فرهنگ امروز: مجله زاویه در ادامه برگزاری مناظرههای علوم انسانی در این هفته به موضوع «مدیریت تحول علوم انسانی در ایران» با حضور سعید زیباکلام و علیرضا پیروزمند پرداخت.
علیرضا پیروزمند عضو هیأت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم، دربارهی تاثیر نهادهای علمی در مدیریت حوزه تحول علوم انسانی گفت: نهادهای علمی ما اگر نقصی نداشته باشند و سیاستگذاریهای بههنگامی هم بکنند ولی بدنهی علمی همراهی نکند باز هم ناکام میماند. یعنی این بدنهی علمی باید فهم کند و باید اراده تحقق آن سیاستها در آن شکل بگیرد. بحث تحول علوم انسانی در کشور ما از زمان امام(ره) سال 57 تا به امروز سابقه دارد. به نظر من اگر ما بخواهیم در یک کلمه آن عامل مهمی، نمیگویم مهمترین عامل، بلکه میگویم آن عامل مهمی که باعث فراگیر نشدن این پدیده در بدنهی علمی جامعه بوده است و در واقع بزرگترین مانع در شکلگیری تحول علوم انسانی، فراگیر نشدن این پدیده در بدنهی جامعه علمی است.
سعید زیباکلام عضو هیأت علمی گروه فلسفهی دانشگاه تهران در پاسخ به این سوال که چه شاخصهایی برای این که بیان کنید مدیریت تحول علوم انسانی در ایران موفق بوده است یا خیر، گفت: اگر آن نوک پیکان آموزش عالی ما اعم از دانشگاه و حوزه، در سیاستگذاریهای خود درست و بهجا رفتار بکند آن بدنه هم در مجموع و در دراز مدت به آن سمت حرکت خواهد کرد.
وی در پاسخ به این سوال که در ایران آیا این اتفاق افتاده است یا خیر، گفت: در ایران خیر. عوامل زیادی مانع این امر بودهاند. اگر بخواهم به یک نمونه اشاره کنم باید بگویم که هنجارها و مناسبات اجتماعی که در بین مردم در مجموعه وجود دارد، همان را ما در سطوح مسئولین هم داریم. یعنی آن تکلفها و تعارفها و آن رابطه سالاریها هم در سطوح پایین جامعه میبینیم و هم در سطوح بالای جامعه. یعنی اگر شما فردا به عنوان رییس یک دانشگاهی یا پژوهشگاهی شروع به فعالیت بکنید اگر در حوزه پژوهش هم دغدغه داشته باشید باز هم این امر برای شما در فرع قرار دارد. اصل ماجرا این است که شما در آن شبکههای داد و ستدهایی که مدنظر بنده است شبکهی رانتی و سیاسی و نه الزاما اقتصادی، گرچه بعد اقتصادی هم پیدا میکند، شرکت میکنید. و اگر مطابق با سیاستهای بالا دستی خود که شما را انتخاب کرده است حرکت کردید، حمایتها را دارید و به دیگر عوامل کاری ندارند. مشکلات بزرگ ما این است. انتخابها و انتصابات موسسهی آموزش عالی ما در ایران عموما به این شکل است و ما این را مشاهده میکنیم. خیلی نادر است اگر رییس موسسهی آموزش عالی یا رییس پژوهشگاهای بر اساس رابطه سیاسی و رابطههای رانتی مربوطه انتخاب نشده باشد. این صدمات زیادی خواهد زد. یعنی این قبیل انتخابها که بسیار هم رایج هم است، صدمات زیادی وارد میسازد. این محقق ادامه داد؛ وقتی این اتفاق افتاد شما رییس دانشگاه و پژوهشگاه موفقی هستید و سالهای سال بدون هیچ نظارتی به کار خود ادامه میدهید؛ بدون اینکه توفیقات و ناکامیهای شما رصد شود.
علیرضا پیروزمند درباره شاخصهای دیگری که برای تحول علوم انسانی نیاز است، گفت: من اولین چیزی که میخواهم روی آن دست بگذارم این است که، مهمترین مانع تعدد آرا در راس مدیریت، در این زمینه است. مثلا افرادی هستند به طور کلی بیان میدارند، علوم انسانی تحولپذیر نیست. و در بین کسانی که به تحول در این حوزه اعتقاد دارند هستند کسانی که میگویند موارد ضددینی و ضداسلامی آن را کنار بگذاریم و مابقی قابل استفاده است. و نیز داریم کسانی را که میگویند اسلامیسازی علم در کنار دانش مدیریت موجود تاسیس شود و ... . وی اظهار داشت؛ ببینید توافقی بین خود سیاستگذاران این حوزه وجود ندارد و بهتبع آن درون جامعهی علمی که باید کنندهی این کار باشد و کار را پیش ببرد. اینکه ما باید نظریهی جدید تولید کنیم، اما قرار نیست تحول جدید و بنیادین ایجاد شود. و یا نه باید تحول عمیق در علوم انسانی ایجاد شود. این پژوهشگر علوم انسانی در ادامه گفت: ببینید ما با طیف بسیار گستردهای روبهرو هستیم که از جمعیت قابل ملاحظهای نیز برخوردار هستند که از اصل معتقد به چنین اتفاقی نیستند. و نیز افرادی را داریم که به این تحول معتقدند ولی هر گروه اظهارنظرات جداگانهای دارند. حتا بنابر اطلاع محدودی که بنده دارم بعد از اتفاقات زیادی که در این حوزه افتاده است تازه به این نتیجه میرسند که حالا تحول علوم انسانی یعنی چی. این یک عامل است. از این عامل که بگذریم، سیاستگذار وقتی توفیق دارد که بسترها و زمینهها را ایجاد کند. بسترها و زمینهها عبارت است از: ایجاد حس مسئولیتپذیری اجتماعی در افراد، یعنی پرورش نیروی انسانی در نظام آموزشی که به گونهای خودش دغدغهمند باشد که متاسفانه در این زمینه کمبود داریم. وی در ادامه گفت: دانشجوی ما به دنبال این است که به دنبال کدام رشته برود که درآمد بهتری داشته باشد. دیگری ایجاد جرات علمی در دانشپژوهان در فعالیت علمی است. یعنی برای تولید علم، تعلیم دادن و مانوس کردن افراد با انجام فعالیت جمعی، اجتناب از سیاستزدگی.
عضو هیأت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم ادامه داد؛ به نظر بنده نکتهای را که دکتر زیباکلام بیان داشتند آن قدر فراگیر در جامعه نیست. ما یک چیز دیگری داریم که این را در خودش جای میدهد و آن سیاستزدگی است. یعنی یک جریان سیاسی 4 سال یا 8 سال در راس کشور وجود دارد، بعد که میرود کل این طومار پیچیده و جمع میشود. و عدهای دیگر که با جریان فکری حاضر سازگاری دارند روی کار میآیند. ولی آن چیزی که در این میان قربانی میشود مسیر ممتد و ثابتی است که باید برای پیشرفت، برای رشد علمی در کشور وجود داشته باشد.
وی به عوامل دیگری اشاره کرد و گفت: هیچ کس اقدامات مثبتی که در جهت پیشرفت علمی کشور روی میدهد را تشویق نمیکند یا حتا توبیخ نمیکند. توبیخ به خاطر فرصتسوزیهایی که ممکن است در این زمینه اتفاق افتاده است، فرصتسوزیهایی که به دلیل بینشهای ضعیف، به دلیل انتصابات غلط و یا به هر دلیل دیگری روی داده است. علت دیگر، شخصیتزدگی در پیشرفت علمی ما است. باید به شخصیتها احترام بگذاریم و این جز آداب اسلامی ما است. اما این که متوقف بر شخصیتها شویم خلاف سیرهی تحول علمی در حوزههای علمیه و هم دانشگاهها است. مورد دیگر، ایجاد بهداشت روانی برای مولدین علم و پژوهشگران است یعنی امنیت روانی داشته باشند و نیز امنیت اقتصادی. این محقق در ادامه عنوان داشت؛ اما در حال حاضر وضعیت کشور ما به گونهای است که اساتید ما برای بخش آموزش حتما اقبال بیشتری نشان میدهند تا پژوهش. برای اینکه صحبتی را مدام سرکلاسها تکرار میکند و مدارج علمیاش هم سرجای خود است، حقوق و پایه و غیره نیز همین طور. ولی اگر وارد عرصهی پژوهش شد باید پوستش کنده شود تا حرف حسابی از پژوهش به دست بیاید. بعداز آن نیز ایرادهای فراوانی است که به کارش وارد میشود و مشکلات دیگری که سر راه او وجود دارد. به همین دلیل اقبال به این عرصه کمتر اتفاق میافتد.
سعید زیباکلام در پاسخ به این پرسش که آیا به نظر شما این حوزه مدیریتپذیر است یا خیر، گفت: خیر. به اعتقاد من لازم نیست که یک کمیسیونی یا شورایی به درک مشترک در این زمینه برسد تا بعد بتوانند سیاستگذاری کنند. زیرا معتقدم نمیتواند برسد، مگر این که به طور تحکمی از یک مقام دیگری از یک مرجع دیگری کمک بگیریم. تعبیرهای مختلفی که در علوم انسانی، اجتماعی، اسلامی وجود دارد، متعدد و متکثر است. ما نمیتوانیم منتظر شویم برای آنکه بسترسازیهای مناسب توسط نهادها انجام شود. اگر ما دست از ترسیم مدینههای فاضله برداریم و نگاه کنیم به این کشورهایی که در همین زمینه تولید علوم انسانی داشتهاند که نیازهایشان را با کامیابی تا حد زیادی توانستهاند برطرف کنند، میبینیم که هیچ تلقی واحد و مشترکی راجعبه اینکه علوم انسانی - اجتماعی باید چهگونه باشد در جامعهی علمیشان وجود ندارد. وی در ادامه بیان داشت؛ من نمیخواهم بگویم در اروپا و در غرب این اتفاق افتاده است و ما هم باید الگوبرداری کنیم، ابدا. اما منظورم این است که نشستن و بحث کردن راجعبه اینکه باید چه ویژگیها و چه مشخصها و چه دستهبندیهای داشته باشد، کار پیش نمیرود و باید از این امر احراز شود.
وی نیز ادامه داد؛ ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که شورای عالی انقلاب فرهنگی یک مسیری را برای علوم انسانی، اجتماعی و اسلامی یا بومی ترسیم کند، در ابتدا گفتم این امر محقق هم نخواهد شد. اگر هم شدنی باشد همین اتفاقی میافتد که الان با آن روبهرو هستیم. باید به پژوهشگر اجازه بدهیم در این مسیر حرکت کند نه اینکه یک نهاد سیاستگذاری در بالا بنشیند و برای آن چارچوبگذاری کند. نهایتا ما باید واگذار کنیم به این پژوهشگری که در حوزه تخصصی کار کرده است و ضمنا دانش در مورد اسلام و تدین دارد، او در واقع تشخیص میدهد که چهگونه پژوهش و نظریهسازیهای خود را انجام بدهد. ما نمیتوانیم بنشینیم و برای او تعیین تکلیف کنیم.
در انتها که بحث ادامه داشت در حالی که برنامه به پایان رسیده بود و پیروزمند عنوان داشت برای قرار گرفتن در این مسیر باید یک نهاد سیاستگذار باشد که بهجای محصول مفید، محصولات بیارزش و بیاهمیت به دست نیاید.