شناسهٔ خبر: 28971 - سرویس سینما و رسانه

بهزاد جامه‌بزرگ؛

ملاحظاتی غیرسینمایی دربارۀ «محمد رسول‌الله» ساختۀ مجید مجیدی

محمد همکاران مجیدی در فیلم‌برداری، طراحی صحنه، جلوه‌های ویژه، موسیقی و چهره‌پردازی، تدوین و... اگرچه هریک در زمره‌ی بهترین‌های جهان در حرفه‌ی خود محسوب می‌شوند، اما ظاهرا ایشان را نسبتی با جهان اسلام و مقولاتی مثل معنویت و نبوت در عالم اسلام نبوده است.

فرهنگ امروز/بهزاد جامه‌بزرگ: فیلم «محمد رسول‌الله» ساخته‌ی مجید مجیدی سرانجام پس از مدت‌ها انتظار در چند اکران محدود در سینما فرهنگ برای جمعی از اهالی سینما و رسانه رونمایی شد. همین‌که سینمای ایران بالاخره با تمام بضاعت و توان خود  برای ساخت فیلمی درباره‌ی پیامبر اسلام (ص) دست‌به‌کار شده و توانسته است فیلمی با استانداردهای جهانی با همه‌ی محدودیت‌هایی که در به تصویر کشیدن سیره‌ی معصومین وجود دارد برای مخاطبان داخلی و خارجی آماده‌ی نمایش کند، قطعاً امر مبارک و پسندیده‌ای است که از تمامی مسببان و بانیان و حامیان و دست‌اندرکاران آن باید تقدیر کرد. خاصه آنکه پایان ساخت این فیلم هم‌زمان شود با اوج مظلومیت پیامبر اسلام در جهان بر اثر تلاش بدخواهان اسلام.

از فیلم مجیدی بعد از اکران داخلی و جهانی آن بیشتر خواهیم شنید و اینکه استقبال از این فیلم به‌واسطه‌ی قوت‌های فراوان موجود در آن بر نقدهای وارد بر آن فزونی گیرد، ابداً دور از ذهن نخواهد بود.اما فارغ از همه‌ی خوبی‌ها و توانمندی‌های آشکار و مستتر در فیلم «محمد رسول‌الله»، شاید طرح چند نقد و پرسش عموماً غیرفنی در باب این فیلم خالی از لطف نباشد.

مقطع انتخاب‌شده از حیات پیامبر اسلام (ص) برای نگارش فیلم‌نامه حدفاصل زمانی تولد پیامبر در عام‌الفیل تا سال‌های نوجوانی آن حضرت را دربرمی‌گیرد، مقطعی که انتخاب آن از چند جهت انتخابی دشوار برای ساخت یک اثر سینمایی است؛ نخست آنکه از حیث پژوهش تاریخی، جمع‌آوری داده‌ها و اعتباریابی آن‌ها به تصریح مورخین و پژوهشگران تاریخ اسلام، این مقطع یکی از دشوارترین مقاطع حیات پیامبر اسلام برای روایت تاریخی است. منابع دست‌اول تاریخ اسلام، تفصیلی از حیات پیامبر در این دوران به دست نمی‌دهد و از وقایع معدودی که از این دوره نقل می‌شود اکثر اوقات چند روایت جداگانه نسبت به رخدادی واحد نقل می‌شود که کار را برای پژوهش تاریخی در وهله‌ی نخست و نگارش فیلم‌نامه دشوار می‌کند، کمااینکه این صعوبت در کشف و صحت وقایع در برخی مقاطع گریبان فیلم مجیدی را می‌گیرد که نمونه‌ی آن مواجهه بحیرای راهب با پیامبر در سنین نوجوانی در مسیر سفر به شام است که در آن بحیرا به ابوطالب مژده‌ی رسالت حضرت محمد (ص) را می‌دهد که در انتهای فیلم رقم می‌خورد. فیلم‌نامه در نقل این واقعه از دو گزارش موجود ابوموسی اشعری و ابن‌اسحاق، به روایت ابن‌اسحاق اعتماد کرده و بحیرا را مسیحی تلقی کرده است (درحالی‌که اجماعی میان مورخین در مسیحی بودن بحیرا وجود ندارد) و بر آن اساس قصه را پیش برده است، غافل از آنکه بنا بر شواهد و پژوهش‌های تاریخی صورت‌گرفته، واقعه‌ی رویارویی بحیرا با حضرت محمد (ص) که بخش مهمی از این فیلم‌نامه بر مبنای آن نگاشته شده است، نمی‌تواند معتبر باشد و مورخین داخلی و خارجی تاریخ اسلام بر وقوع آن صحه نمی‌گذارند.

اما اگر مجیدی قصد داشت اثری سینمایی با داعیه‌های جهانی را تولید کند که بتواند ۱۹۰ دقیقه مخاطب را پای پرده نگه دارد، پرداختن به دوران طفولیت پیامبر (ص) و از همه مهم‌تر توقف در آن، کار او را بسیار دشوار کرده است؛ چراکه این مقطع از حیات پیامبر جز حمله‌ی سپاه ابرهه به خانه‌ی کعبه در ماه‌هایی پیش از ولادت پیامبر رخداد دیگری که بتوان بر آن اساس به فراز و فرود قصه‌ی فیلم بیفزاید و از یک‌نواختی و یک‌دستی پیش‌آمده در فیلم پیشگیری کند، وجود ندارد؛ ازاین‌روست که مجیدی در طول فیلم و پی‌درپی دست به دامن اعجاز پیامبر در کودکی می‌شود! تا شاید از این طریق بر جذابیت‌های روایت خود بیفزاید و شاید گاهی اوقات در نشان دادن کرامات پیامبر اسلام اسیر نگاه هالیوودی به معجزات پیامبران می‌شود و به همین دلیل است که حین به تصویر کشیدن این کرامات و معجزات فیلم نمی‌تواند تصرفی معنوی در دل مخاطب ایجاد کند که البته این مسئله نمی‌تواند بی‌ارتباط با تیم همراهی‌کننده‌ی مجیدی در ساخت فیلم باشد. همکاران مجیدی در فیلم‌برداری، طراحی صحنه، جلوه‌های ویژه، موسیقی و چهره‌پردازی، تدوین و... اگرچه هریک در زمره‌ی بهترین‌های جهان در حرفه‌ی خود محسوب می‌شوند، اما ظاهرا ایشان را نسبتی با جهان اسلام و  مقولاتی مثل معنویت و نبوت در عالم اسلام نبوده است. از این رو توانمندی ایشان نمی‌تواند در خدمت معنویت فیلم و انتقال حس و معنا قرار گیرد (برخلاف فیلم مصطفی عقاد که تماشای چندباره‌ی آن آدمی را منقلب می‌کند)، و شاید به همین خاطر است که فیلم در برخی صحنه‌ها دچار حال و هوای مسیحی و کلیسایی می‌شود.

اتفاقی که قبل از این به شکل حادتری برای «رستاخیز» احمدرضا درویش رخ داده بود و در نقطه‌ی مقابل آن برای «مختار» داوود میرباقری رخ نداده بود.

مجیدی در فیلم خود قصد دارد عظمت، رحمت، برکت و کرامت پیامبر اسلام (ص) را به بهترین شکل آن به تصویر بکشد (که قطعاً در نیت خیر او در این باره تردیدی نداریم)، اما ای‌کاش به سال‌های ابتدایی حیات پیامبر بسنده نمی‌کرد تا دست او برای به تصویر کشیدن فضایل انسانی و آسمان حضرت محمد (ص) بازتر باشد. حتی اگر این خبر صحت داشته باشد که فیلم مجیدی بناست قسمت‌های دوم و سوم داشته باشد، از چهره‌ی باتجربه‌ای چون مجید مجیدی انتظار می‌رفت با اینکه به‌خوبی از موانع موجود بر سر راه چنین پروژه‌های پرهزینه‌ای آگاه است هرآنچه را که در سر داشت در همان یک‌مرتبه‌ای که فرصت دست داد به تصویر می‌کشید و ساخت باقی ایده‌هایش را به آینده‌ای نامعلوم حواله نمی‌داد.

درباره‌ی وجوه فنی و سینمایی این آخرین ساخته‌ی مجید مجیدی باب نقد همچنان می‌تواند باز باشد؛ ریتم کند فیلم و مدت‌زمان بی‌جهت طولانی و ۱۹۰ دقیقه‌ای آن، ضعف‌های موجود در فیلم‌نامه، انتخاب بازیگران، دیالوگ‌های فیلم و خلط میان دیالوگ‌های فاخر و محاوره‌ای و...، که به‌طورقطع قداست موضوع فیلم نباید مانع از پرداخت انتقادی اهالی سینما به آن شود.