فرهنگ امروز/ علی حسنزاده:
۱.
هستندههای شهر ما، اکثریت قریب به اتفاق، نه کتاب را دوست دارند نه کتابخوان را؛ آنها بیشتر ترجیح میدهند سر کوچهها و خیابانها، در بوتیکهای شیک و فانتزی، در مزونهای آرایشی، «در برابر آینهها»، در قهوهخانهها، در گیمنتها، در «اینستاگرام و تلگرام» یا پای تلویزیونها وقت خود را به بطالت بگذرانند. اگر بپرسیم کدامیک از شما دغدغۀ دین، دانش، اندیشه و آگاهی دارید، کدامیک از شما دغدغۀ رهایی از یوغ بندگی و جهالت، دغدغۀ رهایی از یوغ استعمار غرب و ظلم ظالم را دارید، خواهند گفت: زیر فشار اقتصادی و اجتماعی خرد شدهایم، کاری از دستمان برنمیآید؛ یا از قول آن شاعر خواهند گفت: «مرد این بار گران نیست دل مسکینمان». به عبارتی اینان تقصیر سستی و کاهلی، جهالت و بیمسئولیتی خویش را به گردن «ضرورت» اقتصادی، اجتماعی و طبیعی خواهند انداخت. گیریم که چنین باشد، ما به اینان خواهیم گفت: شما «نمیدانید چه میکنید»، عنانتان دست خودتان نیست، دیگری از طریق و از میان شما کار خود را میکند.
اگر مردم این شهر کتاب نمیخوانند پس به طریق اولی، فلسفه نیز نمیخوانند، یا شاید فلسفه میخوانند ولی نمیفهمند، چون واژهها برایشان بیمعنی است؛ و بیمعنی است چون فرسنگها با این واژهها و مفاهیم فاصله دارند، یا آنها را در بافتار جامعۀ خود نمیاندیشند. بااینهمه، نخستین تلاش برای وفاداری به رخداد فلسفه در این شهر ۲ سال پیش صورت گرفت و خود به رخداد و دستاورد عظیمی تبدیل گشت، ولی چنانکه قابل پیشبینی بود، هیچ استقبالی از آن نشد، نه از سوی دانشگاهیان، نه از سوی دانشجویان، نه از سوی دوستان و نه از سوی دشمنان (منظور من از این «رخداد و دستاورد عظیم» ترجمۀ کتاب «نقد باورهای مغربزمین» اثر اسلاوی ژیژک توسط کیوان آذری است).
در اواخر شهریور ۹۵ خبر رسید که یکی از اساتید دانشگاه محقق اردبیلی سخنرانیهای ژیل دولوز دربارۀ کانت را ترجمه و در قالب کتاب منتشر کرده است؛ مشخصات این کتاب بدین شرح است: ژیل دلوز، سنتز و زمان در کانت، ترجمۀ مریم سلطانی کوهانستانی، انتشارات نگین سبلان، اردبیل، ۱۳۹۵. بهعنوان یک مبتدی در زمینۀ فلسفه و یک علاقهمند به فلسفه، بیدرنگ به کتابفروشی رجوع و کتاب را خریداری کردم. با دلی آکنده از شور و شوق، خوشحال از اینکه شمار دلمشغولان به فلسفه در این شهر افزایش یافته، با امید به اینکه یکی از همشهریانم کتابی ترجمه کرده که در فهم برخی از مفاهیم کانت یاریم خواهد رساند، به خانه بازگشتم و شروع به مطالعۀ کتاب کردم، ولی افسوس آنچه یافتم نه «وفاداری به رخداد فلسفه» بلکه «خیانت به رخداد فلسفه» بود؛ به جای «دستاوردی عظیم» با «فاجعهای دانشگاهی» مواجه شدم. در ادامه به نقد و بررسی ترجمۀ این کتاب خواهیم پرداخت.
۲.
ملاحظاتی دربارۀ فرم کتاب: به نظر میرسد که کتاب بهصورت ریسو چاپ شده است، در نتیجه قیمت آن (۱۵۰۰۰ تومان) نسبت به کیفیت چاپ، هزینه چاپ و تعداد صفحات، بیش از حد میباشد. از قرار معلوم مترجم (یا شاید ناشر) سخت کوشیده است تا تعداد صفحات کتاب را افزایش دهد. استفاده از فونت بزرگ، عدم تبعیت از پاراگرافهای نسخۀ انگلیسی و پاراگرافسازی مترجم به دلخواه خویش، گذاشتن فاصلههای غیرمعمول میان این پاراگرافها، از جمله ترفندهایی است که مترجم (یا ناشر) برای افزایش تعداد صفحات کتاب به کار برده است. این کتاب از ۴ سخنرانی (یا به قول مترجم، ۴ درسگفتار) تشکیل میشود. ترجمۀ انگلیسی این ۴ سخنرانی را میتوان در سایت زیر یافت:
http://www.webdeleuze.com/php/liste_texte.php?groupe=Kant
به نظر میرسد مترجم نیز برای ترجمۀ کتاب خود از همین منبع بهره گرفته است، چراکه در شناسنامۀ کتاب نام هیچ ناشر خارجیای را نمیتوان یافت. نسخۀ انگلیسی این ۴ سخنرانی رویهمرفته ۵۱ صفحه است، درصورتیکه ترجمۀ فارسی آن ۲۰۴ صفحه میباشد. باید افزود که این ۴ سخنرانی از فرانسوی به انگلیسی ترجمه شدهاند و آنطور که پیداست ویرایش دقیقی از آنها صورت نگرفته است.
۳.
برخی از فاجعهبارترین اشتباهات مترجم:
‘May this be an occasion for you to skim, read or re-read the Critique of Pure Reason.’
برگردان مترجم: «این بازگشت میتواند فرصتی برای شما جهت به هم ریختن، خواندن و یا دوباره خواندن نقد عقل محض باشد.» (سنتز و زمان در کانت، ص. ۱۷)
«به هم ریختن»!؟ واژۀ ‘skim’ به معنای «مرور کردن»، «نگاه اجمالی انداختن»، «از نظر گذراندن» میباشد. فرض کنیم مترجم ما انگلیسی نمیداند یا عارش میشود به فرهنگ لغت مراجعه کند، آیا فارسی هم نمیداند؟ «به هم ریختن نقد عقل محض» یعنی چه؟ به عمق این فاجعه وقتی پی خواهید برد که بدانید مترجم ما «دکترای فلسفه» دارد و استاد دانشگاه است.
برگردان صحیح: «شاید این فرصتی باشد تا شما نقد عقل محض را مرور کنید، بخوانید یا دوباره بخوانید.»
‘In going into it, ourselves, or in going back into it... ’
برگردان مترجم: «دوباره به اینجا بازخواهیم گشت ...» (ص. ۱۷)
در سرتاسر کتاب جملات دشوار و ناجور، مثل جملۀ فوق، یا اشتباه ترجمه شدهاند یا بهکل حذف شدهاند و در عوض جمله بیربطی را مییابیم که شاهکار مترجم است.
برگردان صحیح: «در پرداختن به آن، خودمان {اکنون و در این سخنرانی}، یا در پرداختن دوباره به آن ...»
‘... if one holds up, all this northern fog which lands on top of us starts to dissipate, and underneath there is an amazing architecture.’
برگردان مترجم: «... اگر فردی در برابر این فلسفه از موضعی قاطع بایستد، تمام مهای که در بالای سرش هست، از بین خواهد رفت و شخص، خود را در زیر یک معماری شگفتانگیزی خواهد یافت.» (ص. ۱۷)
«از موضعی قاطع بایستد»!؟ «مهای که در بالای سرش هست»!؟ «شخص خود را در زیر یک معماری شگفتانگیزی خواهد یافت»!؟ گویا مترجم اصلاً متوجه نیست که دلوز فلسفۀ کانت را همچون مهای میداند که از سمت شمال {شرقی} فرانسه بر سرش فرود میآید و بهراحتی واژۀ «شمالی» را حذف میکند و علاوه بر آن مرتکب ۳ اشتباه دیگر هم میشود.
برگردان صحیح: «... اگر آدمی تاب آورد، تمامی این مه شمالی که بر سرمان فرود میآید بهزودی پراکنده میشود و در پس آن معماری شگفتانگیزی نهفته است.»
‘We can try to say that all of the creations and novelties that Kantianism will bring to philosophy turn on a certain problem of time and an entirely new conception of time, a conception of which we can say that its elaboration by Kant will be decisive for all that happened afterwards, which is to say we will try to determine a sort of modern consciousness of time in opposition to a classical or ancient consciousness of time.’
برگردان مترجم: «میتوان اینگونه گفت، هر خلق و نوآوریای که مکتب کانتی برای فلسفه آورد، به یک مسئلۀ اساسی از زمان و بهطورکلی به یک مفهوم جدید از زمان بازمیگردد؛ مفهومی که میتوانیم بگوییم شرح و بسط آن توسط کانت برای همۀ آنچه بعد از او اتفاق افتاد، قطعی شد.
بنابراین، ما سعی خواهیم کرد نوعی آگاهی مدرن از زمان را در مقابل نوعی آگاهی کلاسیک یا باستانی از زمان معین کنیم.» (ص. ۱۸)
«خلق و نوآوری»!؟ «مکتب کانتی»!؟ «مفهوم جدید از زمان»!؟ «برای همۀ آنچه بعد از او اتفاق افتاد، قطعی شد»!؟ دشوار بتوان گفت چرا مترجم پاراگرافهای نسخۀ انگلیسی را به دلخواه خود تغییر میدهد، با چه منطقی، به چه حقی؟ واژۀ ‘conception’ (دستکم در اینجا) به معنای «برداشت» است نه «مفهوم» و واژۀ ‘decisive’ به معنای «تعیینکننده» است نه «قطعی».
برگردان صحیح: «میتوانیم بگوییم که تمامی آفرینشها و تازگیهایی که کانتگرایی برای فلسفه به ارمغان میآورد، پیرامون یک مسئلۀ مشخص از زمان و یک برداشت سراسر جدید از زمان میچرخد، برداشتی که دربارۀ آن میتوانیم بگوییم شرح و بسطش توسط کانت برای همه آنچه پس از وی روی داد، تعیینکننده بود؛ و این بدان معنی است که خواهیم کوشید نوعی آگاهی مدرن از زمان را در تقابل با آگاهی کلاسیک یا کهن از زمان مشخص سازیم.»
‘...but what I would like to say is that it is indeed this sort of consciousness of time which takes on a philosophical status in Kant...’
برگردان مترجم: «... اما آنچه میخواهم بگویم این است که در واقع، این نوعی آگاهی از زمان در کانت است که در موقعیتهای فلسفی واقع میشود ...» (ص. ۱۸)
«در موقعیتهای فلسفی واقع میشود»!؟ این یعنی چه؟
برگردان صحیح: «... ولی آنچه میخواهم بگویم این است که به راستی این نوع آگاهی از زمان است که در کانت جایگاه فلسفی به خود میگیرد...»
‘...the transcendental subject, he almost created a word... in the case of the a priori and the a posteriori he borrows a word, but he completely renews its sense.’
برگردان مترجم: «... سوژۀ استعلایی، او تقریباً یک کلمه در مورد پیشینی و پسینی ایجاد کرده است؛ او یک کلمه را قرض گرفته است؛ اما به طور کامل معانی آنها را بازسازی میکند.» (ص. ۱۹)
در اینجا مترجم ساختار جمله را نفهمیده است و در نتیجه دو جملۀ مجزا را بهصورت یک جمله ترجمه کرده است.
برگردان صحیح: «... سوژۀ استعلایی، او تقریباً یک واژه آفریده است ... در مورد امر پیشینی و امر پسینی او واژهای را وام میگیرد، ولی معنی آن را به طور کامل نو میکند.»
‘The question of existence is secondary, we must first know what a thing is in order to be able to say and reply to the question of existence: does it exist or not?’
برگردان مترجم: «پرسش از وجود در ادامه میآید، ما اول باید برای سخن گفتن یا پاسخ گفتن سؤال از وجود این را بدانیم: اینکه آیا آن چیز وجود دارد یا نه؟» (ص. ۱۹)
دوباره در اینجا مترجم جمله را نفهمیده است.
برگردان صحیح: «پرسش از وجود در مرحلۀ بعد مطرح میشود، برای اینکه بتوانیم به پرسش از وجود، یعنی آیا یک چیز وجود دارد یا خیر؟» پاسخ گوییم یا دربارۀ آن سخن بگوییم، نخست باید بدانیم که یک چیز چیست.
‘To say that something is independent of experience doesn’t prevent this something perhaps being applied to experience and only to it.’
برگردان مترجم: «گفتن اینکه چیزی مستقل از تجربه است مانع از آن نمیشود که شاید وجود آن چیز وابسته به تجربه باشد.» (ص. ۲۱)
«وابسته به تجربه باشد»!؟ ‘apply to’ به معنی «وابسته شدن» نیست، بلکه به معنی «اطلاق کردن» یا «به کار بستن» است.
برگردان صحیح: «گفتن اینکه چیزی مستقل از تجربه است مانع نمیشود که این چیز شاید به تجربه و تنها به تجربه اطلاق شود.»
‘What would these universals and necessaries be which can be said of objects of experience?’
برگردان مترجم: «این کلیات و ضروریات چه چیزی هستند که میتوانند دربارۀ متعلقات تجربه سخن بگویند؟» (ص. ۲۱)
«دربارۀ متعلقات تجربه سخن بگویند»!؟ یعنی این کلیات و ضروریات سخن میگویند؟ حتماً غذا هم میخورند!
برگردان صحیح: «این کلیها و ضروریها چیستند که میتوان آنها را برای توصیف ابژههای تجربه به کار برد؟»
‘I can define a set according to what it excludes and in relation to what it excludes: ...’
برگردان مترجم: «من میتوانم مجموعهای را مطابق با آنچه که آن مجموعه را مستثنی میکند و در ارتباط با آنچه که برای آن استثنا قائل میشود تعریف کنم: ...» (ص. ۲۳)
«مجموعه را مستثنی میکند»!؟ در اینجا هیچچیز مجموعه را مستثنی نمیکند، این مجموعه است که چیزی را کنار میگذارد و به نسبت با آن تعریف میشود.
برگردان صحیح: «میتوانم مجموعه را بر طبق و در ارتباط با چیزی تعریف کنم که مجموعه آن را کنار میگذارد: ...»
‘I believe that if an unknown object emerged in experience before my eyes ...’
برگردان مترجم: «من معتقدم که اگر یک شیء ناشناخته شده قبل از چشمان من در تجربه ظهور یافته است ...» (ص. ۲۳)
«یک شیء ناشناخته شده»!؟ «قبل از چشمان من»!؟ شاید «بعد از چشمان تو» در تجربه ظهور یافته است!
برگردان صحیح: «من معتقدم که اگر یک ابژۀ ناشناخته در تجربه مقابل چشمانم ظاهر شود ...»
‘In what sense are these categories and not predicates of the type red, green, etc...?’
برگردان مترجم: «این مقولات به چه معنایی هستند و [چرا] بر نوع قرمز، سبز و غیره حمل نمیشوند؟» (ص. ۲۵)
دوباره در اینجا مترجم جمله را نفهمیده است.
برگردان صحیح: «اینها در چه معنایی مقولات هستند و محمولهایی از نوع سرخ، سبز و غیره نیستند؟»
‘any object whatever’
برگردان مترجم: «هر-ابژۀ-هرآنچه» (ص. ۲۵، ۲۶، ۲۷، ...)
«هر-ابژۀ-هرآنچه»!؟ جلالخالق، به حق چیزای نشنیده! این دیگر شاهکار ترجمۀ بشری است. جالب اینجاست که مترجم برای توجیه و باورپذیر کردن ترجمۀ اشتباهش، میان واژهها خط تیره گذاشته است!
برگردان صحیح: «هر ابژهای»
۴.
اشتباهات فوق تنها برخی از مهمترین اشتباهات مترجم در ۳ صفحۀ اول نسخۀ انگلیسی سخنرانی نخست است. دوباره تکرار میکنم: تنها بعضی از مهمترین اشتباهات مترجم در ۳ صفحۀ نخست سخنرانی اول. دشوار بتوان فهمید چه کسی این آزادی کثیف را به مترجم اعطا کرده که چنین سخنان بیهودهای را به نام فلسفه به دانشجویان و علاقهمندان به فلسفه عرضه کند. برعکس، با بازنویسی آلن بدیو، میتوان گفت: «مترجم باید سانسورچی بیرحم خود باشد.» مترجم روی جلد کتاب با افتخار و مباهات فراوان زیر نام خود عنوان «عضو هیئت علمی دانشگاه محقق اردبیلی» را آورده است. آیا این عنوان و مقام به جای مترجم پاسخگوی اشتباهات فراوان او خواهد بود؟ به راستی چه کسی پاسخگوی این فاجعه است؟ آیا مترجم مسئولیت آن را به گردن میگیرد؟ آیا دانشگاه محقق اردبیلی مسئول این فاجعه است؟ یا شاید دانشگاه تبریز و اساتید آن دانشگاه میبایست مقصر اصلی شناخته شوند، چراکه مترجم ما «اولین فارغالتحصیل دکتری فلسفه» آنجاست (شاید او واقعاً فارغ از تحصیل است). حتی ممکن است بگوییم مقصر اصلی آنانی هستند که «کارهای گران را به دست انسانهای خرد» میسپارند. آدمی وسوسه میشود که بگوید فساد علمی به هر سو بال و پر گشوده است و دانشگاه را در زیر سایۀ کثیف خود گرفته است. انسانها با احساس وظیفه، قانونگذاری بر خویشتن و شرافت کاری بیگانه گشتهاند، در فانتزیهای نمناک خویش شناورند، اسیر پاتولوژیهای خود شدهاند و در آغوش گرم و نرم دیگری به خوابی شیرین فرو رفتهاند؛ و این پیش و بیش از همه، به ضرر شهر و کشور خودمان تمام خواهد شد. در برابر اینگونه ضعفهای اخلاقی است که ما میبایست بر راستی بُعد اخلاقی در معنای اخص کلمه پافشاری کنیم.
با در نظر گرفتن اشتباهات فوق، این ادعای مترجم در پاراگراف آخر «پیشگفتار» را چگونه باید ادراک کنیم؟
«... از آنجا که مترجم خود را بسیار متعهد به متن اصلی دیده است، در مواردی انتقال مفهوم، ابهاماتی را به ذهن مخاطب متبادر میکند، لذا جهت مرتفع شدن ابهامات مذکور، ترجمۀ روان آن بخش در پاورقی آورده شده است.»
استاد و مترجم عالیقدر ما یا واقعاً خبر ندارد چه دستهگلی به آب داده و یا خودش را به کوچۀ علیچپ میزند.
یکی دیگر از شاهکارهای مترجم این است که در ترجمه، بازبینی یا ویرایش این سخنرانیها از دوستان و همکاران خود هیچ کمکی نگرفته است؛ دوروبر او کم نیستند اساتیدی که سالیان سال در مسیر شناخت و شناساندن اندیشۀ کانت گام برداشتهاند.
بههرروی، مترجم ما، استاد ما، یا «نمیداند چه میکند»، که در این صورت همراه با برشت، خطاب به او خواهیم گفت: «یاد بگیر، سادهترین چیزها را! برای آنان که بخواهند یاد بگیرند هرگز دیر نیست. الفبا را یاد بگیر! کافی نیست، اما آن را یاد بگیر! مگذار دلسردت کنند!» و یا مسئله بر سر شرافت کاری است، که در این صورت همراه با جوونال، خطاب به او خواهیم گفت: «بزرگترین گناهان بشمار ترجیح زندگی به شرف را و به خاطر زیستن، از دست دادن همۀ آنچه را که به زندگی ارزش زیستن میدهد.»
روشن است که ترجمۀ یک اثر فلسفی به کندن کوه با سوزن میماند و هیچ شکی نیست که مترجم بزرگوار برای ترجمۀ این سخنرانیها زحمت فراوانی کشیدهاند؛ بااینهمه، عاجزانه از مترجم خواهش میکنم زین پس در ترجمه و انتشار کتابهای خود شتابزده و عجولانه عمل نکند، چراکه به قول هزیود، «راه بدبختی کوتاه و هموار است». همچنین ملتمسانه تمنا میکنم که مترجم، کتاب «سنتز و زمان در کانت» را از تمامی کتابفروشیها جمعآوری کرده و فروش آن را متوقف سازند. انسان گاهی اعمالی انجام میدهد که به ندرت مسئولیت آنها را میپذیرد، بااینهمه این اعمال نه تنها آبرو و اعتبار شخص او، بلکه آبرو و اعتبار شهر او، اصالت همکاران و همشهریان او را نیز زیر سؤال میبرد.
بااینوجود، من از مترجم گرانقدر کتاب، خانم مریم سلطانی، از همشهریان عزیزم، از تمامی اساتید و مترجمان سختکوش و البته از همۀ آنانی که «چینی نازک تنهاییشان ترک برداشت» صمیمانه پوزش میطلبم.