شناسهٔ خبر: 17182 - سرویس سیاست‌گذاری علم‌وفرهنگ

ابراهیم فیاض در گفت‎وگو با «فرهنگ امروز»؛

غلبۀ ساختار علوم فنی بر علوم انسانی

فیاض حاکم شدن ساختار سکولاریزه‎ی علوم فنی بر علوم انسانی و تحمیل شاخصه‎‎های آن بر این حوزه، چرخه‎ی علمی را در کشور نابود کرده است؛ چرخه‎ی علمی که باید بین تئوری و واقعیت در حرکت باشد. با این ساختار، دانشگاه‎ها به شدت با واقعیت اجتماعی و جامعه فاصله گرفته‎اند و در دنیای خود، و در اوج انتزاع در حال حرکت هستند.

فرهنگ امروز/فاطمه امیر احمدی: مدت مدیدی است که «فرهنگ امروز» به منظور واکاوی و طرح مساله در باب نارسایی‌های فضای علمی کشور با اساتید و صاحب‎نظران مختلفی به گفت‎وگو پرداخته است و یادداشت‎های آنان را در این باره را در اختیار مخاطبان خود قرار داده است، در ادامه این مسیر با طرح سوالاتی جدید به سراغ ابراهیم فیاض رفتیم:

 

ابراهیم فیاض عضو هیات علمی دانشگاه تهران درباره مهم‎ترین چالش‎های پیش روی آموزش عالی کشور به «فرهنگ امروز» گفت: در حال حاضر سازمان بسیار قوی در حال تحمیل کردن خود، بر دانش کشور است. این فضای علمی حاکم بر آموزش عالی، مثل ارتقا و تغییر وضعیت، اساتید دانشگاه‎ها را از آن پتانسیل واقعی در حوزه آموزش و پژوهش بیرون آورده و کار استاد پر کردن جدول و فرم و غیره شده است؛ این امر خلاقیت و آرامش را از اساتید ما گرفته است. آن‎ها پرونده پر می‎کند بی‎معنا، مقاله می‎نویسد بدون این‎که گره‎ای از مشکلات آموزش عالی و جامعه باز شود. و چه بسا در این مسیر نیز کارهای غیراخلاقی که اتفاق می‎افتد، و متاسفانه استاد از مسیری غیراخلاقی ۲ مقاله علمی-پژوهشی در طول یک سال چاپ می‎کند. یا همین مساله‎ی مقالهنویسی که به دانشجویان نیز رسیده است و از دانشجو خواسته می‎شود به اجبار مقاله بنویسد و به نام استاد به چاپ برساند.

این مسائل غیراخلاقی به شدت در حال نفوذ در آموزش عالی کشور است. یعنی علم‎طلبی و خلاقیت‎ها در حال از بین رفتن است به خاطر این سازمان‎گرایی که در حال رشد است. و باید تاکید کنم شاخص‎های فنی مثل ISI که بر علوم انسانی تحمیل شده است یکی از این معضلات است.

در گذشته حتا برای دروس فنی کتاب نوشته می‎شد؛ و همین امر باعث خلاقیت و بومی شدن علم می‎شد. ولی امروزه تقریبا ۸۰ تا ۹۰ درصد کتاب‎های درسی ما ترجمه است. زیرا تمام آن شاخص‎های ارتقا که باید داده می‎شد و بر اساس تالیف کتاب‎ها بود، از بین رفته است، و این یعنی اوج وابستگی دانشگاهی کشور به غرب. زیرا اکثر کتاب‎ها، ترجمه‎ی کتاب‎هایی است که در غرب نوشته شده است. اما در گذشته ما این روند را نداشتیم، استاد بر اساس شاخص‎های ایرانی کتاب می‎نوشت و تالیف می‎کرد، و دانشجو با این ساختار آموزش می‎دید. بنده معتقدم این حجم از کتاب‎های ترجمه شده در حوزه‎ی علوم انسانی و در رشته‎های مختلف، یک فاجعه است. تمام این مسائل به خاطر شاخص‎هایی است که  متاسفانه وجود دارد؛ ارتقای استاد بر اساس مقاله‎ی علمی-پژوهشی و ISI ، باعث شده است که تالیف کتاب به عنوان یک کار پرزحمت کنار گذاشته شود و مهجور بماند، و متاسفانه یک مقاله علمی-پژوهشی خیلی ساده یا یک مقاله ISI ،  هشت نمره داشته باشد و تالیف یک کتاب نیز ۱۰ نمره. با این معیار دیگر چه کسی به سراغ تالیف کتاب می‎رود؟ به همین خاطر علم در دانشگاه‎ها از درون در حال تهی شده است، یعنی باید این طور گفت که علوم انسانی از درون در حال نابود شدن است.

حاکم شدن سیستم ترجمه، وضعیت علم کشور را خیلی بدتر از سال‎های قبل حتا قبل از انقلاب کرده است. حتا می‎بینیم که کتاب‎های درسی پیش‎پا افتاده نیز ترجمه هستند. بزرگ‎ترین مشکلی که ما در حال حاضر در علوم انسانی داریم، همین مواردی است که توضیح دادم.

این استاد انسان‎شناسی در پاسخ به این پرسش که یکی از مشکلات نظام دانشگاهی کشور، فقدان روحیه‎ی نقادی و نقدپذیری است، برای بهبود این مساله چه باید کرد، گفت: بله همین طور است، ولی باید در این فضا چیزی نوشته شود که فضای نقد به وجود آید.  مقاله‎های پژوهشی و نیز ISI فضا و مجالی برای نقد ندارد، کتاب است که باید نوشت تا فضای نقد به وجود آید، که متاسفانه نوشته نمی‎شود. به طور مثال دکتر جلایی‎پور کتاب در مورد جامعه‎شناسی ایران نوشت و حامد حاجی‎حیدری آن را نقد کرد.

باید تاکید کنم کتاب تالیفی است که فضای نقد را به وجود می‎آورد. و منظور این است که اندیشه‎پردازی وجود ندارد که فضای نقد به وجود آید. لذا فضای نقد و چرخش علمی و تفکر چون تالیف نداریم، در حال نابود شدن است. در حال حاضر متاسفانه بازار کتاب‎های دانشگاهی با کتب ترجمه، حتا در ساده‎ترین مباحث پر شده است.

فیاض در تاکید بر فقدان کتاب‎های تالیفی و عدم فضای نقدپذیری اضافه کرد؛ به ویژه در حوزه علوم انسانی، کتاب رسانه‎ی اصلی است. کتاب یک کل است و مقاله برشی از این چارچوب کلی  است. در کتاب است که یک تئوری و علم کلان بحث می‎شود که می‎توان مورد نقد قرار داد. این بحث، بحث جدی است و باید شاخص‎های علوم انسانی را از علوم فنی جدا کنیم. و شاخص‎های علوم انسانی تنها مختص این علوم باشند تا بتوانیم در دراز مدت جلو برویم. به نظرم من با این ساختاری که در حال حاضر داریم ره به جایی نخواهیم برد.

وی در توضیح شاخص‎های علوم انسانی و علوم فنی نیز اظهار داشت؛ یکی از دلایل عقب افتادن دانشگاه‎های ما در بین دانشگاه‎های جهان همین یکی بودن شاخص‎های علوم انسانی و علوم پایه و فنی است. بارها این موضوع را عنوان داشته‎ام که آموزش عالی باید سه معاونت «علوم انسانی»، «علوم پایه» و نیز «معاون فنی» داشته باشد. سپس هر یک از این معاونتها به طور جداگانه، می‎توانند تخصصی در همان رشته به فعالیت بپردازند. جای خالی این معاونت‎ها باعث شده که مسائل و مشکلات ما در دانشگاه‎ها حل نشود. همان طور که می‎بینیم تمام کتاب‎های مرجع و پایه در علوم انسانی، کتاب‎های ترجمه شده، هستند. و چند تا مقاله علمی-پژوهشی و ISI  شاخصه، برای ارتقای اساتید شده است، و این یک فاجعه‎ی ملی است.

استاد انسان‎شناسی دانشگاه تهران بیان داشت؛ علوم فنی و پایه، چون ریزنگر است، طبیعی است که مقاله که برش و جزیی از یک کل است، در این علوم قابل اهمیتتر باشد. اما علوم انسانی که کلان‏‌نگر است و جزیی‎نگر نیست، مقاله رسانه‎ی آن نمی‎تواند، باشد. کتاب هست که رسانه‎ی علوم انسانی است که متاسفانه در ایران، بیش‎تر ترجمه است. به همین خاطر به جرات می‎توان گفت که وضعیت ما، امروز به مراتب بدتر از گذشته و اوایل انقلاب است. بعد از انقلاب، تاریخ و ادبیات انقلاب در ۱۰ تا ۱۲ جلد نوشته شد و تاریخ فلسفه اسلامی در چندین جلد تالیف شد، ولی در حال حاضر هیچ کدام از آن‎ها را ما نمی‎بینیم. در حقیقت یک استاد باید سالی یک کتاب بنویسد. مقاله به آن معنا در علوم انسانی کارآمد نیست و مرجعیت ندارد. اما کتاب است که در چرخش علمی وارد می‎شود و در علوم انسانی به طور مستقیم با فضای عمومی در تماس خواهد بود، و در این فضا خوانده می‎شود. و چه بسا کسی که رشته‎ی او موضوع کتاب هم نباشد اما آن را می‎خواند.

استاد دانشگاه تهران در پاسخ به این پرسش که برون رفت از مشکلاتی چون فقدان خلاقیت، روشهای تدریس نخ‎نما و کهنه که قابلیت انتقال معنا را ندارد و به روز نبودن دانش اساتید، مسائلی که علوم انسانی از آن رنج می‎برد، چیست، گفت: از نوآوری و خلاقیت صحبت می‎شود، اما نوآوری چه‎طور اتفاق می‎افتد؟ بنده معتقدم باید استاد کتاب جدید بنویسد و سپس وارد فضای تدریس شود. استادی که بخواهد بحث خلاقیت و نقد را برای دانشجویان خود داشته باشد باید بر اساس چندین نظریههای موجود در ایران، بحث کند. ولی متاسفانه می‎بینیم که مثلا استاد در فوق‎لیسانس کتاب خارجی را تدریس می‎کند و نتوانسته خلاقیت به خرج دهد.

او ادامه داد؛ از سوی دیگر، حتا کتاب‎های تالیفی نیز باید به روز شود. در کشورهای مطرح، می‎بینید که کتاب سال به سال در حال ویرایش است. اگر همین اتفاق هم در ایران بیفتد خلاقیت و نوآوری به وجود می‎آید و دانش اساتید نیز به روز می‎شد و می‎تواند امیدوار بود که مشکلات در این حوزه حل شود. وقتی هر سال کتاب جدید نوشته شود هم آموزش‎ها به روز می‎شود و هم خلاقیت و نوآوری به همراه دارد. فضای علمی کشور این ظرفیت را دارد اما چون یک جایی مسیر را به اشتباه رفتیم و شاخص‎های علوم انسانی همان شاخص‎های علوم فنی شدند که همان علم سکولار است، چیزی که حتا در غرب هم رخ نداده است، این مسائل و مشکلات برای آموزش عالی ما به وجود آمده است. زیرا به قول آلمانی‎ها و نئوکانتی‎ها، علوم انسانی علوم دینی و فرهنگی است. کسانی مثل دیلتای و دیگر نئوکانتی‎ها همه معتقدند که علوم انسانی علوم فرهنگی است یا حتا علوم دینی است. کسی مثل ماکس وبر در کتاب معرفت‎شناسی می‎گوید علوم انسانی، علوم دینی است.

ولی متاسفانه در کشور ما شاخص‎های علوم سکولار که فنی و پزشکی است، به علوم انسانی تحمیل شده است. می‎توانم بگویم در حال حاضر سکولاریزه کردن علوم انسانی با سیاستگذاری‌های غلط توسط خود مسئولین در حال رخ دادن است. ضربه‎ای که علوم انسانی در ایران خورده است در اروپا و امریکا نخورده است. منظور در بعد دینی و سکولاریزه و عقیم کردن آن است. وقتی علوم انسانی را سکولار می‎کنید، عقیم می‎شود؛ نوآوری و خلاقیت در آن از بین می‎رود. وقتی مطالعه می‎کنیم، می‎بینیم که تمام خلاقیت و نوآوری‎هایی که در علوم انسانی در غرب رخ داده است، از کلام دینی گرفته شده است. یعنی کلام دینی که در آلمان قوی است مثل بروکلمان می‎شود سرنوشت بحث‎هایی مثل برنتانو، و آن می‎شود مرجع پدیدارشناسی هوسرل، هایدگر، ماکس وبر و دیگران. این کلام مسیحی برنتانو که کشیش است مبنای بحث‎های ماکس وبر، دیلتای یا هوسرل شده است. می‎خواهم بگویم، از یک کلام دینی ما به علوم انسانی رسیدیم. الان با وارد کردن شاخص‎های فنی به علوم انسانی، هم آن را سکولار و غیردینی ساخته‎ایم و هم آن را عقیم می‎کنیم. من این رکود و عقیم شدن علوم انسانی را از قبل پیش‎بینی کرده بودم از همان زمانی که شاخص‎های علوم فنی را وارد این حوزه کردیم.

شاهد هستیم حتا کتاب‎های درسی سال اول دانشگاه نیز ترجمه است؛ این یک خیانت ملی است. مولفانی که قبلا در حوزه کتاب‎های دانشگاهی فعال بودند و می‎نوشتند با معیارهای ملی می‎نوشتند، اگر چه از مطالب خارجی نیز استفاده می‎کردند. آن‎ها مطالب را بومی می‎کردند و در کتاب می‎آوردند. الان با این سیستم ترجمه، کاملا به سمت غرب رفته‎ایم و در سیستم دانشگاهی غربی شده‎ایم.

استاد دانشگاه تهران در پاسخ به این سوال که در حوزه سیاست‎گذاری علم و پژوهش، نیز بیش‎تر به سمت علوم فنی و پزشکی در حال ره سپردن هستیم، این امر چه‎قدر در رکود علوم انسانی کشور می‎تواند تاثیر داشته باشد، گفت:باید مراقب باشیم سرنوشت ما نیز چون سرنوشت شوروی رقم نخورد. این کشور به همین شکل زمینه‎ی نابودی خود را فراهم کرد. شوروی علوم انسانی ضعیف و علوم فنی قوی به ویژه در بعد نظامی داشت؛ آخرین صنایع نظامی را در اختیار داشت، ولی در بعد درونی از نظر فکری تهی بود، به همین خاطر از درون فروپاشید. ما نیز در حال دچار شدن به همان سرنوشت هستیم. در باب ترجمه و بازتولید سخنان دیگران باید اشاره کنم که بنده می‎بینم همکاران صحبتهایی از اوکراین دارند، صحبت‎هایی که تماما بازتولید سخنان غربی‌ها است و جای تاسف دارد زیرا خود هیچ تحلیل درستی از اوکراین ندارند. بحث ترجمه حتا به روزنامه‎های ما نیز سرایت کرده است، و شما مطالبی در این روزنامه‎ها می‎خوانید در مورد اتفاقات کشور اوکراین که ترجمه شده‎ی روزنامه‎ها و تحلیل‎های غربی است؛ فرضا مطالب دنیای اقتصاد ۹۰ درصد ترجمه است. برخی از روزنامه‎های روشنفکری نیز مطالب‎شان حتا خبرهای‎شان کاملا ترجمه شده و هم‎مسیر با خارجی‎ها است. فقط با کمی تاخیر در این‎جا بازتولید و تکرار می‎شود. حالا با این روند یعنی روزنامه‎نگاری ترجمه‎ای، فیلم سینمایی ترجمه‎ای، کتاب ترجمهای و ... ، سوال این است چه تفکری می‎تواند در گفتمان عمومی به وجود ‎آید.

این عضو هیات علمی دانشگاه افزود؛ ما با اختیار خود و با این ساختاری که در بالا توضیح دادم، کاملا در حال ترجمه‎ای عمل کردن هستیم و سپس سوال می‎کنیم که چرا تهاجم فرهنگی در حال اتفاق افتادن است، چرا این همه غرب‎گرایی وجود دارد، در حالی که خود ما در حال رفتن به آن سو هستیم. دولت و ساختار وزارتخانه‎ها در حال حرکت به آن سو هستند. با این روند، سوال از این‎که چرا دانشجوی ما غرب‎زده است و چرا دانشجویان در حال خروج از کشور هستند، سوال بی‎‏معنایی خواهد بود. چه خلاقیتی برای استادان گذاشته‎ایم، فقط ISI بنویسند و در آن طرف مطرح شوند و سپس بروند. یعنی با تمام احترام نامه می‎نویسند و امکانات در اختیار استاد ما قرار می‎دهند که بروند، چیزی که برای یکی از همکارانم اتفاق افتاده و نامه کاغذی نه اینترنتی آمد و از وی برای همکاری در امریکا دعوت شد.

در انتها ابراهیم فیاض گفت: با این ساختار، ما چرخه‎ی علمی را در کشور خود نابود ساختیم. چرخه‎ی علمی که باید بین تئوری و واقعیت در حرکت باشد، در کشور ما نابود شده است. دانشگاه‎ها به شدت با واقعیت اجتماعی و جامعه فاصله دارند و در دنیای خود، در اوج انتزاع در حرکت هستند.