شناسهٔ خبر: 26376 - سرویس مسائل علوم‌انسانی

بررسی وضعیت تحقیق و پژوهش در ایران در گفت ‌وگو با «رضا منصوری»؛

فقط دانشجو مقصر نیست، دانشگاه هم مقصر است

جواد منصوری 2 به استادانی اجازه داشتن دانشجوی کارشناسی‌ارشد و دکترا بدهند که از قبل نشان داده باشند که راه‌ورسم تحقیق‌وپژوهش علمی را می‌دانند. وقتی که استادی تاکنون تحقیق علمی نداشته و نتوانسته است به دانشجویی آموزش بدهد چگونه کار تحقیقاتی انجام دهد، ما به او اجازه می‌دهیم تعداد زیادی دانشجوی کارشناسی‌ارشد و دکترا بگیرد که در نهایت هم وضعیت به این صورت درمی‌آید.

 

اشاره: دکتر«رضا منصوری»، استاد فیزیک دانشگاه‌شریف است، اما به واسطه تالیفاتش در حوزه تخصصی خود در تمام کشور فرد شناخته‌شده‌ای است. او علاوه‌بر حوزه تخصصی خود به موضوع سیاستگذاری‌های علمی بسیار علاقه‌مند است. تحصیل در اروپا، معاونت پژوهشی وزارت علوم در دوره اصلاحات و عضویت در انجمن‌های علمی و شرکت در سمینارهای بین‌المللی بر تجربه‌های او در این زمینه افزوده و به همین دلیل زودتر از دیگران مشکلات را تشخیص می‌دهد و همیشه هم راهکاری برای حل مشکلات در آستین دارد. به مناسبت وقوع چندتقلب علمی در دانشگاه‌ها، در آستانه هفته پژوهش با او گفت‌وگو کردیم تا ریشه این مشکلات و همچنین راهکاری برای برون‌رفت از این مشکلات را ارایه دهد:

***

 در ابتدا اگر امکان دارد تعریفی از مفهوم تحقیق و پژوهش بیان کنید.

مفهوم پژوهش را به چندبیان می‌توان تعریف کرد. در اسناد مهم بین‌المللی تعریف دقیق و گویایی از این مفهوم عرضه شده که در عرف اداری کشور نیز قابل‌استناد است، به‌گونه‌ای که یک سازمان اداری مانند سازمان مدیریت ما برای بودجه‌بندی خود از این تعریف استفاده می‌کند. اما تعریفی که گمان می‌کنم مدنظر شما باشد، این است که تحقیق، روشی برای دستیابی به پاسخ صحیح پرسش‌ها و مسایل است. در دنیای مدرن انواع و اقسام مساله‌ها وجود دارد که جامعه را درگیر کرده است. برای مثال می‌توان از موضوع‌هایی مانند جوانان، بیکاری یا دیگر مشکلات اقتصادی نام برد. در کنار اینها می‌توان به بسیاری از موضوعات دیگر اشاره کرد که ممکن است به ذهن انسان‌های کنجکاو خطور کند، مانند این پرسش که کهکشان‌ها از کجا آمده‌اند، زمان چیست یا ماده چگونه پدید آمده است. بنابراین مجموعه‌ای از پرسش‌های بسیار متنوع در برابر ما وجود دارد. پس بشر باید راهی برای یافتن پاسخ این پرسش‌ها بیابد. روشی که بشر در ٣٠٠سال اخیر (و به‌ویژه در صدسال گذشته این روش را گسترش داده است)، برای پاسخ به اینگونه پرسش‌ها، یافته است، پژوهش نام دارد.

 

درک معنی و اهمیت تحقیق و پژوهش چه نقشی در زندگی ما دارد؟

درک معنای پژوهش و اهمیت آن در یافتن پاسخ پرسش‌ها بسیار مهم است. تا زمانی که ما این مفهوم و اهمیت آن را درک نکنیم، گمان می‌کنیم هرکسی که مدیر هربخش یا اداره‌ای شد، زمانی که با مساله یا مشکلی مواجه شد، خودش به‌تنهایی می‌تواند همه مسایل را حل کند و به کار کارشناسی یا همان پژوهش نیازی ندارد. متاسفانه ما بارها در کشورمان شاهد این موضوع بودیم که بسیاری از مدیران و مسوولان گمان می‌کنند خودشان در همه زمینه‌ها بهترین کارشناس هستند و فراموش می‌کنند مدیر یعنی کسی که باید مجموعه‌ای از بخش‌ها را (از جمله بخشی که فکر می‌کند و راه‌حلی برای مسایل و مشکلات پیدا می‌کند و بخشی که راه‌حل‌ها اجرا می‌کند)، مدیریت کند. برخی مفهوم مدیریت را با کار کارشناسی یا تحقیق و پژوهش اشتباه می‌گیرند. اگر به تصمیم‌هایی که در کشورهای توسعه‌یافته و پیشرفته گرفته می‌شود دقت کنید، می‌بینید همه این تصمیم‌ها مبتنی‌بر پژوهش و تحقیق است. برای مثال متفکران و جامعه‌شناسان تشخیص می‌دهند که در آینده در جامعه ممکن است چنین مشکلاتی پدید آید. آنها دیدگاه‌های خود را به سیاستمداران و تصمیم‌گیران منتقل می‌کنند و بعد کارهای پژوهشی در این زمینه را شروع می‌کنند تا به نتیجه‌ای برسند.

 

 می‌توانید به یکی از مشکلات دنیای جدید اشاره کنید که به روشی درست حل شده باشد؟

بله، برای نمونه از پنج‌دهه پیش مثال می‌زنم. ٥٠سال پیش آلمانی‌ها متوجه شدند که جمعیت کشور در حال پیرشدن است و نیروی کار جوان ندارند که باعث توسعه کشور شود و مثلا حقوق بازنشستگی پیران را بدهد. پس از کارهای پژوهشی به این نتیجه رسیدند که بهتر است نیروی کار جوان را از کشورهای دیگر وارد کنند. به همین ترتیب بود که تعداد زیادی از جوانان کشور ترکیه به آلمان رفتند و بعد هم دیدیم که طی این ٥٠سال این کشور چه پیشرفت‌هایی داشته است. پس آنها توانستند به این روش یکی از بزرگ‌ترین مشکلات خود را حل کنند. البته بعدها مشکلات دیگری هم پدید آمد از جمله اینکه کسانی که از ترکیه آمده بودند، با فرهنگ اجتماعی آلمان مشکل پیدا کردند که برای این مشکلات هم راه‌حل‌هایی ارائه شد. اما از طرف دیگر جمعیت‌شناسان کشور ما در اواخر سال‌های٦٠ و اوایل دهه٧٠ پیش‌بینی می‌کردند کشور در دهه‌های٨٠و٩٠ با مشکل جوانانی مواجه می‌شود که مدرسه را تمام کرده‌اند و باید برای اشتغال و تحصیل دانشگاهی و ازدواج و مسکن آنان فکری کرد. با آنکه ما این موضوع را از اوایل دهه٧٠ هم می‌دانستیم، اما تا اوایل دهه٨٠ هیچ فکری برای حل این مشکل نکردیم. در سال‌های دهه٨٠ دیدیم که سیل جمعیت جوان ما، خواهان تحصیل در دانشگاه‌ها هستند و ما باید ظرفیت دانشگاه‌ها را افزایش دهیم. به همین دلیل، بدون هیچ‌گونه برنامه‌ریزی قبلی‌ای، برای پذیرش تعداد زیادی دانشجو، به دانشگاه‌ها مجوز دادیم؛ بدون اینکه از قبل برای این تعداد هیات علمی یا امکانات آموزشی و آزمایشگاهی را فراهم کرده باشیم. به همین دلیل است که متناسب با رشد سریع تعداد دانشجویان (که هم‌اکنون به رقم پنج‌میلیون‌نفر رسیده است)، نتوانستیم تعداد هیات علمی را افزایش دهیم. علاوه براین، بخش زیادی از این تعداد هیات علمی که در ١٠سال گذشته به عنوان هیات‌علمی پذیرفته شدند، کیفیت مطلوب را ندارند و به همین دلیل مشکلاتی برای ٣٠سال آینده کشور پدید آمده است. البته من موضوع را من‌باب نمونه ذکر کردم وگرنه از این‌دست مثال‌ها بسیار است.

 

شما بر اهمیت تحقیق و پژوهش تاکید کردید. اما پرسش اصلی این است که آیا تصمیم‌گیرندگان در جامعه ما به اهمیت این موضوع واقف هستند و به قدر کافی به آن اهمیت می‌دهند؟ مثلا برای تحقیقات به قدر کافی بودجه اختصاص می‌دهند؟

متاسفانه اینگونه نیست. سال‌هاست که وضعیت بودجه پژوهشی مطلوب نیست. برای مثال، خود من از سال٦٥ به این طرف، مرتب این سخنان را تکرار کردم، همکاران دیگر نیز این موضوع را بیان می‌کنند. ما در سال کمتر از سه‌دهم‌درصد از تولید ناخالص ملی را به پژوهش اختصاص می‌دهیم، یعنی بودجه پژوهشی کافی نیست و در این سال‌ها هم به قدر کافی افزایش نیافته است، زیرا ما نه درک درستی از پژوهش داریم، نه اصلا می‌دانیم انواع پژوهش‌ها کدام‌ها هستند و نه برای کشور آینده‌نگری می‌کنیم. برای مثال زمانی که تعداد زیادی از دانش‌آموزان در مدارس تحصیل می‌کردند، ما برای ازدواج و شغل و مسکن و تحصیلات دانشگاهی آنها برنامه‌ریزی نکرده بودیم زیرا اصلا برای پژوهش ارزشی قایل نیستیم. ما فقط به فکر امروز و فردا هستیم. تا زمانی که به فکر آینده نباشیم و برنامه‌ریزی نداشته باشیم، همیشه عقب می‌مانیم.

 

 البته تا جایی که من می‌دانم، در چندسال اخیر مسوولان بارها درباره اهمیت موضوع پژوهش تاکید کردند.

بله، در حرف که خیلی چیزها را می‌توان گفت! اما کو عمل؟ من می‌توانم در خانه بنشینم و ادعا کنم می‌خواهم تا سه‌سال دیگر موشکی بسازم که انسان را به مریخ ببرد. سخن‌گفتن که سخت و دشوار نیست. با این سخنان معلوم می‌شود ما نه معنی علم، نه معنی پژوهش و نه معنی کارهای اجرایی را می‌دانیم ولی حرف زیاد می‌زنیم. کسی تاکنون نه از دولت و نه از مجلس نپرسیده که چرا رقم بودجه پژوهشی به‌جای آنکه زیاد شود، کاهش یافته است؟ تا زمانی که افراد می‌بینند می‌توان سخنانی را گفت بدون اینکه بعدا درباره آن جوابگو باشند یا مورد بازخواست قرار گیرند، باز هم از این سخنان را می‌گویند.

 

اولین روز هفته پژوهش را «پژوهش، فناوری و مدرسه» نام‌گذاری کردند و در این روز از چنددانش‌آموز پژوهشگر نیز تقدیر کردند. مسوولان برگزاری هفته پژوهش نیز هدف خود از این کار را ترویج پژوهش در جامعه اعلام کردند و گفتند می‌خواهیم تحقیق را از دانش‌آموزان شروع کنیم. در زمانی که وضعیت پژوهش در دانشگاه‌ها و موسسه‌های پژوهشی اینقدر نامطلوب است، چنین سخنانی نشانه ساده‌انگاری موضوع تحقیق و پژوهش نیست؟

 من خداوند را شکر می‌کنم که مسوولان ما نیت خیر دارند ولی برای کشورداری، نیت خیر کافی نیست. کسانی که چنین حرف‌هایی را می‌زنند، آیا در عمل هم نشان داده‌اند که جدی هستند؟ در زمانی که در دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌های ما چنین وضعیتی جاری است، ما چگونه می‌توانیم ادعا کنیم که می‌خواهیم تحقیق‌وپژوهش را به کل جامعه تسری دهیم و ابتدا هم از مدارس شروع ‌کنیم؟ در بهترین دانشگاه ما، استادان ما به روش انتحال یعنی سرقت علمی رفتار می‌کنند و متقلبانه کتاب‌ها و مقاله‌هایی را عرضه می‌کنند و به این روش استاد می‌شوند و جالب اینکه این مورد منحصربه‌فرد نیست و بارها تکرار می‌شود و نه دانشگاه واکنشی نشان می‌دهد نه وزارت علوم ما، دیگر این موضوع به روند جاری تبدیل شده است، آن‌وقت ما تحقیق و پژوهش را به مدرسه ببریم؟ من که شک می‌کنم نکند این کار برای ردگم‌کردن باشد و کسی پیدا نشود که بخواهد از وضعیت علمی کشور عیب و ایرادی بگیرد. چگونه امکان دارد در زمانی که یک استاد دانشگاه تهران به روش انتحال از کسب مدرک دکترا تا استخدام در هیات‌علمی و کسب جایگاه استادتمامی را به روش تقلب طی کند، ١٥سال کارش را ادامه بدهد و کسی هم متوجه این موضوع نشود، آن‌وقت پس از آنکه سایت‌های خارجی این موضوع را برملا کردند، سکوت کنیم و در مقابل، ادعا کنیم که می‌خواهیم تحقیق‌وپژوهش را گسترش دهیم و دانش‌آموزان پژوهشگر تربیت کنیم؟ به‌نظر من این ادعاها با آن رفتارها سازگار نیست. متاسفانه در این حرف‌ها جدیتی نمی‌بینم. فقط دلم به این خوش است که این افراد نیت خیری دارند.

 

امروزه در دانشگاه‌های غیردولتی یا برخی انواع دانشگاه‌های دولتی، تعداد زیادی دانشجوی فوق‌لیسانس و دکترا در یک‌کلاس و یک‌دوره پذیرفته می‌شوند. با توجه به تعداد کم ‌اعضای هیات‌علمی، آیا اصلا امکان دارد که این افراد بتوانند با این امکانات کم، تحقیق‌های علمی سطح‌بالایی ارایه دهند؟

واضح است که با این وضعیتی که گفتید نمی‌توان تحقیق‌های سطح بالایی را انتظار داشت. حتی کسانی هم که با جزییات روش‌ها و فرآیندهای سیاستگذاری علمی آشنا نباشند و فقط دورادور کلیات این موضوع را بدانند، مطمئن هستند که در این وضعیت نمی‌توان و نباید تحقیقات سطح بالایی را انتظار داشت. برخی به غلط تصور می‌کنند که هر دانشجویی باید مقاله بین‌المللی ارایه دهد و چون دانشجویان توانایی علمی این کار را ندارند، به تقلب روی می‌آورند. متاسفانه پس از اینکه دانشجویی تقلب کرد، نه استاد متوجه می‌شود، نه گروه آموزشی و نه دانشگاه. متاسفانه هم‌اکنون استادانی هستند که حدود ٤٠دانشجوی کارشناسی‌ارشد و دکترا دارند. وقتی وضعیت اینگونه است، دانشجو به انتحال متوسل می‌شود. هم‌اکنون شما جلو همه مراکز دانشگاهی در سراسر کشور آگهی‌های مربوط به فروش پایان‌نامه را می‌بینید. هر کسی می‌تواند با مبلغ ناچیز یک تا دومیلیون‌تومان، رساله‌اش را بخرد. من مطمئن هستم در وضعیت کنونی سالانه حدود پنج‌هزاررساله ارشد و دکترا خریدوفروش می‌شود. ولی همه راضی‌اند، وزارت علوم راضی است، چون دانشجو فارغ‌التحصیل شد، استاد راضی است چون پول حق‌التحقیق‌ را گرفته، دانشجو راضی است، چون مدرکش را گرفته ولی متاسفانه اگر این وضعیت ادامه پیدا کند نسل‌های آینده ما را سرزنش می‌کنند و ما که جوابی در برابر آنان نداریم، سرافکنده، می‌شویم.

 

 با توجه به زیادشدن تعداد اینگونه تقلب‌ها، مسوولان ناچار شدند که واکنش نشان دهند و گویا واکنش آنها هم به این صورت بوده که با هماهنگی نیروی انتظامی و قوه‌قضاییه، با متخلفان برخورد کنند.

این غلط‌ترین راه‌حل ممکن است. کسانی به نیروی انتظامی متوسل می‌شوند که با ماهیت علم آشنا نباشند. علم را که نمی‌توان با نیروی انتظامی درست کرد.

 

 پس راه‌حل درست چیست؟

یکی از راه‌حل‌ها این است؛ به استادانی اجازه داشتن دانشجوی کارشناسی‌ارشد و دکترا بدهند که از قبل نشان داده باشند که راه‌ورسم تحقیق‌وپژوهش علمی را می‌دانند. وقتی که استادی تاکنون تحقیق علمی نداشته و نتوانسته است به دانشجویی آموزش بدهد چگونه کار تحقیقاتی انجام دهد، ما به او اجازه می‌دهیم تعداد زیادی دانشجوی کارشناسی‌ارشد و دکترا بگیرد که در نهایت هم وضعیت به این صورت درمی‌آید. در یک گروه علمی و آموزشی که افراد کارشان را درست انجام می‌دهند، امکان ندارد کسی بتواند تقلب کند. دانشجو در حالت عادی باید تعداد زیادی سمینار بدهد و طی این سمینارها مشخص می‌شود که دانشجو چقدر با موضوع تحقیق‌وپژوهش آشناست و این مطالب از کجا و به چه نحوی گردآوری شده است. به نظر من این شرکت‌های خدمات پایان‌نامه مقصر اصلی نیستند، مقصر اصلی آن دانشگاه و گروه آموزشی است که متوجه نمی‌شود این پایان‌نامه تقلبی است، چون اصلا آن را نخوانده یا سوادش را ندارد که آن را ارزیابی کند.

 

 اگر مداخله نیروی انتظامی و قوه‌قضاییه درست نیست پس راه‌حل درست، کدام است؟

واقعیت این است که مشکلات بزرگ، راه‌حل‌های ساده‌ای ندارند ولی شروع ساده‌ای دارند. راه‌حل کوتاه‌مدت این است که وزارت علوم و دانشگاه‌ها با این موضوع برخورد کنند. برای مثال اگر در یک‌ماه گذشته که خبر تقلب یکی از استادان دانشگاه تهران علنی شد، جلسه‌ای با حضور کارشناسان آن رشته برگزار  و موضوع را بررسی می‌‌کردند تا در صورت درست‌بودن این خبر، با استاد برخورد کنند و مدارک کسب‌شده را از فرد خاطی پس بگیرند، مطمئن باشید بخش زیادی از این پنج‌هزاررساله تقلبی که سالانه خریدوفروش می‌شود، به‌شدت کاهش می‌یابد ولی متاسفانه با این موضوع برخورد نکردند. اما اگر راهکار درازمدت و بنیادی می‌خواهیم نباید به استاد یا گروه آموزشی که نمی‌تواند یک‌دانشجو را فارغ‌التحصیل نکند، اجازه دهیم تعداد زیادی دانشجو بپذیرد. ما در شهرستان، دانشگاهی داریم که استادش ١٧دانشجو پذیرفته است. او چگونه می‌خواهد این تعداد زیاد را فارغ‌التحصیل کند.

 

در برخی از موارد مدیران از مشاورن خود خواسته‌اند با انجام یک تحقیق نشان دهند که نظر خودشان در باب یک موضوع خاص درست است و نظر منتقدان درست نیست. یعنی می‌خواهد با استفاده ابزاری از پژوهش، حرف خودش را به کرسی بنشاند. آیا نباید دیدگاه مدیران را درباره کارکردهای پژوهش عوض کرد؟

این مساله، نگرش درباره پژوهش نیست، بلکه اسمش سوءاستفاده از مفهوم علم و تحقیق و پژوهش است. البته این موضوع منحصر به ایران هم نیست و در همه جای دنیا سابقه داشته است. در برخی موارد که مدیران می‌خواهند بگویند ما بر اساس کارشناسی و تحقیق تصمیم می‌گیریم، از یک گروه می‌خواهند که شما با انجام تحقیق به این نتیجه خاص برسید. به این کار می‌گویند سوءاستفاده از نام پژوهش. البته یک پژوهشگر واقعی به این موضوع تن نمی‌دهد.

منبع:شرق