فرهنگ امروز: اگر با این همه محقق که در روزگار ما هست هنوز ادب تحقیقی ما سست و بیمایه به نظر میآید جای دریغ است، اما علت آن است که داعیهداران زمان ما کار تحقیق را زیاد آسان و خوارمایه گرفتهاند. تا ۳۰ سالی پیش که هنوز این همه محقق در بین ما ظهور نکرده بود کسانی مانند محمد قزوینی و همگنان او، اگر تحقیقی در مسائل ادبی و تاریخی میکردند دقیق و استوار بود. کار این گونه محققان اگر بسیار نبود و به کندی و آهستگی پیش میرفت؛ اما روشن و درست بود و تا حد زیادی مایهی خرسندی و اطمینان میگشت. چنان محققی چون شوقِ طلب و دردِ تحقیق داشت با دقت و حوصلهی تمام در کشف مطالب و حل دشواریها اهتمام میورزید حتی اتفاق میافتاد که برای یافتن اصل و تمام شعری تازی که در جهانگشای جوینی آمده بود، چندین سال وقت و عمر میگذرانید. این مایه، شور و شوق البته مایهی حیرت است؛ اما تا چنین شور و شوقی در محقق نباشد کار او نمیتواند مایهی یقین و موجب اطمینان اهلنظر واقع گردد و حقیقت آن است که همین شور و شوق و دقت و حوصلهی شگرف است که کار محققان بزرگی مانند شامپولیون وانکیتل دوپرون و فوستل دوکولانژ و بسیاری از همگنان آنها را شکوه و عظمت جاودانه بخشیده است.
اما از این همه شور و شوق که در کسانی مانند محمد قزوینی با دقت و احتیاطی نزدیک به سرحد وسواس همراه بود، در بسیاری از محققان ما امروزه تقریباً هیچ نمانده است و از این رو است که کار بیشتر محققان ما امروز بیش و کم سست و ضعیف و آمیخته با بیدردی و شتابکاری است. این بیدردی و شتابکاری که آفت عمدهی کارِ درست است، امروز چنان بر ما چیره گشته است که حتی شور و شوق و درد و ذوق دانشطلبی و حقیقتجویی را از کسانی نیز که از عهدهی کار درست برمیآیند، باز گرفته است و ادب تحقیقی ما را چنان ضعیف و بیمایه کرده است.
این شتابکاری، محققان ما را به کجا میبرد؟ نخست به بیرسمی که آغاز سرگشتگی است؛ زیرا هر نکتهای که مورد تحقیق اهلنظر است خود مسئلهای دیگر است و راه دیگر دارد که محقق باید رسم و راه غور و تحقیق در آن را بیابد؛ اما آنکه مجال اندیشه و تأمل ندارد، این رسم و راه را نمیجوید و ناچار دستوری و قالبی ساخته و پرداخته را در تحقیق پیش میکشد و کار او یکنواخت و قالبی و گاه پوچ و بیفایده میشود. این دستور و قاعدهی ساخته و پرداخته، هماکنون در کار بعضی از محققان ما هست و کار آنها به همین سبب سست و پست و بیحاصل و یکنواخت شده است.
آنجا که تحقیق دربارهی شخصی گمنام یا نامآور مورد نظر است محقق ما دیگر به خود زحمت نمیدهد تا معلوم بدارد در تحقیق حال او چه نکتههاست که باید روشن کرد و کدام مطلب هست که هیچ به جستوجو و پژوهش نمیارزد؟ اگر آنکه احوال او مورد نظر است شاعری یا نویسندهای است، به آسانی میتوان راجع به او کتاب کلان و شاید در چندین مجلد نوشت! اما چگونه؟ این را محقق عالیشأنِ شتابکار ما به آسانی و از روی دستور و قاب معین میتواند انجام بدهد: دربارهی نام و لقب وی، دربارهی تاریخ ولادت و وفات وی، دربارهی معاصران و ممدوحان وی و دربارهی شمارهی آثار و سایر احوال وی، اختلافهایی را که همیشه در سخنان تذکرهنویسان هست ذکر میکنند و بدون اینکه بخواهد یا بتواند در آن سخنان داوری کند آن همه را به ترتیب گرد میآورد و مخصوصاً به بهانهی آنکه اوضاع و احوال محیط و عصر و اقلیم و زمانهی او را روشن کند، تمام اطلاعاتی را که در کتابهای تاریخ و کتابهای مسالک و ممالک در باب شهر و دیار آن شاعر و نویسنده آمده است به تفصیل، بیهیچ نقدی و تحقیقی، نقل میکند و گمان میبرد که با گردآوردن چنین کتابی، حقیقت حال آن شاعر و نویسنده را تا آنجا که ممکن هست، دریافته است و نکتهای ناگفته و ناشناخته باز نگذاشته است و غافل است که از این تحقیق دستوری و قالبی بیروح و کم مغز، هیچچیز تازهای در باب آن نویسنده و شاعر معلوم نشده است و در واقع تحقیق و جستوجوی او حاصلی نداشته است.
آنجا نیز که سخن در حق پادشاهی بزرگ یا سرداری نامآور است محققی که از رسم و راه درست تحقیق بیخبر است، شیوهای و دستوری مبتذل دارد که آسان به کار میبندد و گمان میکند که از آن حاصلی به دست میآورد؛ اما آن شیوه و دستور قالبی و جامد که البته بهانهای برای کاهلان نامجو بیش نیست، بس آسان و ساده است: تمام روایتهایی را که در تاریخها و کتابها در آن باب هست، گرد میآورد و بیآنکه اندیشه کند که بسیاری از آن روایات از یکدیگر گرفته شده است، همه را پیدرپی هم میآورد و مآخذ تازه و کهنه و روایات درست و نادرست همه را به هم درمیآمیزد و بیآنکه هیچ بتواند در اختلاف این روایتها داوری کند، همه را یکجا فراهم میآورد و به ناچار از جستوجوی دراز پردامنهای که در آن باب میکند، هیچ نتیجهای نمیگیرد و کتابی کلان اما پوچ و بیفایده میپردازد که در آن یک سطر تحقیق و یک حرف تازه هم نیست و این همه به سبب آن است که محقق ما رسم و راه تحقیق درست را نمیداند و چون به شتابکاری خو کرده است، فرصت اندیشه در کشف حقیقت را ندارد و بدین جهت از بس شتابکاری، سرگشته میشود و نمیداند که مطلوب خود را کجا و در کدام راه باید جستوجو نماید.
آفتی دیگر، سختتر و زیانانگیزتر از آفت بیرسمی، در کار محققان ما هست که بیدقتی است. بیدقتی نیز حاصل شتابکاری است. این بیدقتی در تحقیق بلایی بزرگ است و بسا که از آن ضلالتهای سخت، برخاسته است. اتفاق میافتد که اشتباه بین دو اسم، محقق را به خطایی سختتر گرفتار کرده است که اندک دقتی ممکن بود او را از عواقب وخیم آن خطا در امان نگه دارد. بسیار پیش میآید که اعتماد بر نقلی نادرست، محققی سادهدل را گمراه میکند و به ورطهی لغزش میافکند. شاید در خیلی از موارد، این بیدقتی از آنجا پدید میآید که محقق از فرط غرور و خودپسندی، همه (همواره) بر حافظهی خویش تکیه میکند. حقیقت آن است که در کاری از این گونه، اعتماد بر حافظه، دام خطا است و از این روست که محققان بزرگ جهان، از این اعتماد بر حافظه برحذر بودهاند. مرحوم قزوینی گفته بود که من اگر بخواهم آیهی قل هو الله احد را نیز در جایی بیاورم، آن را از روی قرآن نقل خواهم کرد. این اندازه دقت و وسواس شاید مبالغهآمیز به نظر آید؛ اما به هیچ روی زائد و بیسبب نیست و شرط کمال دقت آن است که در هنگام رجوع به مآخذ نیز محقق بدین نکته التفات کند که در آن مآخذ هم احتمال خطا و تصحیف هست و تا بدین نکته توجه نکند از آفت بیدقتی در امان نخواهد بود.
اما محقق را هیچ آفتی از این بدتر نیست که به سرقت و انتحال کار دیگران عادت کند. این انتحالگری نیز خود حاصل شتابکاری است. آن محققی که میخواهد در هر زمینهای چیزی بنویسند و در هر مجموعهای مقالهای به امضاء او نشر بیابد، تنها راه چاره را در آن میبیند که حاصل کار دیگران را غارت کند و به نام خود نماید. در بین محققان امروز ما کسانی هستند که از شتابکاری و شهرتجویی، حاصل تحقیق دیگران را به غارت میبرند و انصاف و امانت آنها تنها همین قدر است که نام محقق غارتزده را نیز جزء دهها مآخذ دیگر که از همان بیچاره گرفتهاند، ذکر میکنند. نه فقط تحقیقات شرقشناسان اروپا، بلکه حاصل کار دانشمندان هند و مصر و شام و عراق را نیز به نام خود نشر میدهند و چنان فرا مینمایند که گوئی آن تحقیقات را خود از روی مآخذ اصلی و بدون اطلاع از مآخذ و تحقیق دیگر انجام دادهاند. گاه به سرقت و انتحال تحقیقات دیگران بس نمیکنند از محققان خودمان نیز که اکثرشان زندهاند و در بین ما راه میروند، بسی مطالب به غارت میبرند و به نام خود نشر میکنند. با این همه، چنان این سرقتها را با مهارت، میپوشند {مخفی میکنند} که از دیدهی سادهدلان پنهان میماند و چون مأخذ دست اولی -را که آن محقق بیچاره بعد از سالها جهد و رنج پیدا کرده است- به عین تکرار میکنند، سادهدلان میپندارند که مگر این محقق تازهکار بیهیچ واسطهای به همهی آن مآخذ دست داشته است.
در کار تحقیق، چیرهدستی همه آن نیست که محقق بداند آنچه باید بنویسد، چیست، نکته آن است که محقق باید بداند کدام چیزهاست که نباید بنویسد؛ زیرا اگر درست است که تحقیق حجت منطقی است، در ترتیب و ترکیب آن البته هر چه حشو و معترضه است، فایدهای ندارد و بلکه مایهی تشویش ذهن و بیحاصلی بحث خواهد بود. ازاینرو است که محقق در کار خویش جز در هنگام ضرورت، به استطراد و اعتراض نمیپردازد و از ذکر آنچه بیفایده است و یا ربطی به مطلب او ندارد، احتراز میجوید. اینجاست که بسیاری از محققان امروز، خطا کردهاند و به گمراهی افتادهاند، فلان محقق میخواهد در باب نویسندهای یا دانشمندی از اهل بلخ یا خوارزم سخن بگوید که در قرن چهارم هجری میزیسته است، درست است که باید محیط او را درست بشناسد و نیک بیان نماید؛ اما لازمهی این کار، آن نیست که تاریخ بلخ یا خوارزم را از کهنهترین روزگار تمدن آغاز کند. همین بس که احوال و اوضاع آن سرزمین را در همان قرن چهارم هجری بیان نماید و اگر مرده ریگ تاریخ گذشته را نیز در سرگذشت آن نویسنده یا دانشمند، {و اگر} تأثیری و نفوذی بوده است آن را نیز بهدقت دریابد و به شرح باز نماید والا محقق اگر عنان قلم را فرو گذارد شاید کارش بدان جا بکشد که در تحقیق حال هر شاعر و نویسندهای تمام تاریخ جهان را بگنجاند و از تحقیق و جستوجوی خویش هرگز نتیجهای نگیرد و هیچ مشکلی را در احوال آن شاعر و نویسنده که منظور است، حل ننماید.
جستوجوی مآخذ و رجوع به همهی آن موارد که شاید ذکری از مطلب مورد نظر در آنها باشد، اولین قدم در راه تحقیق درست است؛ زیرا چون تحقیق نوعی حجت منطقی است، هر قدر در آن به مآخذ گوناگون رجوع افتد حجت قویتر و استقرا کاملتر خواهد بود؛ اما جستوجوی مآخذ دقت و حوصله میخواهد و محققان بزرگ که شوق و درد تحقیق و طلب داشتهاند بسا که در جستوجوی کتابی نادر رنجها بردهاند. بیرونی در جستوجوی سفرالاسرار مانی ۴۰ سال رنج برد تا سرانجام بدان دست یافت و حنینبناسحاق برای به دست آوردن بعضی از آثار جالینوس، مجاهدههای سخت کرد و چه مایه تفاوت هست بین آن محققان که عمری را در جستوجوی کتابی میگذراندند تا مگر در آن نکتهای بیابند و مشکلی را بدان حل کنند، با این بیهمتان روزگار ما که از طلب و جستوجوی کتابهایی نیز که در اروپا یا مصر یا هند چاپ شده است، غفلت و تغافل میورزند و به بهانهی اینکه بدان کتابها دسترس نداشتهاند، خود را از فواید و برکات تحقیق دقیق محروم میدارند.
حقیقت آن است که کار محقق حوصله و دقت میخواهد و در این کار هرگز نمیتواند به عذر آنکه وسایل و اسباب درست و تمام فراهم نیست دست از طلب بازداشت؛ زیرا آنجا که وسیلهی تحقیق فراهم نیست اصلاً بحث و غور در امری چه ضرورت دارد و تحقیق ناقص ناتمامِ بیاعتبار چه نکتهای را روشن میکند و غیر از «حرف مفت» چه نام دیگری بر آن میتوان نهاد؟
دقت در استنباط نیز از لوازم و شروط کار تحقیق است و محقق راستین باید که در به دست آوردن نتایج و احکام، شتاب بیهوده نورزد و از مدارک و مآخذ نیز فقط آنچه را در آنها هست، استنباط کند تا به آفت گزافگویی و خیالپروری دچار نیاید و از راه تحقیق درست منحرف نگردد. از اینها گذشته، باید که محقق در شناخت ارزش اسناد و مآخذ نیز آن اندازه دقت و احتیاط داشته باشد که فریب لافها و گزافها و شوخیها و نادرستیهای مؤلفان اسناد و مآخذ را نخورد و آن همه را بیهوده راست و درست و بیخلل نپندارد و البته لازمهی این مایه دقت و احتیاط آن است که آزاداندیشی و حقپرستی در وی بدان پایه رسیده باشد که بتواند نتیجهی درست تحقیق خود را بیملاحظه و بدون روی و ریا بیان کند و تعصب و غرض، او را از بیان حقیقت بازندارد. شرط این مایه حقپرستی و آزاداندیشی نیز آن است که محقق پیش از شروع تحقیق، نتیجهی مطلوب را در نظر نگرفته باشد و در حقیقت برای تأیید اندیشهی قبلی خویش، از راه تحقیق به جستوجوی شاهد و سند نپرداخته باشد.
اما آنچه از جستوجوی مآخذ نیز مهمتر است دقت در نقل مآخذ و در استفاده از آنهاست. محقق باید از مدارک و اسناد خویش، بهاصطلاح امروزه «سوءاستفاده» نکند و «پروندهی دروغین» نسازد، بلکه به قول لوسین نویسندهی خوشذوق یونان قدیم «انجیر را انجیر بگوید و کشتی را کشتی» و این نکته از شروط عمده و مهم کار هر محقق و هر مورخ آزاده و درست خواهد بود.
با این همه، جستوجوی مآخذ و استفادهی درست از آنها وقتی ضامن درستی و استواری کار محقق میتواند باشد که در ذکر آن مآخذ نیز محقق بخل و خِست یا بدسگالی و بیقیدی به کار نبرد و از هرکسی و هرجایی که مطلبی و نکتهای گرفته است، به اسم و رسم و بدون روی و ریا آن را آشکارا بازگوید و مطالب و مآخذ دیگران را به خود منسوب ندارد و حق آن است که محقق با ذکر این اسناد و مآخذ بر اعتبار قول خود میافزاید و از بار مسئولیت خویش میکاهد، و برای آنکسی هم که در کتاب او نظر میکند، این مایه یقین حاصل میشود که وی از نتایج تحقیق دیگران در این مورد بیخبر نبوده است و در هیچ موردی نیز قول او بیحجتی نبوده است و اگر خطایی بر دست او رفته است آن نیز از جانب او نیست، از ناحیهی کسانی است که سخنانشان مأخذ وی بوده است. درهرحال، محققی که بدین نکته التفات ندارد و به عمد یا سهو، از ذکر مآخذ و مراجع خویش دریغ میورزد و هم به سرقت و انتحال متهم میشود و مسئولیت اشتباه و خطای دیگران را به گردن میگیرد و در همه حال، کار او در نظر اهل تحقیق پست و بیارج و بازاری جلوه خواهد کرد؛ لیکن هرچند ذکر این مآخذ و اسناد بر محقق واجب است، افراط و مبالغه در این کار نیز پسندیده نیست و نشانهی کژذوقی و خودفروشی و گرانجانی است. آن محققی که در ذکر مآخذ گونهگون افراط میکند و برای هر قول متداول و مشهوری نیز به ذکر مآخذ و نقل اسناد میپردازد، مانند کسی است که در هر سخن بیهوده سوگند میخورد و ناچار شنونده را به شک و انکار وامیدارد و پیداست که این «توضیح واضح» را خوانندگان جز بر فضلفروشی و خودنمایی محقق حمل نخواهند کرد و از آن به جِد سودی نخواهند جست.
باری، در این مآخذ و اسناد که محقق با رنج و جهد بسیار از گوشه و کنار بدست میآورد، البته باید به دیدهی دقت و نقادی بنگرد، بسا که اسمی یا تاریخ در آن مآخذ که در دست وی است به غلط یا به تحریف آمده باشد. در این صورت پیداست که اگر محقق بنای کار خویش را بر حسنظن فراوان بگذارد، هرگز نخواهد توانست آن غلط یا تحریف را درست نماید و اینجاست که وسواس و احتیاط بیرون از اندازه نیز مطلوب و پسندیده مینماید و حتی شرط کار درست قرار میگیرد و شک نیست که برای اصلاح و تصحیح چنین خطایی جستوجو در کتابها لازم میآید و تا محقق کتابشناس نباشد از این ورطه رهایی نخواهد داشت. اما شناخت کتاب همه آن نیست که مانند کتابشناسان امروز ما از کتاب تنها اسم و تاریخ طبع و تألیف و نوع کاغذ و جنس جلد و اندازهی بهای آن را بدانند و از مطالبی که در آنها هست و از ارزش و اعتبار و صحت و سقم آن مطالب به کلی بیخبر باشند. محققی که ارزش و اعتبار واقعی مطالب هر کتابی را نداند، مآخذ و اسناد او به هم درمیآمیزد و تحقیقات او پست و بلند میشوند و مایهی قبول و اطمینان نخواهد گشت و تازه آن محققی هم که ارزش و اعتبار مآخذ و اسناد خویش را به درست میداند و در روایات، میان درست و نادرست و استوار و سست تفاوت مینهد، برای تصحیح و اصلاح اغلاط و اشتباهاتی که در مآخذ و مراجع او هست بسا که باید بهدقت تمام در کتابهای دیگر جستوجو کند و روزها و هفتهها در پی لغتی یا لفظی بگردد و برای صحت یا سقم استعمال آن، شواهد و دلائل از مآخذ درست و معتبر پیدا کند تا از عبارتی که در مأخذ او هست معنی درست و دقیق آن را بتواند استنباط نماید. این نکته نشان میدهد که میدان تحقیق تا چه حد فراخ است و محقق در جستوجوهای علمی خویش تا چه اندازه باید به افقهای دور دیده بدوزد و چگونه باید همهی جوانب و اطراف خویش را با زیرکی و هشیاری بنگرد. بدین گونه، راه تحقیق، راهی سخت درازآهنگ و ناهموار و پیچان است و پیمودن آن، مرد دلیر میخواهد و روح گستاخ و همت نستوه.
منبع: مجله سخن/شماره۵/مرداد ۱۳۳۷