شناسهٔ خبر: 12337 - سرویس سینما و رسانه

نقدی بر آثار جشنواره(33)/«بیگانه» ساختۀ بهرام توکلی؛

اقتباسی بیگانه از جامعۀ ایرانی

بیگانه توکلی تلاش کرده تا با حذف قسمت هایی از نمایشنامه اصلی همچون علاقه خواهر به شوهر خواهرش فیلم را تا حدی بومی سازد اما بیگانه در نهایت فیلمی بیگانه با فرهنگ ایرانی واسلامی است.

                                                                    

فرهنگ امروز/نفیسه ترابنده: بهرام توکلی در دومین تجربه اقتباسی خود بعد از فیلم "اینجا بدون من" این بار به سراغ نمایشنامه دیگری از "تنسی ویلیامز" با نام"تراموایی به نام هوس"رفته است. نمایشنامه ای که فیلم آمریکایی مشهوری نیز از روی آن ساخته شده است.

فیلم داستان دو خواهر است. نسرین(پانته آ بهرام) بعد از مدت ها به سراغ خواهر کوچک ترش- سپیده(مهناز افشار)- می آید. سپیده چند سالی است با امیر(امیر جعفری)ازدواج کرده است و حالا باردار است.  نسرین مدتی در آسایشگاه بستری بوده است. او ادعا می کند بعد از مرگ مادرش خانه او را فروخته و قرض هایش را داده است. امیر که به دلیل واردات از چین بیکار شده است،از مدت ها قبل  برای سهم الارث همسرش نقشه کشیده است و حالا با حرف های نسرین مدارک فروش خانه را پیش مشاوره حقوقی برده و بعد از تماس با دفترخانه ای مادر نسرین به او وکالت فروش داده است، می فهمد که نسرین تحت تعقیب پلیس است. سپیده بعد از ملاقات با پسری که شاگرد کلاس نقاشی نسرین بوده است در می یابد که پسر او از پنجره کلاس نسرین خودش را پرت کرده است. سپیده ،نسرین را از خانه بیرون می کند. نسرین با داوود(هومن برق نورد)-دوست امیر- آشنا می شود. او راننده آژانس است و بعد از چندبار دیدن نسرین به او ابراز علاقه می کند. امیر و سپیده به داوود گوشزد می کنند که نسرین فقط با خود دردسر دارد اما داوود از نسرین می خواهد تا حقیقت را بگوید و نسرین انکار می کند که پسری 19 ساله دارد، همچنین می گوید که اصلا تاحالا در کلاس نقاشی تدریس نکرده است. داوود از او می خواهد که به خانه آنها و پیش مادرش بیاید. نسرین به بهانه اینکه هنوز تمام وسایلش را جمع نکرده از داوود جدا می شود و تنها با پای پیاده در خیابان ها راه می رود.

 

توکلی به فیلم های معنا گرا و خاص علاقه ویژه ای دارد، فیلم هایی با شخصیت هایی غیرمتعارف و فضاهایی سرد و خشک. شخصیت های اصلی"بیگانه"دو خواهر با دو دریچه دید متفاوت هستند. در این فیلم دو سبک زندگی در تقابل هم قرار گرفته‌اند. از طرفی زندگی بی‌ثبات، مدرن و روشنفکرمآبانه نسرین مطرح می‌شود و در مقابل آن زندگی سنتی معمولی و با ثبات سپیده قرار دارد.

سپیده نمونه یک زن خانه دار کامل ایرانی است. همه چیز در خانه سپید سرجای خودش است؛ از قابلمه های روی گاز گرفته تا اتاق های مرتب اما فضای خانه به شدت سرد و تیره است. سپیده از ابتدای فیلم شخصیتی خشک و سرد دارد کویی با خودش درگیر است اما نمی دانیم چرا؟ او توانسته از خانه مادرش که هیچ گاه او را نبخشیده بیرون بیاید و همسر مردی زحمت کش بشود و حالا هم باردار است اما او شاد نیست شاید چون پیشینه‌ای متمول داشته و حالا تن به پذیرش این زندگی در خانه‌ای کنارِ ریل راه‌آهن داده. است. روابط سپیده با امیر بسیار سرد است در حد سلام و علیک و گزارش کارهای روزانه. سپیده به قدری از مادرش خاطره تلخی دارد که به نسرین می گوید:«تو و مامان یه کاری کردید که می ترسم بچه تو شکممو دوست داشته باشم، می ترسم یکی بشه مثل تو و مامان.»

در مقابل سپیده، نسرین قرار دارد ،خواهری که همان طور که بی دغدغه می خندد به راحتی افسرده شده و گریه می کند. نسرین، زنی کلاش (قرض کردن پول برای کادوی نوزاد ازآن قرض هایی که هیچگاه ادا نمی شود) ،کلاهبردار (بالا کشیدن سهم الارث) فریبکار(دلربایی از شاگرد نقاشش و داوود و...) و دروغگو است. اما همیشه به قول سپیده همان طور زندگی کرده که دلش می خواهد و در آخر نیز خودش را به خل و چلی زده تا از زیر بار مسئولیت کارهایش شانه خالی کند.

نسرین زنی هوسباز معرفی می شود، زنی که با عقده ای درونی از اینکه مردها به پایش بیفتند احساس لذت می کند، او با عشوه گری مردها را به خودش علاقمند کرده و سپس آنها را با تحقیر از خود می راند.گویا در این شیوه از مادرش الگو گرفته است. مادر نسرین با دو فرزند شوهرش را ول کرده و عاشق پدر سپیده شده است. کاری که باعث شد سپیده تا آخر عمر مادرش او را نبخشد. کاری که از نظر نسرین چندان بد نبوده است. نسرین بارها به سپیده گوشزد می کند که "تو باید مامان را می بخشیدی". مادری که آینه ای است از شخصیت هوسباز نسرین که ظاهرا مردهای بسیاری در زندگی اش بوده است. نسرین مانند شخصیت "بلانش" در فیلم آمریکایی"اتوبوسی به نام هوس" دوست دارد که انسان های غریبه به وی عشق بورزند. نسرین اما عکس های مختلفی از پسر بسکتبالیست اش همراه خود دارد، عکس هایی که وقتی امیر به آن دست می زند بی نهایت آشفته شده و مرتب می گوید که خصوصی است. همین نسرین حاضر نمی شود حتی با اصرارهای سپیده با پسرش صحبت کند. در واقع نسرین زنی بلاتکلیف و از لحاظ روحی نامتعادل است که نمی داند دقیقا از زندگی چه می خواهد!! او احساسات متناقضی دارد که آرامش را از او گرفته است.

توکلی تلاش کرده تا با حذف قسمت هایی از نمایشنامه اصلی همچون علاقه خواهر به شوهر خواهرش فیلم را تا حدی بومی سازد اما بیگانه در نهایت فیلمی بیگانه با فرهنگ اسلامی است. حضور زنی هوسباز و عشوه گری های او، اغفال پسری جوان که هم سن پسر واقعی است، بی اعتقادی او به همه چیز و در لحظه زندگی کردن و ارج نهادن به لذت های جنسی، موضوعاتی است مذموم در فرهنگ اسلامی است. فیلم حتی نتوانسته با روحيات و جامعه امروز ما تطابق پيدا كند. "بیگانه" نشانی از ایرانی بودن ندارد فقط فیلمساز برای ایرانی کردن فیلم کنایه ای دارد به سیاست های اقتصادی کشور. امیر در یک کارگاه سنگ کار می کند اما از آنجا که حتی سنگ قبر از چین به ایران وارد می شود، از کار بیکار می شود. انتقاد فیلمساز به واردات بی رویه و بدون برنامه ریزی که موجب تعطیلی بسیاری از کارگاه های تولیدی می شود.

برخلاف موج فیلم های امسال جشنواره که تصویری بسیار خشن و متعصب از مردان ایرانی نمایش می دهند، داوود-دوست امیر- گویی چیزی به نام غیرت برایش مفهومی ندارد. با اینکه امیر تمام حقایق را به داوود گفته و حتی شماره تماس دفترخانه شهر نسرین را به او می دهد و با وجود اینکه حتی سپیده خواهرش را تایید نمی کند و به داوود گوشزد می کند که سپیده چیزی جز دردسر ندارد، داوود اما به نسرین اعتمادی بیش از حد دارد و از او می خواهد تا حقیقت را بگوید، او مانند یک بچه چشم و گوش بسته انکارهای نسرین را پذیرفته و از او می خواهد تا به خانه مادرش بیاید.

فیلم پایان خوبی دارد، امیر که با آمدن نسرین به زندگی اش روابطش با سپیده بسیار تیره شده است، وقتی سپیده خواهرش را از خانه بیرون می کند روی پشت بام کاپشن خود را روی شانه های سپیده می اندازد و از زنی حمایت می کند که اهل خانه و خانواده است، در مقابل نسرین در سکانس آخر کفش های خود را در آورده و تنها با دست های باز روی جدول های خیابان قدم می زند، سرگذشت زن هوسبازی چون نسرین چیزی جز تنهایی و آوارگی نیست، زنی که هیچ پناهگاه و تکیه گاه محکمی ندارد .

بیگانه چیزی برای مخاطب ندارد، یکنواختی و سرعت کند فیلم به علاوه عدم وجود تعلیق، علاقه مخاطب را برای پیگیری داستان کم می کند.