شناسهٔ خبر: 13673 - سرویس اندیشه

بهزاد جامه بزرگ؛

چه کسی متهم می‌کند؟

میکیان با گذشت قریب به یک ماه از انتشار مصاحبۀ مصطفی ملکیان با فرهنگ امروز تحت عنوان «با پارادوکس خود چه می‌کنید؟» واکنش‌ها همچنان به این مصاحبه ادامه دارد. پس از واکنش محمد مجتهد شبستری، عبدالکریم سروش، محمود صدری، عبدالعلی بازرگان و حسن یوسفی اشکوری، به فن این مصاحبه و پاسخ به مدعیات مصطفی ملکیان، اینک گسترۀ واکنش‌ها به مصاحبه‌کننده رسیده است.

 

فرهنگ امروز/ بهزاد جامه‌بزرگ: با گذشت قریب به یک ماه از انتشار مصاحبۀ مصطفی ملکیان با فرهنگ امروز تحت عنوان «با پارادوکس خود چه می‌کنید؟» واکنش‌ها همچنان به این مصاحبه ادامه دارد.  پس از واکنش محمد مجتهد شبستری، عبدالکریم سروش، محمود صدری، عبدالعلی بازرگان و حسن یوسفی اشکوری، به فن این مصاحبه و پاسخ به ادعاهای مصطفی ملکیان، اینک گسترۀ واکنش‌ها به مصاحبه‌کننده رسیده است. اگر چه پیش‌تر نیز عبدالعلی بازرگان و محمود صدری نیز مصاحبه کننده را به واسطه  «بی‌نزاکتی» به ساحت روشنفکران دینی در اشارۀ نوشته شده بر آن مصاحبه و همین‌طور طرح برخی سوالات «جهت‌دار» و «ذوق زدگی» از پاسخ‌های مصطفی ملکیان مورد لطف و توجه خود قرار داده بودند. اما این‌بار «سایت نیلوفر» طی یادداشتی تحت عنوان «به کجا چنین شتابان؟» بنا را بر نقد نگارنده گذارده و مصاحبه‌کننده با جناب ملکیان را بواسطه به کار بردن عباراتی نظیر: «روشنفکران دینی که کماکان گزاره‌های مطروحه در پارادایم فکری خود را فراتر از نقد می‌داند» و [روشنفکران] بنابر عادت تاریخی خود بر هر نقدی روی ترش می‌کند»، در پیش‌گفتار این مصاحبه، مستوجب عقاب می‌داند.

 با فرض اینکه بنابر مدعای منتقد محترم  انگیزۀ نگارش این نقد را این بدانیم که «این مقدمه [اشاره مصاحبه] آن‌قدر مرا در فکر فرو برد، که تا روز‌ها نتوانستم وارد ذی‌المقدمه شوم»،  و با تاکید بر این مهم که مخاطب آشنا به سوابق بحث و مطلع از واکنش روشنفکران دینی به منتقدان خود، با مروری بر نوشتار منتقد سایت نیلوفر و مروری ذهنی بر گذشتۀ نه چندان دور به پاسخ بسیاری از شبهات و انتقادات دست خواهد یافت، علی رغم امکان نگارش پاسخ تفصیلی با ارائه فکت‌های تاریخی بر ادعاهای مورد مناقشه قصد پاسخ بند به بند به این ‌یادداشت را ندارم. معهذا اشاره به برخی از  واکنش‌های خارج از مدار اخلاق روشنفکران دینی به برخی نقد‌های وارده بر ایشان شاید برای خواننده کم‌تر مطلع و تبری از اتهام کلی‌گویی ارائه می‌گردد. چه بسا اشاره به برخی از این موارد جناب استاد مصطفی ملکیان را نیز که خاطرشان به واسطه تندی یادداشت نگارنده بر حاشیۀ آن مصاحبه مکدر گشته بود، نسبت به این کدورت برحق به دلیل عدم ارائۀ مصداق برای خواننده ناآگاه به برخی حواشی، اقناع سازد.

در این باب و در میان واکنش‌های علنی و رسمی و واکنش‌های غیر علنی و در پس پرده تنها به نمونه هايى‌ از این «روی ترش کردن‌ها» از عبدالکریم سروش به عنوان یکی از بزرگان جریان روشنفکری این اشاره می‌شود: پس از انتشار پرونده‌ای در باب روشنفکری دینی در شماره 25 مهرنامه در مهر ماه 91 و ذکر نقدی بر روشنفکری دینی از رضا داوری اردکانی و اشاره به تناقضات درون ایشان، عبدالکریم سروش در طی یادداشتی در 23 آبان 91 و به مناسب فرا رسیدن روز جهانی فلسفه!!! و با نوشتاری کاملاً غیر فلسفی و با تعابیر تند به انتقاد موجز و مودبانۀ رضا داوری واکنش نشان داد.  متن این یادداشت با عنوان خارج از اخلاق «بیا کاین داوری‌ها را به نزد داور اندازیم»، هم اکنون در فضای مجازی و تارنمای عبدالکریم سروش برای مرور اتهامات وارده از جانب سروش به داوری اردکانی موجود است.

سروش در اثنای این یادداشت سیدجواد طباطبایی ، علی معلم دامغانی و غلامعلی حدادعادل را نیز بی‌نصیب نگذاشت و از اولی با عنوان «سارق علمی» و دومی را با عنوان «شاعر خردستیز» و سومی را این عبارت که «به سترونی زودرس علمی دچار گشته است»، نام برد.

این عبارات و اتهامات که بالطبع نمی‌تواند از یک منادی اخلاق سر زده باشد با سکوت رضا داوری اردکانی و سیدجواد طباطبایی همراه شد. غلامعلی حدادعادل نسبت به اتهامات وارده از جانب سروش پاسخی مبسوط و مستدل را منتشر ساخت و بیژن عبدالکریمی نیز احساس تکلیف کرد تا از استاد ماخوذ به‌حیا و اخلاق مدار خود رضا داوری در برابر هجمه‌های عبدالکریم سروش دفاع کند.

ناقد محترم سایت نیلوفر تصدیق می‌نماید که طرح اتهامات با تعابیر خارج از ادبی چون «سارق علمی» و «شاعر خردستیز» و امثالهم آن هم بدون ذکر مصادیق و اکتفا به کلی‌گویی (به خصوص در مورد سید جواد طباطبایی) با اخلاق و اخلاق‌مداری قابل جمع نمی‌باشد. آیا اصلاً آن نقد رضا داوری اردکانی در بخشی از یک مصاحبه چنین پرخاش و هیاهویی را می‌طلبید؟

اما سروش در جاى ديگر با همان ادبيات خاص خود به جواد طباطبايى پرداخته بود. در مطلبى که هم اکنون در سايت عبدالکريم سروش قابل رويت است، سروش با عصبانيت و بى‌اخلاقى خاصى براى طباطبايى خط و نشان مي‌کشد:

«من هيچ‌گاه ابتدائاً با كسی عتاب عنيفی نكرده‌ام و كلام درشتی نگفته‌ام بل همواره با شكران شكری و گاه با ترشان ترشی می‌كنم، و وقتي از دست بدخويی خرمني حنظل می‌خورم او را به جرعه‌ای سركه ميهمان می‌كنم. (فان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به). نزديك‌بينان، اندک سرکه ترش را می‌بيند اما انبوه حنظل تلخ را نمی‌بينند و زبان به انتقاد می‌گشايند. في‌المثل نويسنده تازه به دوران رسيده‌ای كه سخنان كهنه بسيار می‌گويد و عمری است كه با هگل پا به گل مانده است، و تنها هنرش سرقت علمی از اين و آن است ،كتابی نمی‌نويسد كه در پيش‌گفتار يا پانويس آن، با چاقوی زبانش عقده‌ای نگشايد يا با كژدم قلمش زهری نريزد. اكنون سال‌هاست كه چنين زهرفروشی می‌كند و من خاموشی و خطاپوشی می‌كنم. و در سايه عافين و كاظمين مي‌نشينم. اما روزی که ديگ غيرت بجوشد و جامه صبر بدرد و خامه تأديب نامه آن ناشسته‌روي ناسزاگوي را سیاه کند، «بانگ و فرياد برآيد كه مسلماني نيست». از قضا همین ناسزاگوی نخوت فروش در زمره کسانی است که به دروغ روشنفكری دينی را به « تصفیه استادان» متهم می‌كنند و از اين طريق عناد و كينه ستبر خود را با روشنفکری دینی و خادمانش تسکین می‌بخشند. آيا ناقدان نيكخواه را هنوز عزم نهي از منكر نيست؟ خود دهان آنان را نمی‌دوزند آنگاه با تلخی بر من می‌شورند كه چرا با اينان ترشرويی می‌كنی؟  باری! چنان‌كه كانت گفت دروغ از جنس خشونت بل بدترين نوع خشونت است و همين است آنكه مرا بی‌تاب می‌دارد.»(«درستی و درشتی» منتشر شده در مورخ86/04/20 در تارنمای عبدالکریم سروش)

هر ناظر منصفى با رويت اين عبارات حتی اگر مدعی «خاموشی و خطاپوشی» باشد، نيک درخواهد يافت که معلم اخلاقی که دائم به دلیل نقدهای وارده بر روشنفکری دینی،«دیگ غیرتش» بجوشد و «خامه تادیب» به دست گیرد و با «دوختن دهان» کسان در پی «نهی از منکر» باشد، نمی‌تواند ملتزم به اخلاق شناخته شود. آیا حامیان و مدافعان اخلاق‌مداری روشنفکران دینی این عبارات را ندیده‌اند یا نمی‌خواهند که ببینند.

مورد ديگر را به نقل از یکی از کاربران سایت نیلوفر(منتشرکنندۀ آراء و نظرات مربوط به روشنفکری یا روشنفکران دینی) عرضه می‌گردد و آن هم واکنش تند عبدالکریم سروش به نقد محمود دولت آبادی بر روشنفکری دینی.

 

گویا این واکنش به قدری تند و خارج از احترام بوده است که آقای دکتر عبدالکریم سروش در اواخر سخنرانی‌شان در اردیبهشت 92 تحت عنوان «اندر فضیلت ناتوانی» در مورد نقد آقای دولت آبادی بر ایشان و برابر این پرسش که چرا حتی ابتداییات اخلاق را در واکنش به نقدهای دولت آبادی مراعات نکردند تصریح کردند که: «حقیقتش در آن مورد بنده عصبانی شدم!!!»  فایل صوتی آن سخنرانی که حاوی این واکنش و توجیه کاملاً غیر قابل قبول ایشان است در تارنمای شخصی آقای دکتر سروش وجود دارد.

این نمونه‌ها، تنها مواردی بودندمربوط به واکنش‌های منتشر یافته در حوز ۀ عمومی که یک فعال و رصدگر حوزۀ تاریخ اندیشه در ایران و علاقمند به مباحث روشنفکری دینی نمی‌تواند از این موارد بی اطلاع باشد[1]. لیکن با این حال به منتقد محترم سایت نیلوفر تاکید می‌شود که دایره واکنش‌های این چنینی را تنها در حوزه رسمی و عمومی پیگیری نکنند. و تنها از ادب و نقدپذیری برخی از ایشان در حوزه رسمی (که البته منکر آن نیستیم) شاهد نیاورند. باید در سلک اصحاب رسانه بود و در ایران در نقد روشنفکری دینی نوشت تا بدانیم و بدانید که ایشان در پس پرده با این جنس از نقادی چه می‌کنند. در این خصوص از ذکر تجربیات فرهنگ امروز در این باب تا موقع مقتضی عبور می‌کنم و به شکل مجمل به تجربیات دوستان و همکاران محترم نشریه مهرنامه و پس از انتشار دو پرونده در باب روشنفکری دینی در شماره‌های 25 مهر 91 و 23 بهمن 92 ارجاع می‌دهم. در این باب اصحاب این نشریه گفتنی‌های فراوان دارند از فشارهای وارده «غث و ثمین» بر ایشان از جانب افراد بسیاری که به ظاهر از آزادی بیان و اخلاق و حقوق رسانه‌ها حمایت ‌می‌کنند. بنده در این مقاله اجازه ذکر نوع فشارها و نام  افراد را از جانب ایشان ندارم و اگر خود صلاح بدانند در موعد مناسب آن را بازگو خواهند کرد.

آری این چنین است که در پیش گفتار آن مصاحبه ذکر شد که «روشنفکری دین خود را فراتر از نقد می‌داند» و «در برابر هر نقدی روی ترش می‌کند».

 

 


[1] البته در این جا ذکر این مورد را ضروری می‌دانم که نحوه واکنش برخی از افراد جریان روشنفکری دینی به منزله این نخواهد بود که کل ایشان را با یک چوب برانیم. در میان روشنفکران دینی از منظر اخلاقی  هستند بزرگوارانی که همواره نسبت به نقد با سعۀ صدر و منطق و درایت برخورد کرده‌اند و اگر پاسخی بر نقادی‌ها داشته در کمال متانت ارائه داده و اگر هم نقصی متوجه گفتار ایشان بوده است با تواضع پذیرفته‌اند.