شناسهٔ خبر: 33134 - سرویس اندیشه

«کریم مجتهدی» در نوزدهمین همایش بزرگداشت حکیم صدرا (۴)؛

تاثیر Schola دوره شارلمانی در غرب عصر جدید

کریم مجتهدی ریشه‎های شناخت طبیعت در غرب عصر جدید از کجاست؟ ریشه‎ی پیشرفت‎های بسیارِ عصر حاضر از کجا نشئت گرفته است؟ ریشه‎ی غرب‎شناسی در واقع از کجاست؟ آنچه که امروزه به‌عنوان غرب از آن یاد می‎شود، چهره‎ی اصلی آن از چه زمانی بوده است؟ تمام این سوالات جوابی مقتضی می‎طلبد که به شناخت ما از غرب کمک بسیاری خواهد نمود.

 

فرهنگ امروز/ فاطمه امیراحمدی: همایش بزرگداشت ملاصدرا به مناسب سالروز وی طبق سنتی هرساله پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت با عنوان «فلسفه و نظم عمومی» به همت بنیاد حکمت اسلامی صدرا در این مرکز برگزار شد. در این همایش چهره‎های ماندگار فلسفه کسانی چون «غلامحسین ابراهیمی‎دینانی»، «غلامرضا اعوانی»، «رضا داوری‎اردکانی»، «سیدمحمد خامنه‎ای»، «سید مصطفی محقق‎داماد» و دیگران به ارائه‌ی سخنان خود پرداختند که پیش‎تر آمده است. در ادامه سخنان چهره ماندگار فلسفه ایران «کریم مجتهدی» با عنوان «شناخت طبیعت و هماهنگی روحی انسان» می‎آید.

 

کریم مجتهدی: دوره شارلمانی در تاریخ غرب عصر جدید تاثیر بسیاری داشته است

به‌عنوان یک معلم ساده سخن خواهم گفت و از معلم‎هایی سخن خواهم گفت که در تاریخ سیاسی غرب گم شده‎اند، اما آن‎ها هستند که اروپا را ساختند. از اساتیدی اسم می‎برم که آن‎ها را نمی‎شناسید، اما اگر تاریخ را بخوانید زحمات آن‎ها برای شما روشن خواهد شد.

برای اینکه نکته را باز کنم باید اشاره کنم که ریشه‎های شناخت طبیعت در غرب عصر جدید از کجاست و ریشه‎ی پیشرفت‎های بسیارِ عصر حاضر از کجا نشئت گرفته است، غرب‎شناسی از کجاست، آنچه که امروزه به‌عنوان غرب از آن یاد می‎شود -درست است که از تشکیلات حکومتی رومی شروع شده است- چهره‎ی اصلی آن از چه موقع بوده است؛ ازاین‌رو سخنان امروز من بیشتر تاریخی خواهد بود.

یکی از دورههایی که در تاریخ دارای اهمیت بسیاری است دوره‌ی شارلمانی است، کسی که امپراتوری مقدس روم را -اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم- بنیان‌گذاری کرده است. او در سال ۸۰۰ میلادی در روم تاج‎گذاری کرد. او فعالیت سیاسی گسترده و دامنه‎داری داشته و امیر قبایل فرانک بوده است، اما این قبایل متحد نبودند (قبایل ژرمنی شامل فرانک‌ها، ویزیگوت‌ها، استروگوت‌ها، آلان‌ها و غیره بودند و در آن زمان بر تمام اروپا و حتی شمال آفریقا مسلط شده بودند).

وقتی در قرن پنجم اگوستینوس متکلم بزرگ مسیحی فوت کرد، این قبایل درست در همان زمان در شمال آفریقا و در لیبی امروز بودند و همه جا را به آتش می‎کشیدند. همچنین در جنگ جهانی دوم وقتی آلمانی‎ها به شمال آفریقا می‎رسند، ادعا می‎کنند ما اینجا بودیم و اینجا سرزمین ماست؛ در واقع باید گفت تا این حد آن تاریخ برایشان زنده بود و این زنده بودن تاریخ کمی سیاست آن‎ها را به‌صورتی درآورده است که امروز ما با آن روبه‎رو هستیم.

آنچه که من از این دوره تأکید دارم نهضت و سیاست شارلمانی برای متحد کردن این قبایل پراکنده است. این فرد بااینکه سواد زیادی هم نداشت در اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم متوجه یک نکتهی اساسی شد که این نکته برای من مهم است.

 

نوزدهمین همایش ملاصدرا

 

معنای اصلی Schoola در لاتین

تشکیل کلاس‎های درس، حمایت مدرسان، فهمیدن اینکه با کوششی که معلمان می‎کنند نسل جدید و یک کشور جدیدی پا می‎گیرد. فهمیدن ارزش مدرسان، اصل ‌تدریس و اهل‌مدرسه، این نکته‌ای است که برای من مهم است.

لفظ Schoola در زبان لاتین به معنی مدرسه و اهل‌مدرسه است. حال معنی اصلی اهل‌مدرسه چیست؟ معنای ساده‎ی آن فراغت است. حال باید پرسید چه نوع فراغتی؟ آیا منظور وقت اضافه‎ی افراد است؟ خیر، این فراغت «اراده» است، اراده به تدریس، به کوشش برای فهماندن مطالب و تحقیق است.

این افراد (اهل‌مدرسه) مصمم شدند و اراده کردند که همه‌چیز خود را (زندگی و جاه و مقام) فدای خدمت به فرهنگ خود و علم و مردم کنند.

این دوره، دوره‌ی خاصی است، به خصوص دوره‌ی اول چهره‎های معروفی دارد؛ بِدیوس (Bede) مورخ انگلیسی یکی از این افراد است. او مورخ و معلم تاریخ است و «تاریخ کلیسا» را نوشته است، این کتاب الزاماً دفاع از مسیحیت نیست بلکه سیر مسیحیت را شرح می‎دهد، او مرحله به مرحله جریان را شرح می‎دهد که معنای نهاییاش را از دل این تاریخ به دست آورد. نظم جهانی که می‎گوییم خارج از تاریخ نیست، در تاریخ ملموس و انتزاعی می‎شود.

در بین این افراد کسانی که شارلمانی آن‎ها را به اِکس لا شاپل (Aix la chapelle) پایتخت خود می‎آورد و کلاس درس تشکیل می‎دهد، شخصی به نام آلکوئین  است که اهل یورک بوده است (امروزه این منطقه یکی از سنتی‎ترین مناطق انگلستان است و انگلیسی‎ها ریشه‎ی فرهنگی خود را در آنجا می‎بینند). این شخص در این دوره مدارسی تشکیل داد و جوانانی را تربیت کرد و همچنین به گسترش مدارس پرداخت، این مدرسه و کلاس درس به غیر از پایتخت در جاهای دیگر نیز تشکیل شد.

آنچه که در این مدارس جالب است، این نیست که تنها علمای دین تربیت کرده باشند، این امر در جای خودش، آن‎ها نظرشان این بوده که برای طلبه‎ها و جوانانی که با ایمان و اشتیاق به تحصیل پرداخته بودند برنامه‎ای در نظر بگیرند که در علوم غیردینی نیز تبحر داشته باشند؛ در واقع آنان به دنبال تربیت افرادی بودند که اطلاعات وسیعی داشته باشند و بتوانند از عهده‎ی وظیفه‎ای که دارند برآیند.

 

اهمیت دروس چهارگانه «حساب، هندسه، هیئت و موسیقی»

دروس هفتگانه که غیردینی است و در واقع دروس عمومی است در دو ردیف سه‎گانه و چهارگانه است. من در این بحث به سه دروس اول که بیشتر ادبیات و خطابه است، نمی‎پردازم، در مورد چهار درس دوم می‎خواهم توضیحاتی را ارائه دهم؛ این دروس «حساب»، «هندسه»، «هیئت» و «موسیقی» است.

در مورد هیئت باید نظری داشته باشم و به توضیح بپردازم. هیئت برای آن دوره تنها به اخترشناسی به معنای متداول کلمه محدود نمی‎شد، بلکه کل علوم طبیعت بود. نجوم و اخترشناسی حرکت سیارات و نسبت آن‎ها با دیگر چیزهاست. ما بر روی زمین با خود ستارگان کاری نداریم، اما حرکت آن‎ها برای ما مهم است. فوسیس به یونانی به معنای «طبیعت» است. فوسیس یعنی عین حرکت، رشد و نمو است، گویا ابن‎رشد که یونانی خوب نمیدانسته است این معنی را در نظر گرفته است.

این چهار درس را در واقع می‎توان علوم تحصلی دانست. اگر دقت داشته باشید این چهار درس به‌نحوی‌که موسیقی نیز همراه آن‎هاست کاملاً فیثاغورثی است. اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم چهره‎ی فیثاغورث در غرب از نو ظهور کرد و می‎خواست جوانان و مردم را علم‎آموز کند و آموزش دهد.

«موسیقی» مجموعه‎ای از اصوات نیست، نوعی هماهنگی است و همان نظام کلی است؛ زیرا در سنت فیثاغورث این سیارات در نوعی زیبایی درونی خودشان قرار دارند و مدرس انسان هستند، حتی اگر در عالم طبیعت روی زمین نیز قرار باشد کاری صورت بگیرد در واقع آن‎ها درس را از نجوم می‎گرفتند. این افراد یک بینش و دید بسیار وسیعی را تعلیم می‎دادند و سپس بعد از آموزش علوم تکوینی به علوم تشریعی می‎پرداختند؛ این آموزش را لازم می‎دانستند.

از دیگر چهره‎های دیگر این دوره (شارلمانی) لازم است به دو چهره‎ی دیگر از این استادان اشاره‎ای داشته باشم؛ یکی از این افراد رابن ‎مور شاگرد آلکوئین است که در کلاس‎های وی تعلیم می‎بیند و سپس به آلمان می‎رود و در فولگا -بخشی در آلمان مرکزی- صومعه‎ای را بنا می‎نهد، صومعه‎ای که یکی از معروف‎ترین صومعه‎ها در غرب است. او آنجا سال‎های سال تدریس می‏کند و نسل‎های زیادی از دانشجویان آن دوره در کلاس‎های او تربیت شدند. رابن ‎مور  در تاریخ غرب فوق‎العاده مؤثر بوده است، در واقع باید گفت اروپای فرهیخته را این افراد ساختند. سالی که در غرب قحطی اتفاق افتاد و وبا شیوع پیدا کرد او از همه‌چیز خود گذشت و به مردم کمک کرد تا این دوره‌ی سخت را بگذرانند.

به هر روی، این چهار درس که در بالا به آن‎ها اشاره کردم در عصر جدید غرب یعنی اواخر قرن ۱۶ و اوایل قرن ۱۷ از نو پایه‎گذاری شدند.

فرانسیس بیکن و دکارت می‎خواهند قوانین و نظام طبیعت را به سبک جدید پیدا کنند. دقت داشته باشیم که در بحث رابطه‎ی علوم، دکارت از حساب، هندسه، مکانیک و فیزیک اسم می‎برد، البته باز هم فیثاغورثی است؛ قوانین حساب در هندسه اعمال می‎شود، قوانین هندسه در مکانیک اعمال می‎شود و نیز قوانین مکانیک در فیزیک اعمال میشود و همه‎ی آن‎ها به زبان ریاضی برمی‎گردد.

علم، شناخت هندسی و مکانیکی طبیعت است و نیز علم جدید شکل خودش را در قالب ریاضیات شروع می‎کند. این شناخت طبیعت به ناچار اگر در غرب آن همانندی و جنبه‎ی اخلاقی خودش را از دست داده -که بنده نیز موافق هستم که از دست داده و بیشتر پدیداری شده است و علت غایی را توجه ندارد- ولی این علاقه همیشه باقی مانده است. از این لحاظ بزرگ‎ترین چهره در میان فلاسفه لایب‌نیتس است، او رسماً متکلم است ولی بنیان‌گذار ریاضی نیز هست و تبحر در علوم طبیعت دارد و طب‏‎شناس نیز هست.

این هماهنگی لایب‌نیتس باید به نوعی موجب پیدایش اخلاق شود، نمی‎گویم منجر به این امر شده است اما این رابطه را نمی‎توان انکار کرد، این اخلاق که خودش نوعی هماهنگی است باید در دل انسان به وجود آید. بعد از لایب‌نیتس، کانت شناخت نظری را صرفاً به پدیدارها محدود می‎کند، در عوض شناخت اخلاقی را فراتر می‎برد، البته نظر را از اخلاق جدا می‎کند.