیم میرویم به این معنا نیست که قبلا تقسیم کار نبوده بنابراین وقتی با منطق بازاری شدن علم مخالفت میکنیم به این معنی نیست که علم باید خالص در خدمت بشر باشد. از دهه 70 به بعد این منطق در دانشگاههای ایرانی حاکم شد و باید دانشگاهها درآمدهای خودشان را در میآوردند و این گونه دانشگاهها کوچکتر شد. از سوی دیگر بودجه علوم انسانی هم همیشه کمتر بوده و رشتههای علوم انسانی از طریق اجاره دادن فضا و محیط باید پول در میآوردند. به تدریج به این سمت رفتیم که حتی پروژههای پژوهشی هم به این سو بروند.
کاظمی با تاکید بر اینکه منطق کلی علوم انسانی نباید تجاری شود عنوان کرد: ما در ایران ضعف علوم انسانی داریم و منطقش باید از منطق سرمایه داری فاصله بگیرد. پیامدهای سیاستهای کلی در جامعه ما امروز خودش را نشان داده است. این در حالی است که علوم انسانی به ما هشدار لازم را میدهد و به همین دلیل هیچ کدام از دولتها از علوم انسانی خوششان نمیآید.
او با بیان اینکه باید بین نافع بودن و تجاری سازی تفاوت قائل شد گفت: ما مفید بودن علم را با تجاری بودن خلط میکنیم و به آن تقلیل میدهیم. من همواره از مفید بودن علوم انسانی دفاع کردم و گفتم که تئوریهای ما در ایران به درد چیزی نخورده چون کاربردی نبوده است. از دهه 70 به بعد علوم انسانی به کلی به حاشیه رفته و از علوم انسانی تهی شده است. کسی که در امیرکبیر و شریف درس میخواند اساسا تعلق خاطری برای ماندن ندارد! این روحیه امروز هم به علوم انسانی وارد شده است. علوم انسانی عشق و علاقه و خود انتقادی تولید میکند و ما اینها را از جامعه تهی کردیم.
او تاکید کرد: منطق کنکوری شدن، منطق دلبسته کردن افراد به ایران نیست، چون تاریخ، فرهنگ، هنر، کتاب و ... را نمیشناسد. پس روح کلی که در ایران ایجاد شده متاسفانه از دهه 50 آغاز شده است و عدم تعلق به ایران و منافعش از آن زمان شروع شده است. اکنون بینش علوم انسانی تضعیف شده و جامعه تهی از علوم انسانی شده است. الان وضعیت رشتههای علوم انسانی خوب نیست چون کسی که علوم انسانی خوانده احساس بی خاصیت بودن میکند! مدام فارغ التحصیلان این رشتهها از خودشان میپرسند کار درستی کردند! چون روح بازار بر جامعه حاکم شده است. بنابراین علوم انسانی برای اهداف دیگری آمده و قرار است آگاهی اجتماعی ایجاد کند که مهندسی نمیتواند آن را بدهد.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه ورود دولت به لحاظ مالی گاهی برای علوم انسانی سودمند است ولزوما به معنای سودآوری نیست عنوان کرد: دولت در ایران وضعیت خاصی دارد گاهی مانند یک پدر مهربان است و گاهی هم ممکن است به رویکردهای خاص توجه داشته باشد. با این همه دولت یک نیروی قابل اتکا در تامین مالی علوم انسانی است. ما میدانیم که سرمایه داری رقابتی در ایران نیست اما اینکه دولتها به دنبال منطق بازارند در آن کمتر تردیدی است.
او گفت: علوم انسانی ضعفهای زیادی دارد اما دولت وقتی این ناکارامدی را دید برای کارامد کردن ارتباط علم و صنعت مطرح شد و آنجا هم به این استدلال شد که علوم انسانی باید دنبال رو صنعت باشد در حالیکه علوم انسانی باید دنبال جامعه باشد! پس متاسفانه در ایران راه برون رفت بحران علوم انسانی را در تجاری سازی دیدند.
دین پرست هم در ادامه این نشست با تاکید بر اینکه باید بین تجاری شدن علم و بازاری شدن دانشگاه تفکیک قائل شویم گفت: نهاد اصلی علم دانشگاه است و لزوما رابطه اشان این همانی نیست. پس دانشگاه اینجا نقش مهمیدارد. از سوی دیگر بحث تجاری شدن علوم انسانی را باید بررسی کنیم که آیا این مفهوم به این معناست که منطق سود پشت علم بیاید و یا اینکه معنای بازار میتواند به معنای ثروت آفرینی نباشد. در بازار هر چیزی که مطلوبیت بخشی از جامعه باشد عرضه میشود بنابراین اگر در جامعه تقاضایی برای کالایی باشد در بازار هم عرضه است. پس وقتی سخن از تجاری سازی علوم انسانی حرف میزنیم به این معنی است که علم ابزار دست بازار برای سود آفرینی شود یا اینکه به این معناست که در جامعه تقاضای موثر برای علم وجود دارد و از سوی دیگر افراد حاضرند برای کسب این علم از چیزی بگذرند مثلا زمان خود را صرف کنند.
به گفته این استاد دانشگاه، این فرایند تجاری سازی به معنای دوم زمینه محلی شدن دانش را هم فراهم میکند و به جای درگیر شدن در بازار رقابتی بیهوده میتواند درگیر مسایل جامعه خودش شود که ذی نفعان خاص خودش را دارد.
دین پرست با بیان اینکه در نظام مدیریتی وزارت علوم ما با ادبیات وسیعی مواجه ایم که اصولا با تجاری شدن علوم انسانی مخالفت میکند و دقیق هم نیست توضیح داد: دکتر کاظمی گفتند که در دهه 70 سیاستهای تعدیل اجرا شد، در حالیکه این سیاست اجرا نشد. از برنامه دوم که رسما تعدیل کنار گذاشته شد. نتایج حاصل در دهه 70 اعم از مثبت و منفی را نمیتوان به پای سیاست تعدیل نوشت. سیاستی که در عمل پیاده شد این نتیجه را داشت.
او با تاکید بر اینکه ما باید تحقیقات مساله محور انجام دهیم اظهار کرد: زمانی ممکن است این اتفاق رخ دهد که دیسپلین علم را از استاندارهای خودش خارج کنیم پس این خطر جدی است. از سوی دیگر دولت قدرتش زیاد باشد که تحقیقات را جهت دهد این هم یک خطر است! اگر علوم انسانی تجاری نشود از کجا قرار است تامین شود؟ جز دولت حامیدیگری دارد؟ آیا اگر دولت تامین کند خطراتش بیشتر نیست چون انحصاری است!
به گفته دین پرست، دلیل اینکه شاید در نزد سیاست گذاران تجاری سازی علوم انسانی به فراروایت تبدیل شده به دلیل حاکمیت غیر علوم انسانیها بر آن است و وضعیت حادث در علوم کاربردی را به همه علوم تعمیم میدهند. حالا این سوال طرح میشود که آیا دولت وظیفه دارد که برای تامین آموزش عالی به صورت عام سرمایه گذاری کند؟ من میگویم به همان اندازه که ورود دولت به آموزش عمومی موجه است و منافع دارد باید سهمش در آموزش عالی کاهش یابد.
این استاد دانشگاه در بخش دیگری از سخنانش با بیان اینکه عدم علاقه دانش آموزان به علوم انسانی بیش از اینکه علت باشد معلول است یادآور شد: این هم به دلیل آینده ناروشن علوم انسانی و بازنمایی غلط از آینده آن است که این تصور وجود دارد که علوم انسانی کارامد نیست و به همین دلیل تقاضا برایش کمتر است.