شناسهٔ خبر: 66254 - سرویس خبر

در دورهمی حافظ پژوهی اراک: حافظ توبه شکست، تا دل یار نشکند!

دورهمی هفتگی انجمن حافظ پژوهی اراک در سه شنبه دیگر همراه با خوانش و تفسیر و تعبیر غزل شماره ۳۶۴ در خانه فرهنگ شهرداری اراک برگزار شد.

فرهنگ امروز: کاظم دارابی مدرس انجمن حافظ پژوهی اراک به خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اراک، در ارتباط با این دورهمی حافظ پژوهی گفت: سه‌شنبه دیگر در اولین ماه بهار سال ۱۴۰۴ دورهمی حافظ پژوهی با حضور دوستداران حافظ با خوانش و تفسیر وتعبیر غزل شماره ۳۶۴ در خانه فرهنگ شهرداری اراک پیگیری، و ابیات غزل شماره ۳۶۴ به شرح زیر خوانش شد.

ما بی‌غمانِ مست دل از دست داده‌ایم

هم‌رازِ عشق و هم‌نفسِ جامِ باده‌ایم

بر ما بسی کمانِ ملامت کشیده‌اند

تا کارِ خود ز ابرویِ جانان گشاده‌ایم

ای گُل تو دوش داغِ صَبوحی کشیده‌ای

ما آن شقایقیم که با داغ زاده‌ایم

پیرِ مُغان ز توبهٔ ما گر ملول شد

گو باده صاف کن که به عذر ایستاده‌ایم

کار از تو می‌رود، مددی ای دلیلِ راه

کانصاف می‌دهیم و ز راه اوفتاده‌ایم

چون لاله، مِی مبین و قَدَح در میانِ کار

این داغ بین که بر دلِ خونین نهاده‌ایم

گفتی که «حافظ این همه رنگ و خیال چیست؟!»

نقشِ غلط مَبین که همان لوحِ ساده‌ایم

حافظ توبه شکست، تا دل یار نشکند!

در برگردان ابیات چنین آمده است

ما همان عاشقان و رندان مستی هستیم که غصّۀ این دنیا و جاه و مال آن را ندارند اما داغدار دوستی و راستی و یار عشق و همدم جام باده ایم.

به محض اینکه معشوق با اشارۀ ابروی خود گره از کار ما باز کرد و ما شادی و دلخوشی را در عاشقی او یافتیم، چه ملامتگران بسیاری که ما را آماج حمله و انتقاد و اعتراض خود قرار دادند و ما را سرزنش کردند.

ای غنچۀ گل سرخ که سحرگاه به امداد نسیم شکفته خواهی شد و به صورت جام– جامی که زبان حالش همانا ساغر گرفتن و صبوحی زدن است در می‌آید تو فقط یک شب از غنچگی تا شکفتن حسرت برده‌ای و داغِ صبحگاهی بر چهرۀ خود یافته‌ای تا جلوه کنی، حال آنکه ما شقایقی هستیم که با داغ عشق و درد و حسرت زاده شده‌ایم و انگار از ازل، داغی بر دل داشته‌ایم.

حافظ توبه شکست، تا دل یار نشکند!

اگر مرشد و پیر ما که باد نوشی آیین طریقت اوست، از توبۀ ما از می‌نوشیدن آزرده خاطر و مکدّر شده به او بگو باده را صاف کن، ما عذرخواهی می‌کنیم و توبۀ خود را می‌شکنیم تا دلِ او را نشکسته باشیم.

ای مرشد و راهنمای ما! یارمان کن که اینک فقط از دست تو کار بر می‌آید و کار ما با هدایت تو پیش می‌رود. ما از روی انصاف اقرار می‌کنیم که راه را گم کرده‌ایم و درمانده‌ایم.

ما را مانند شقایق که جامِ شرابش همیشه آماده است و در دست دارد، در نظر نگیر بلکه با دیدۀ بصیرت داغِ عشقی را که بر دلِ خونین ما قرار دارد بنگر.

گفتی که ای حافظ! این همه نیرنگ و ربا و خیال پردازی‌های دور و تصوراتت باطل که در تو می‌بینم چیست؟ ولی اشتباه مکن که لوح دل ما ساده و بی‌رنگ و بی‌تکلّف است.

حافظ توبه شکست، تا دل یار نشکند!

در تفسیر شعر می‌خوانید: این شعر از حافظ نشان‌دهندهٔ احوالات عاشقانه و دلتنگی شاعر است. او به زیبایی عشق و غم را در کنار هم وصف می‌کند و به بیان احساسات عمیق و دردهای ناشی از عشق می‌پردازد. حافظ می‌گوید که ما در غم عشق غرق شده‌ایم و با این حال از بادهٔ عشق مست هستیم. او به ملامت‌ها و نگاه‌های رنج‌آور دیگران اشاره می‌کند و می‌گوید که اگرچه سختی‌هایی را متحمل شده‌ایم، اما هنوز به عشق پایبندیم. همچنین یادآور می‌شود که عشق ما همچون شقایق است که با درد و رنج زاده می‌شود. در نهایت، شاعر از فهم و تفسیر نادرست دیگران نسبت به شعر و احساسش گلایه می‌کند و به سادگی و خلوص عشق خود اشاره می‌کند.