فرهنگ امروز: محمود فاضلی، ابراهیم پورداود در ۲۰ بهمن ۱۲۶۴ در رشت چشم به جهان گشود. تحصیلات مقدماتی فارسی و عربی را در این شهر فرا گرفت. از خردسالی به سرودن شعر علاقه نشان داد و زمانی که در مدرسه حاجی میرزا حسن در سلک طلاب درس میآموخت، به مرثیهگویی پرداخت و دوستانش به وی تخلص «لسان» دادند. در ۱۲۸۴ در ۲۰ سالگی به همراه برادر و استادش، عبدالرحیم خلخالی به تهران رفت و به آموختن طب قدیم پرداخت.
در سال ۱۲۸۷ از راه قم، سلطانآباد، کرمانشاه، بغداد و حلب به لبنان رفت. در بیروت در مدرسه لاییک به فرا گرفتن زبان و ادبیات فرانسه پرداخت و نام پورداود را برای خود برگزید، درحالی که برادرانش شهرت داودزاده داشتند. پس از دو سال و نیم اقامت در بیروت برای دیدار خانواده به رشت برگشت و پس از مدتی در شهریور ۱۲۸۹ راهی فرانسه شد. در فرانسه نخست خود را برای ورود به دانشکده حقوق آماده ساخت و آن گاه در دانشگاه پاریس به تحصیل در رشته حقوق پرداخت و از محضر استادان بنامی مانند شارل ژید و پلانیول بهره برد. در انجمن ادبی پاریس با علامه محمد قزوینی آشنا شد و دوستی آنها پایدار ماند. در آبان ۱۲۹۳ به همراهی محمد قزوینی و اشرفزاده تبریزی روزنامه «ایرانشهر» را منتشر کرد. ظاهرا پیش از این، روزنامهای با عنوان «پیک دهل» منتشر میکرد، اما به عللی از جمله نامطلوب دانستن شیوه گزینش واژههای فارسی به کار رفته در آن و نیز تحول فکری از ادامه نشر آن منصرف شد. روزنامه ایرانشهر که مشی سیاسی داشت و مطالبی ارزنده درباره فجایع استبداد و سیاست قاجاریه در آن درج میشد، با آغاز جنگ جهانی اول پس از ۳ شماره تعطیل شد.
در ۱۲۹۴ با شروع جنگ از فرانسه، سوییس، آلمان، اتریش، رومانی، بلغارستان، استانبول و حلب گذشت و در بغداد اقامت گزید و با همکاری محمدعلی جمالزاده و با نام مستعار «گل» دومین روزنامه خود، یعنی رستخیز یا رستاخیز را منتشر کرد. با پیشروی انگلیسیها و تسخیر کوتالعماره، به کرمانشاه رفت و به نشر روزنامه خود ادامه داد. پس از چند ماه که روسها کرمانشاه را گرفتند، از راه قصرشیرین به بغداد بازگشت و همچنان این روزنامه را منتشر میکرد و اشعار میهنی خود را با تخلص «گل» در آن درج مینمود. سرانجام ترکان عثمانی به سبب سیاست سانسور شدید خود، روزنامه را تعطیل کردند. آنگاه پورداود برای اقامت در سوییس از راه بالکان به برلین رفت، اما آلمانیها از خروج او جلوگیری کردند و او در همان سرزمین اقامت کرد و در سال ۱۲۹۵ در دانشگاه برلین و سپس در دانشکده ارلانگن به ادامه تحصیل در رشته حقوق پرداخت.
در این سرزمین با سیدحسن تقیزاده آشنا شد و در نشر مجله «کاوه» با او همکاری کرد. همکاری با تقیزاده و نیز با محمد قزوینی و آشنایی با خاورشناسان آلمانی ازجمله یوزف مارکوارت تاثیری ژرف بر اندیشه او نهاد و او را بیش از پیش به تحصیل و تحقیق درباره ایران باستان علاقهمند کرد. وی در شهریور ۱۲۹۹ با دختر یک دندانپزشک آلمانی ازدواج کرد و در ۱۳۰۳ به همراه خانواده به ایران بازگشت. در مهر ۱۳۰۴ به دنبال دعوت پارسیان هند به هندوستان رفت و دو سال و نیم در آنجا ماند و به انتشار بخشی از ادبیات مزدیسنا و گزارش اوستا پرداخت و چند سخنرانی درباره تمدن ایران باستان ازجمله شرح آتش بهرام، پیشوایان دین مزدیسنا، تقویم و فرق دین مزدیسنا، زبان فارسی، فروردین، دروغ، و ایران قدیم و نو ایراد کرد.
در ۱۳۰۷ بار دیگر به آلمان بازگشت. در ۱۳۱۱ به دنبال درخواست تاگور از سوی دولت ایران برای تدریس فرهنگ ایران باستان به هند رفت و به تدریس پرداخت و به دستیاری یکی از استادان آنجا به نام ضیاءالدین، ۱۰۰ بند از اشعار تاگور را از بنگالی به فارسی برگردانید. در ۱۳۱۲ در هفتمین کنگره شرقی هند در گروه اوستاشناسی عضویت یافت و ریاست شعبه عربی - پارسی را نیز بهعهده داشت.
زردشتیان هند بسیار به او ارادت داشتند تا جایی که هنگام مراسم مذهبی مزدیسنا که به آن یزشن میگویند و به جز زردشتیان فرد دیگری را به آن مراسم راه نمیدهند، از پورداود دعوت کردند و او پس از خاورشناس امریکایی، جکسن؛ خاورشناس آلمانی، هاوگ و بانوی خاورشناس فرانسوی منان، چهارمین غیرزردشتی بود که تا آن روز به چنان مراسمی دعوت میشد. در فروردین ۱۳۱۳ از بمبئی به آلمان رفت و تا هنگامی که دولت ایران از فرستادن ارز به خارج از کشور جلوگیری کرد، در آن کشور اقامت داشت و به کار ترجمه و گزارش اوستا پرداخت. سرانجام در دانشکده حقوق و دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به تدریس پرداخت.
پورداود به سبب مقام بلند علمی به عنوان نماینده دانشگاه تهران به بسیاری از کنگرههای فرهنگی و ادبی دعوت میشد و از اعضای اصلی بسیاری از انجمنها و موسسات ادبی و فرهنگی بود و به احترام او محافل بزرگداشت بسیاری برگزار میشد. وی از اعضای شورای فرهنگی سلطنتی ایران و نیز از اعضای هیات امنای کتابخانه بزرگ پهلوی بود. در ۱۳۲۴ دانشگاه تهران شصتمین سال تولد او را جشن گرفت و به همین مناسبت در ۱۳۲۵ یادنامهای مشتمل بر شرح احوال و آثار او به کوشش محمد معین در دو جلد به زبان فارسی و زبانهای اروپایی انتشار یافت. در این مراسم بدیعالزمان فروزانفر، پرویز ناتل خانلری و محمد معین درباره نظر دانشمندان درخصوص آثار او به ایراد سخنرانی پرداخت. پورداود در ۱۳۴۲ از دانشگاه تهران بازنشسته شد و در ۱۳۴۶ عنوان استاد ممتاز دانشگاه را به دست آورد. از زمان بازنشستگی، به مطالعه و پژوهش گذراند و کمتر در مجامع دیده شد و در ۲۶ آبان ۱۳۴۷ درگذشت و در آرامگاه خانوادگی خود در رشت به خاک سپرده شد.