فرهنگ امروز: از ابتدای تاریخ بشر تا به امروز خلیجفارس و دریای فارس(عمان) به عنوان یک دریای کناره، کمژرفا و آرام با آبهای گرم، به احتمال زیاد مناسبترین محل برای کشتیرانی و رشد فرهنگ به شمار رفته است. سکنه پیرامون آن، شاید نخستین انسانهایی بودند که با هنر دریانوردی آشنا شدند و به کشتیرانی پرداختند. دریانوردی و دست یافتن بر این آبراه، انگیزه پیدایی و رشد فرهنگ بازرگانی دریایی و نیز ظهور امپراتوریهای نامدار ایلام، آکاد، سومر، کلده، بابل، آشور، ماد و پارس شده است. آثار باستانی بر جای مانده از شهرهای کرانهای خلیجفارس، بیانگر وجود فرهنگی به قدمت شش تا هفت هزار سال در کرانههای خلیجفارس و دریای عمان است. به مناسبت 10 اردیبهشت روز ملی خلیجفارس با دکتر رضا شعبانی، استاد تاریخ بازنشسته دانشگاه شهید بهشتی، چهره ماندگار رشته تاریخ در سال 1389 و مولف کتاب «خلیجفارس در گذر تاریخ» به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
پیشینه تاریخی خلیج فارس چگونه است؟
خلیجفارس همانگونه که از نامش برمیآید، خلیج باریکهای از آب است که در خشکی فرو رفته است. از یک سو به دریای پارس متصل است. من در نوشتههای خودم دریای عمان را دریای پارس مینامم. چون اسمش «دریای پارس» است و از چه زمانی به نام عمان نامیده شده را نمیدانم. ایران به نسبت قدمتش کهنترین دولت و حکومتی است که در این ناحیه حضور داشته است. اگر پایه را بر این بگذاریم که ما سلسلهها و گروههای انسانی متمدنی که در بخشهای جنوبی خاک ایران داشتیم؛ از حدود تمدن جیرفت پنج هزار و پانصد سال پیش یا شهرسوخته زاهدان را در نظر بگیریم یعنی تمدن زابلی و سیستانی ایران را در نظر بگیریم، باز در حدود پنج هزار و پانصد سال پیش، تمدنهایی در همین ناحیه خلیجفارس و بوشهر حضور داشته و به ریشه قدیمی تاریخی خودشان برمیگردند و اقوامی که بعدها به منطقه بینالنهرین آمدند و جایگاهی یافتند و تمدنهایی ساختند، یکی از منشأهای ورود به خاک مقدس ایران بودند. میبینید که ایران در حدود پنج، شش یا هفت هزار سال به تفاریق و گاهی پیوسته تمدن دارد. به عنوان مثال در یک منطقه گاهی در همین شهر سوخته سه بار تمدن درست شده است، اما به دلایلی منقرض شد.
از چه زمانی نام خلیج فارس بر روی این آبراه در تاریخ ثبت شده است؟
در نهایت نامی که بر روی این منطقه ماند، از زمان هخامنشیان معروف است. زمانی که داریوش متصرفات و مناطقی را که تحت حمایت و سلطه ایران بود؛ برمیشِمُرَد ناچار میشود به این آبراه اشاره کند و نام «خلیجفارس» را میآورد. این دریا از 2500 سال پیش به این نام مشهور است. نام «خلیجفارس» برگرفته از کتیبه داریوش است. در گذر تاریخ ایرانیهایی که در بخشهای جنوبیتر زندگی میکردند که ارجاع میدهم به کتابهای بسیار خوب مرحوم احمد اقتداری که به صورت تفصیلی از آنجایی که خودش از این خطه بود و بوشهر را به خوبی میشناخت در مورد سوابق تاریخی- مدنی ایرانیان در این منطقه نوشته است؛ ایرانیان دایرهمدار امور در این منطقه بودند و حتی بخشی از روابط تجاری ایران از راه آب انجام میشده است که از زمان اشکانیان به این طرف به طور آشکار ایرانیان با تمدن، فرهنگ و مردم چین ارتباطاتی داشتهاند و جالب است که اسامی دریاداری، دریابانی و کشتیرانی، ناخدا که در آن زمان کاربرد داشت تا در دورههای اسلامی که با مردم دیگری هم ارتباط برقرار میکنیم و تمدن اسلامی موجودیت به هم میرساند و تا امروز هم هنوز این واژهها کاربرد دارند. لغات دریاداری و دریابانی فارسی است. اینها را در کتاب «خلیجفارس در گذر تاریخ» توضیح دادهام. بیشتر هم قصدم این بود که بگویم ما تا سال 1960 که کویت به وجود آمد و سال 1970 که امارات با کمک خارجیها شکل گرفت و این دو کشور هویتی به هم رساندند، نه تنها فقط قسمتهای شمالی خلیجفارس و دریای فارس بلکه بخشهای جنوبی نیز در سیطره مدنی و مراودات دائمی ایرانیها بود.
حتی کسانی در عصر انوشیروان دادگر به یمن رفتند، یمن منطقه خوشبخت جزیرهالعرب است و اینها آن منطقه را هم در تصرف داشتند. به شاهنامه نگاه کنید، میبینید که فردوسی از یمن با چه نزدیکی و ودادی صحبت میکند، منطقه هاماوران، که مکرر در شاهنامه ذکر شده است و یکی از سرزمینهایی است که کاووس به آنجا رفته و زن یمنی گرفته است و بعد از این سلسله پیوندهای انسانی به گونهای است که شما همیشه حضور یمن را در ایران و حضور ایران را در یمن میتوانید درک کنید. اینها تا جایی میرسد که ما با حوزه فرهنگ و مدنی اعراب ارتباطات نزدیکتری پیدا میکنیم. باز در تمام مدت آن مجموعه مردمی که وقتی دیانت مقدس اسلام را پذیرفتند و درصدد ترویج برآمدند. یکی از راههایی که این رواج را عملی میدانستند، راههای دریایی بود. البته کل شبهقاره به همین صورت است تا منطقه تایلند، مالزی و اندونزی و خود چین. در همه این مناطق آثار مدنی ایرانیان و لغات، عبارات و مشترکات ایرانیان را دیدم. 300 لغت مشترک با مردم اندونزی و مالزی داریم. اینها را محققان در وزارت خارجه به چاپ رسانیدهاند.
ایرانیان هیچوقت از اندیشهورزی با ملتهای دیگر دست نکشیدند، یعنی تکلیفی بود که در شرایط خاص زندگی حس میکردند و دیگر اینکه مسئولیتهایی که برای زندگی داشتند یعنی امر تجارت که امروز سایهگستر بر همه اکناف عالم و مناسبات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است، در دورههای تاریخی امری انجامپذیر بوده و ایرانیان در تجارت نقش داشتند. اینها تقریبا از سالهای بعد یعنی از 35 هجری به بعد از بقیه جهان اسلام منفک شد، بنیامیه در شامات دمشق ماندند و بنیعباس به میانرودان آمدند. در این زمان هم ایرانیها دایرهمدار امور تجاری هستند. چیزی که برای هر کسی رغبتی را برنمیانگیزد که به این حرفها بپردازد و دیگر اینکه سابقهای برای اینطور چیزها لازم است.
این روند تا چه زمانی تداوم داشت و نام جعلی چه زمانی بیان شد؟
میبینید که مردم جنوب چگونه زندگی میکنند، چقدر با دریا و آب اُخت هستند. چقدر خودشان را با مواد و منابعی که دریا ارائه میدهد، همگون میبینند. منطقههایی که سعادت تشرف به آنها را داشتم، این نکات به عینه در این مناطق قابل مشاهده است. این وضعیت به صورت منطقهای و محلی خودش باقی بود تا از آغاز قرن 16 میلادی به بعد که غربیها به این طرف روی میآورند. پرتغالیها، اسپانیولیها، فرانسویها، ایتالیاییها تا قدرتمدارانی مانند انگلیس که به منطقه آمدند، البته همه این قدرتمداران پاس خاطر ایرانیها را نگه میداشتند. ناگفته نماند که از مطامع سیاسی نظامی هم بیبهره نبودند. حضور داشتند تا قرن بیستم تا همین امروز که ناوگانهای متعدد کشورهای آمریکایی، اروپایی، انگلیسی و فرانسویها که تردد دارند و حتی کشورهایی که در این منطقه پایگاه مسلمی داشتند و حتی کشور چین که در 50 سال اخیر حضور آشکارتری پیدا کرد، از بین اینها ایرانیان همیشه حضور ثابت داشتند.
اما در عنفوان جوانی ما وقتی جمال عبدالناصر قصد موجودیتدهی به اعراب را داشت و واقعا حیثیت اعراب از سال 1956 که وی به میدان آمد و جنگی را به راه انداخت، زنده شد. البته او در این جنگ شکست خورد اما آمریکا و شوروی برای نخستین بار آن روز برای درهم کوبیدن او اتفاق نظر پیدا کردند. سود این را جمالعبدالناصر برد و دنیای عرب زنده شد. در آن زمان به دلیل سیاستهای ایران بین ایران و جمال عبدالناصر کدورت پیش آمد، بدون اینکه به حواشی بپردازم باید بگویم؛ ناصر خواست خودش را قهرمان عرب نشان دهد و واقعا هم اینگونه بود، یعنی موجودیت سیاسی اعراب را او پایهگذاری کرد و بعد منشأ آن هم استقلالی بود که او برای اعراب قائل بود و خلیجفارس را خلیج عرب نامید.
کشورهای دیگر بهویژه انگلیس چه نقشی در روند کاربرد این نام جعلی داشتند؟
باید عرض کنم منشأ این حرفها مراودات ایرانیها با انگلیسیها بود. در سالهای جنگ جهانی اول نماینده انگلیس در بحرین بیکار ننشست و برای ترساندن ایران و ایرانیها حرف استقلال بحرین را در سالهای 1970 تا 71 به زبان آورد و البته ناگفته نماند که این کار را انگلیسیها در دنیا بسیار کردند. نماینده انگلیس در بحرین عنوان خلیج عربی را در نوشتههای خود به کار برد و جمال عبدالناصر نیز از این فرصت استفاده کرد و مدعی برای ایران شد. البته ایران با داشتن 2500 کیلومتر ساحل در خلیجفارس و دریای عمان با هیچ دولت و کشور دیگری قابل قیاس نیست. من در همین کتاب «خلیجفارس در گذر تاریخ» دلایل مستدلی ارائه دادم که ایرانیان ساکن این منطقه مراوداتی با مردم اطراف دارند. ایرانیانی که در این منطقه حضور دارند، ریشه و بنیادی ایرانی دارند. ایرانیان هیچگاه سرزمین دیگری را غارت نکردند و آغازگر جنگی نبودند. نیم نانی گر خورد مرد خدای/ نذر درویشان کند نیم دگر. ایرانیان در طول تاریخ همواره چنین خصلتی داشتند.
به عنوان شخصیتی پیشکسوت در حوزه تاریخ و فرهنگ ایران چه سخنی درباره خلیج فارس دارید؟
ما ایرانیها در این منطقه بودیم، هستیم و خواهیم بود. خلیجفارس همواره از سوی ایرانیان حمایت میشده است. ایرانی برای نگهداری از خلیجفارس مسئولیت دارد. از دوره هخامنشی تاکنون ژاندارم منطقه هستیم و خواهیم بود. ما برای سرا و سلامت خودمان و مردمی که در این منطقه زندگی میکنند، باید از اینجا مراقبت کنیم. ایرانیها مسئولیت نگهبانی و نگهداری از منطقه را در طول تاریخ برعهده داشتند. عنصر متعهد به حفظ امنیت خلیجفارس و دریای عمان ایرانیان بودند و هستند.