فرهنگ امروز: سیدمحمدامین قانعی راد در مورد آسیبشناسی مقلات استاد-دانشجویی به فرهنگ امروز گفت: این نوع مقالات عملا تمام فضای علمی دانشگاهی را پر کرده است. یعنی دانشجو که پایاننامهی خود را که به اتمام میرساند از آن مقاله استخراج میکنند و به نام خود و استاد به چاپ میرساند.
وی اظهار کرد؛ موارد بسیاری میدانم که حتا خود استاد از این موضوع خبر ندارد؛ اینکه دانشجو مقالهاش را به نام او چاپ کرده است. معمولا استاد خودش را درگیر مقالهی دانشجو نمیکند. حالا شاید برخی از اساتید این کار را بکنند ولی حداقل در حوزههای علوم انسانی که بنده خبر دارم، معمولا استاد خود را درگیر تهیهی مقاله بر مبنای پایاننامهی دانشجویی نمیکند و بعد آن را چاپ بکند. دانشجو خود این کار را میکند و گاهی اوقات برای پرداخت وجهی که برخی مجلات میگیرند به استاد مراجعه میکند که آن وجهه را ممکن است استاد بدهد و ممکن است نپردازد.
استاد دانشگاه تهران ادامه داد؛ علت این امر (چاپ مقاله توسط دانشجو با نام استاد و خودش) به این موضوع برمیگردد که برخی دانشگاهها از دانشجو تعهد میگیرند که اگر میخواهید مقاله چاپ کنید باید با نام استاد و دانشجو باشد و حتما باید نام استاد هم ذکر شود. و از طرف دیگر، در ارتقا استاد به عنوان عضو هیات علمی که میخواهند نمره و امتیاز بدهند برای چاپ این مقالات، اسم دانشجو حذف میشود گویا مقاله برای خود استاد است.
این پژوهشگر اجتماعی در مورد همکاری استاد و دانشجو برای کارهای علمی- پژوهشی گفت: همکاری بین استاد و دانشجو برای نوشتن مقاله خوب است، ولی به شرطی که واقعا همکاری وجود داشته باشد. و ابتکار مقاله در دست استاد باشد و از دانشجو در کنار خود استفاده کند. و اسم دانشجو را بنویسد که هم برای دانشجو یک اعتباری باشد و هم استاد بالاخره از ظرفیت دانشجو برای جمعآوری اطلاعات بهرهمند شود و یک ردههایی از کار از طریق دانشجو انجام بگیرد که تجربهی علمی کسب کند. ولی الان در فضای حاکم علمی دانشگاهها، عملا این طور نیست. شاید چند سال پیش این بود. یعنی اگر شما چند سال پیش مقالهای را میدیدید که به اسم استاد و دانشجو چاپ شده است این طور بود که مقاله برای استاد است و دانشجو به او کمک کرده است. ولی در حال حاضر وقتی اسم استاد و دانشجو را در ابتدای مقاله میبینید به احتمال زیاد مقالهی پایاننامهی دانشجویی است که اسم استاد را بنابر تعهدی که دانشجو به دانشگاه داده است و یا بنابر عرف رایجی که در دانشگاهها وجود دارد، اسم استاد اضافه شده است.
وی در مورد دغدغهی این معضل جامعهی دانشگاهی امروز، به موضوعی اشاره کرد که سالها قبل به آن پرداخته بود. وی گفت: عارضهای که این روزها دامنگیر فضای دانشگاهی ما شده است - باز هم تکرار میکنم روی کلام بنده با علوم انسانی است با علوم دیگر، کاری ندارم و شاید این قاعده در مورد آنها هم تکرار شود ولی در این جا منظور بنده علوم انسانی است - درست برعکس آن چیزی است که سالها قبل من به آن اشاره کردم و در موردش نگران بودم. اوایل دههی 70 تحقیقی کردم و آن جا گلایهام این بود که چرا اساتید با دانشجویان کار نمیکنند؟ و چرا همکاری استاد و دانشجویی در دانشگاهها وجود ندارد؟ ولی الان نگرانیام این است که چرا اساتید مستقلا مقاله نمینویسند. و تمام مقالههایی که در حال چاپ است مقالهی استاد- دانشجویی است. شما اگر مجلات برخی از رشتهها را ورق بزنید مقالاتی بسیاری میبینید که با نام استاد و دانشجو است. و تمام آنها از دل پایاننامهی دانشجویی بیرون آمده است. و متاسفانه استاد هم خود را درگیر موضوع نکرده است.
وی اظهار داشت؛ شاید استاد فکر کند که دیگر نیاز نیست خودش بیندیشد و کاری مستقل انجام دهد و در مورد موضوعات مقالهای مستقل تهیه کند. لذا طرح پژوهشی و پروژههای تحقیقی ندارد و به دنبال آن نیز نیستند. چون احساس نیاز نمیکنند. در عوض آن، تعداد زیادی دانشجوی فوقلیسانس و دکترا دارند که در دانشگاههای مختلف به تعداد زیاد پذیرفته شدهاند. و تمام این دانشجویان نیز لازم است پایاننامه داشته باشند. از طرف دیگر برخی دانشگاهها نوشتن 2 مقاله را برای دانشجو اجباری کردهاند. بنابراین من استاد که به طور مثال در سال 10 تا 15 دانشجوی ارشد و دکترا در دانشگاههای دولتی، آزاد، غیرانتفاعی و پیام نور دارم بالاخره از این تعداد، حداقل 5 یا 6 مقاله بیرون خواهد آمد که به نام من عضو هیات علمی چاپ شود. بنابراین، این باعث شده که اعضای هیات علمی تنبل شوند و پروژههای انفرادی و مقالات مستقل نداشته باشند. یعنی پویایی آموزشی پیدا کردهاند؛ به کلاس میروند و در پایان دانشجو مقاله مینویسد و به استاد یا نشان میدهد یا نشان نمیدهد و نهایتا مقاله چاپ میشود.
وی در مورد این مقالات اظهار داشت؛ در حالی که پایاننامههای دانشجویی لزوما در حوزهی علوم انسانی، پژوهشهایی نیستند که بتوانند به تولید نظریه و دانش برای پیشرفت رشته در کشور کمک بکنند. این موضوع، نیاز به پروژهی 10 ساله اساتید دارد. یعنی من استاد باید بنشینم 10 سال به طور مستمر روی یک موضوع مطالعه، کار و طراحی پژوهشی کنم و بعد 3 یا 4 مقاله بنویسم که یک جایی را تکان بدهد. در عرصهی اندیشه چیزی باشد که جایی اثر بگذارد.
این عضو هیات علمی دانشگاه تهران ادامه داد؛ پایاننامههای دانشجویی چون از یکدیگر منقطع و گسسته هستند - در حوزهی علوم انسانی- و با هم پیوند ارگانیک و منطقی ندارند، همچنین کوتاه مدت مثلا 6 ماهه یا یکساله بسته میشوند، نمیتوانند یک پیکرهی نظری معنادار بسازند که برای کشور مفید باشد.
قانعیراد ضمن اشاره به افرادی که تحقیقاتش در سطح کلان تاثیر بسیاری داشته است، گفت: هستند اساتیدی که کار کردهاند و نتایج کارشان در سطح جامعه تاثیرگذار بوده است. ممکن است مورد قبول باشند یا مورد قبول نباشند. مثلا در حوزهی علوم انسانی افرادی مثل کاتوزیان، سیدجواد طباطبایی و دیگران کارهای بسیاری داشتهاند که موثر بوده است. یا قبل از انقلاب ما کسی مثل احمد اشرف را داشتیم که یک کتاب و 2 مقاله نوشته است که این یک کتاب و 2 مقاله در حوزهی علوم انسانی ایران اثرگذاشته است. وی ادامه داد؛ حالا چهطور میشود که من نوعی 30 تا مقاله با دانشجویانم دارم ولی به هیچ جا برنمیخورد؛ هیچ اثری ندارد و هیچ چیز را تغییر نمیدهد. و فقط آمارهای وزارت علوم را در جهت رشد کمی که مورد نظرشان است، بالا و پایین میبرد. ولی اندیشه را دگرگون نمیکند. این وضعیت خیلی بدی است که جامعهی علمی ما به آن دچار شده است. من گمانم این است که اگر اعضای هیات علمی به طور مستقل کار میکردند، واقعا میتوانستند برای نهادینه و بومی ساختن این دانشها در جهت تولید نظریه و اندیشهی جدید و نوآوریهای فکری و حل مسائل اجتماعی در حوزهی علوم انسانی، بسیار موثر باشند.
قانعیراد به یکی از معضلاتی که کشور با مقالهنویسی استاد- دانشجویی درگیر است، اشاره کرد و گفت: در حال حاضر دانشجو مقالهسازی میکند. انگیزهی او بیشتر این است که مقالهاش را چاپ کند و بعضا به خارج بروند. یعنی یکی از کارکردهای چاپ مقاله، زمینهسازی برای مهاجرت نخبگان و فرار مغزها است. این کارکرد نیز مهم است که یکی دیگر از کارکردهای منفی این موضوع است. وی گفت: به میزانی که تعداد مقالات دانشجویی بالا میرودف منحنی مهاجرت مغزها نیز به سمت بالا کشیده میشود که لازم است در اینباره جداگانه صحبت شود.
عضو هیات علمی دانشگاه گفت: آییننامه باید تغییر کند و از هر استاد خواسته شود تا در طول سال مثلا 2 مقاله مستقل داشته باشند؛ مقالهای که اندیشهی خود آنها باشد. و باید هر چند سال یکبار مثلا یک کتاب مستقل که نوشتهی خودشان باشد، تالیف کنند. باز هم تاکید میکنم روی صحبت بنده با علوم انسانی است.
قانعیراد در ادامه به دیگر معضلی که در حوزهی چاپ مقالات علوم انسانی در کشور وجود دارد، اشاره کرد و گفت: نمیگویم کار استاد و دانشجو کاملا قطع شود. ولی در حد معقولی صورت بگیرد. بسیاری از این مقالات بهایی ندارند. ممکن است بپرسید، پس چرا در مجلات علمی- پژوهشی چاپ میشوند؛ دلیل این امر نیز به این موضوع برمیگردد که تعداد مقاله علمی- پژوهشی در حوزهی علوم انسانی را زیاد کردهاند. البته در حوزههای دیگر نیز همین گونه است. در نتیجه این مجلات کمبود مقاله دارند. و از آن طرف فشار وزارت علوم است که از آنها میخواهد تا به روز باشند یعنی به روز چاپ شوند. و این مجلات نیز مجبورند این نوع مقالات را چاپ کنند.
وی گفت: سیستم ارزیابی مقاله نیز بر اساس فرم صورت میگیرد و انتخاب میشوند یعنی رعایت یک سری معیارهای شکلی و متدلوژیک و روششناسی. خیلی از اساتید روی فرم داوری میکنند و مینویسند، مثلا شیوهی ارجاعدهی صحیح نیست، فرمول نمونهگیری را بیشتر توضیح دهید، جدولها را در سطح معناداریشان نیز ذکر کنید و یا پیشینهی تحقیق در ایران را هم بیاورید.
این استاد جامعهشناسی نیز به مقررات و ضوابط حاکم در دانشگاهها اشاره کرد و گفت: برای خیلی از پایاننامهها در خود دانشگاه مربوطه، استادی که متخصص آن موضوعی باشد که دانشجو در حال کار است، وجود ندارد. و باید دانشجو استادی از بیرون به عنوان راهنما انتخاب کند. ولی این جز مقررات دانشگاهها شده است که استاد از بیرون نمیگیرند. چرا؟ به دو دلیل، اولین دلیل به مسائل مادی آن برمیگردد. بالاخره بابت پایاننامه استاد یک پرداختی دارد. دلیل دوم نیز مقالهای است که از دل پایاننامه بیرون میآید و میخواهند به اسم خود دانشگاه و استادش به چاپ برسد.
او بیان کرد؛ قبل از انقلاب یا اوایل انقلاب در حوزهی علوم اجتماعی مجلهای بود به نام "نامه علوم اجتماعی" که دانشگاه تهران آن را چاپ میکرد. هرکس در آن مجله یک مقاله چاپ میکرد عضو هیات علمی آن میشد یا حتا به مرتبهی دانشیاری میرسید. بعد بهترین اندیشههایی که در حوزهی علوم اجتماعی متولد شدند از درون همان یک مجله بود. ولی الان در همان فضای دانشگاه تهران در حوزهی علوم اجتماعی شاید بیش از 20 مجله چاپ می شود. ولی آیا تاثیری دارد.
استاد دانشگاه تهران گفت: به مجلات ضریب تاثیر میدهند. ضریب تاثیر به این معناست که یکی از فاکتورهای مجله این است که خودش به خودش ارجاع داده باشد. یا در مقالاتی که چاپ میشود به مقالات آن مجله ارجاع داده باشند. بنابراین الان خیلی مجلات مقالهی شما را میپذیرند ولی میگویند باید به 4 مقالهی آن مجله نیز ارجاع داده باشید. در این شرایط دانشجو باید بین مقالات جستوجو کند تا بالاخره ببینند کدام مقالات به موضوع و کار او مرتبط است به آن ارجاع دهد. برای اینکه مقالهاش چاپ شود.
این مدیر مسئول مجلات علمی- پژوهشی افزود؛ بنده مسئول 2 مجله هستم ولی هنوز تسلیم این امر نشدهام. اما دوستان معتقدم ما نیز باید به همان مسیر وارد شویم زیرا ضریب تاثیر مجله پایین میرود که البته در چند سال اخیر پایین هم رفته است. با بررسیهایی که انجام شد دلیل آن نیز همین موضوع بود که در بالا آمد. این راه اشتباهی است که مجلات علمی کشور در حال حرکت هستند. ما سعی کردیم در این مسیر قرار نگیریم اما با افت مجلهها در رتبهبندی ISC مواجه شدیم.
استاد علوم اجتماعی دانشگاه تهران درباره معضلات رویهی کمیتگرایی مجلات علمی کشور در وزارت علوم، اظهار داشت؛ به شیوههای مختلف در این فضا بازیهایی درگرفته است که منجر به فساد پژوهشی شده است. فضایی که به رشد اندیشه، علم و نهادینه شدن علم به معنای واقعی آن کمک نمیکند. به نظر میرسد وزارت علوم باید درباره سیاستهای کمیتگرایانهی خود در ارتباط با مجلات و مقالات تجدید نظر کند.
وی عنوان کرد؛ سال 76 که دکترای خود را با رتبهی ممتازی بعد از 20 سال از دانشگاه تهران گرفتم، حتا یک مقالهی علمی- پژوهشی نداشتم. اما خیلی میخواندم و سعی میکردم مطالب را خوب بفهمم و مینوشتم اما نه لزوما برای چاپ. این نوشتن برای این بود که من نوشتن را یاد بگیرم. وقتی فارغالتحصیل شدم، دیدم کلی نوشته دارم و این نوشتهها پایهی ذهنی من را شکل دادند. هدفم این نبود که مقاله چاپ بشود، هدف این بود که تفکر کنم و بیندیشم. و البته اساتید هم برای چاپ مقاله فشار نمیآوردند. اساتیدی که ما زیر دست آنها پرورش پیدا کردیم الگوی فرانسوی داشتند. اساتید فرانسوی و آلمانی تاکیدی بر چاپ مقاله نداشتند. اما این شیوه کمکم تغییر کرد و الگو و سنت امریکایی جایگزین آن شد که روی چاپ مقاله تاکید میشود. یعنی کمکم اساتیدی وارد دانشگاهها شدند که فارغالتحصیل انگلستان و امریکا بودند.
این پژوهشگر تصریح کرد؛ اول ما باید از خود بپرسیم که می خواهیم اندیشمند تربیت کنیم یا مقالهنویس. به نظرم این دو با هم متفاوت است. ما باید به دانشجویان اجازه بدهیم تا مقطع ارشد و دکترا یاد بگیرند که در مورد مسائل بیندیشند، فکر کنند و عمیق بفهمم.
وی در ادامه گفت: بنده برای گرفتن امتحان جامع از دانشجوی دکترایی با او که گفتوگو کردم ولی متاسفانه دیدم قادر نیست به پرسشهای من پاسخ بدهد. تمام آموختههایش کاملا سطحی است و عمق ندارد. و ظرافتهایی فکری که شما باید به عنوان یک دانشجوی دکترا در حوزهی علوم انسانی داشته باشید، ندارد. و جالب است که 5 مقاله روی میز گذاشته بود و اساتید دیگر میگفتند همین که مقاله دارد، کفایت میکند. در جواب آنها گفتم: من با مغز و ذهن تحلیلگر او کار دارم، نحوهی برخورد او با مسائل اجتماعی مهم است. او حتا نمیتواند با مسائل سادهی اجتماعی برخورد کند و بفهمد و تحلیل کند. و نهایتا این دانشجو فقط به خاطر چاپ مقالاتش پذیرش میشود.
قانعیراد در مورد جو حاکم شده بر فضای علمی کشور و دانشجویی که در این فضا تربیت میشود، گفت: دانشجوهایی داشتم که در سال آخر ارشد، دنبال تهیهی مقاله رفتند و دو مقاله نوشتند و چاپ کردند و الان به عنوان استعداد درخشان وارد دکترا شدند. در حالی که اصلا استعدادهای درخشان نیستند. آنها افراد زیرکی بودند که به جای درس خواندن دنبال مقاله نوشتن، رفتند. فرد مورد نظر را پیدا کردند و یک مساله نیز پیدا کردند و پرسشنامه را توزیع کردند. و سپس دو مقاله در مورد این تحقیق سطحی نوشتند. به این دانشجویان اصلا نمیتوان استعداد درخشان گفت.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران تصریح کرد؛ الان بسیاری از معیارها جا به جا شدهاند. بسیاری از کجرویها به جای توسعهی علمی جا افتاده است. باید روی آنها کار شود، تحلیل شود و برخورد شود و راههای جایگزین پیش گرفته شود.
سیدمحمدامین قانعیراد در انتها گفت: در همین رابطه ما در انجمن جامعهشناسان ایران نشستهایی تحت عنوان "نقد سیاستهای آموزش عالی" ترتیب دادهایم که اولین نشست آن نیز برگزار شد. خود انجمن جامعهشناسان به عنوان انجمن علمی، وظیفهاش این است که استانداردهای آموزشی- پژوهشی را حفظ کند. زیرا احساس میشود این استانداردها در حال شکسته شدن هستند. و این دغدغه باعث شد که انجمن جامعهشناسان به دنبال برگزاری این نشستها باشند.