شناسهٔ خبر: 40911 - سرویس مسائل علوم‌انسانی

گزارشی از میزگرد جامعه فلسفی و مسئله پژوهش در همایش «وضعیت فلسفه در دانشگاه‌ها» (۴)؛

راه حل شکل‌گیری یک جامعه‌ی آکادمیک فلسفه

فلسفه و دانشگاه همه‌ی ما می‌دانیم که مقالاتی که می‌نویسیم مخاطبان اندکی دارد. اساتید چه در دانشگاه و چه در حوزه عملاً ناظر کار یکدیگر نیستند. ... اساتید با هم گفت‌وگوی علمی ندارند و جزیره‌های کاملاً مستقل از هم هستند؛ این آفت بزرگی است و به‌تدریج باید فرهنگ‌سازی کنیم....فرهنگ نقد کردن و پذیرش نقد متأسفانه در ما کم‌رنگ است و امیدوارم در آینده بهبود یابد.

فرهنگ امروز /فاطمه شمسی: بخش سوم میزگرد «جامعه فلسفی و مسئله پژوهش» که بخش چهارم گزارش روز جهانی فلسفه در دانشگاه تهران است اختصاص داشت به ارزیابی پژوهش‌های فلسفی و اینکه نبود جامعه‌ی فلسفی در کشور چه آسیب‌هایی را ایجاد می‌کند و برای آن چه می‌توان کرد. ظاهراً بر این موضوع توافق هست که در ارزیابی پژوهش‌های فلسفی اختلال وجود دارد و اساتید و دانشگاهیان نسبت به هم کمتر حساسیت دارند و کمتر آثار یکدیگر را پیگیری می‌کنند و جدی می‌گیرند. پرسش این است که چطور می‌توان این اختلال را برطرف ساخت و به سمت برقراری روابط و شکل‌گیری یک جامعه‌ی آکادمیک فلسفه حرکت کرد؟ فواید شکل‌گیری چنین جامعه‌ای چیست؟ آکادمی‌ای که شما عضو و نماینده‌ی آن هستید و مدیریت آن را بر عهده دارید در تسریع و توسعه‌ی این جامعه‌ی فلسفی چه می‌تواند بکند؟ ارتباط با جامعه‌ی جهانی تا چه حد می‌تواند به این امر کمک کند؟

 

سعیدی‌مهر: اساتید با هم گفت‌وگوی علمی ندارند

واقعاً در این زمینه مشکل بسیار است. یک مشکل خیلی اساسی که بخش عمده‌ی آن شاید به فرهنگ اجتماعی ما برمی‌گردد این است که ایرانی‌ها خیلی در کار جمعی قوی نیستند؛ به نظر من در حوزه‌ی کار فلسفه و پژوهش فلسفی این امر تا حد زیادی صادق است. همه‌ی ما می‌دانیم که مقالاتی که می‌نویسیم مخاطبان اندکی دارد. اساتید چه در دانشگاه و چه در حوزه عملاً ناظر کار یکدیگر نیستند. تعبیری به نام حجاب معاصرت است که قدما به کار می‌بردند و می‌گفتند فرد تا زمانی که در قید حیات است و فعالیت علمی می‌کند کسی به او توجه نمی‌کند، پس از مردن یادبودها و بزرگداشت‌ها برگزار می‌شوند. اساتید با هم گفت‌وگوی علمی ندارند و جزیره‌های کاملاً مستقل از هم هستند؛ این آفت بزرگی است و به‌تدریج باید فرهنگ‌سازی کنیم. در آن طرف کاملاً قضیه متفاوت است و مکرر دیده‌ایم که یک نویسنده در مقاله‌اش در بخش اول نام کسانی که با آن‌ها در این زمینه همکاری و گفت‌وگوی علمی داشته است، می‌آورد. یکی از کارهای خوبی که آن‌ها می‌کنند و ما هم باید این کار را در آینده انجام دهیم این است که برای یک متفکر یا فیلسوف که به درجه‌ای از پختگی رسیده و در قید حیات است مجموعه‌ای تهیه کنیم که در آن به نقد علمی آرا و دیدگاه‌های او پرداخته شود و ایشان هم پاسخ داده و این مجموعه به چاپ برسد. فرهنگ نقد کردن و پذیرش نقد متأسفانه در ما کم‌رنگ است و امیدوارم در آینده بهبود یابد.

 

طالب‌زاده: فضای علمی در ذات خود، فضای نقد است

من با فرمایشات دکتر سعیدی‌مهر کاملاً موافق هستم و آن‌ها را تأیید می‌کنم. واقعاً در فضای علمی تعارفات آفت بسیار بزرگی است و متأسفانه روابط ما در اهل‌علم بیشتر تشریفات و تعارفات است تا یک رابطه‌ی واقعی علمی. در تشریفات و تعارفات نمی‌شود به طرف اشکال کرد و دیدگاه او را نقد کرد. فضای علمی در ذات خود، فضای نقد است، منتها ما از نقد هم معمولاً معنای مخالفت برداشت می‌کنیم، درحالی‌که نقد به یک معنا تعیین حدود است، یعنی وقتی حدود چیزی مشخص گشت نکات مثبت آن معین می‌شود و محدودیت‌های آن نیز مشخص می‌شود.

 

آزادگان: اخلاقی بودن و حکیم بودن در اساتید فلسفه به تعبیری دیده نمی‌شود

  من می‌خواستم نکته‌ای را در حمایت از ایده‌ی دکتر طالب‌زاده بگویم؛ این ایده‌ی مهم برداشت ایشان در مورد حکمت است. شاید کلاً آکادمی‌ها (این مختص به ایران نیست) این مشکل را داشته باشند، اینکه ما توقع‌مان از آدم‌هایی که سال‌ها راجع به مسائل فلسفی فکر می‌کنند این است که انسان‌هایی اخلاقی و اخلاق‌مدار (virtuous) باشند. اکنون ما چنین چیزی را در آکادمی‌های خود مشاهده نمی‌کنیم، یعنی بین یک استاد فلسفه با استاد ریاضی یا فیزیک و یک انسان معمولی خیلی تفاوتی قائل نباشیم و آن اخلاقی بودن و حکیم بودن به تعبیری دیده نمی‌شود؛ اما این خصیصه و آن تواضع خاص و احترام به شاگردان و رابطه‌ی خاص با خدا و مردم را شاید بتوان در امثال ملاصدرا یا حکیم سبزواری یا علامه طباطبایی دید. این مشکل ساختاری آکادمی‌ها در جهان است؛ شاید باید نوع درس دادن ما و نوع رفتار اساتید ما تغییر پیدا کند. من با این ایده موافق هستم، مخصوصاً در جامعه‌ی ما که یک جامعه‌ی دینی است و اخلاق در آن محوریت دارد.  

 

صائمی: یکی از راه‌حل‌ها استفاده از متخصصین جوان و تازه‌وارد است

من با فرمایشات هر سه استاد تقریباً مخالفتی ندارم، اما نکته‌ای که می‌خواهم بگویم پاسخ به پرسش شما است که چرا جامعه‌ی فلسفی درستی نداریم. بخشی از آن به این دلیل است که ما یکدیگر را نمی‌خوانیم، بر اساس گزارش هدایت علوی‌تبار، این امر نیز ناشی از آن است که می‌دانیم مقاله‌ی علمی-پژوهشی چاپ کرده‌ایم که ارتقا بگیریم و چون خودمان این کار را کرده‌ایم، فکر می‌کنیم که همکارمان نیز به همین دلیل مقاله چاپ کرده است؛ بنابراین آن را نمی‌خوانیم. نکته‌ی بعدی راجع به انتشارات ما است که در آن داوران معتبر و متخصصی وجود ندارند تا کتاب‌ها را ارزیابی کنند و داوری‌های انجام‌شده سفت‌ و سخت نیستند؛ بنابراین بخشی از مشکل این است که ما متخصصان و خبرگان کمی داریم. یکی از راه‌حل‌ها این است که از متخصصین جوان و تازه‌وارد استفاده کنیم. در IPM ما سعی می‌کنیم در جذب هیئت علمی کسانی که دو یا سه مقاله در مجلات برتر دنیا منتشر کرده‌اند را فارغ از عقیده‌ی مذهبی-سیاسی استخدام کنیم؛ متأسفانه این سنت در دانشگاه‌های دیگر وجود ندارد، ما باید این بدنه را به گونه‌ای ترمیمی کنیم و این نیازمند گشودگی و اعتماد به آدم‌های جوان و تازه است.