فرهنگ امروز/حسین امیری: ساختن فیلم دربارهی واقعهی عاشورا و شخصیت امام حسین (علیهالسلام) کار آسانی نیست، بهخصوص اگر نمونهی فاخر و شاهکار ارزشمندی مانند «روز واقعه» در پیش روی باشد. فیلم رستاخیز که با هزینه و صرف زمان بیشتری نسبت به روز واقعه ساخته شده است حتی تقلید موفقی نیز بهحساب نمیآید چه برسد به آنکه بخواهد گامی رو به جلو هم برداشته باشد. رستاخیز فیلمی است که هزینههای بسیار و با صرف زمان 12 ساله ساخته شده است که 4 سال آن بهطور کامل صرف مراحل تولید و پس تولید شده است. اما آیا فیلمی با این حجم از امکانات و هزینه و زمان که قرار بوده فاخر باشد، توانسته مایهی فخر سازندگان آن شود؟
اگر قرار باشد مانند کودکانی که بزرگی اسباببازیهایشان به حجم پروداکشن فخر کنیم، اگر قرار باشد به اسامی بازیگران و عوامل فنی و بهکارگیری عوامل حرفهای سینمای دنیا افتخار کنیم، میشود گفت پروژهی فاخری است؛ زیرا به گفتهی تهیهکننده هزاران نفر در این چند سال در این پروژه کار کردهاند. اما آیا خروجی کار مایهی مباهات است؟ آیا مردم ایران با چنین فیلمی ارتباط برقرار خواهند کرد؟ آیا فیلم رستاخیز چیز جدیدی در حوزهی هنر عاشورایی ارائه کرده است؟
یکی از مشکلات بزرگ ما در سالهای اخیر این است که برخی فکر میکنند همهی کارهای خوب را باید یکجا انجام دهند. در حوزهی سینما هم برخی فکر میکنند همهی حرفهایشان را میبایست در یک فیلم بزنند؛ لذا به جای سوژهپردازی به سراغ پردازش موضوع میروند. موضوع کلی در این فیلم واقعهی عاشوراست؛ ولی میتوان برشی از وقایع عاشورا را انتخاب کرد و بهدرستی و با دقت کافی بدان پرداخت. انتخاب سرگذشت بکیرابنحر ریاحی انتخاب خجستهای است؛ اما کارگردان به تبعات این گزینش پایبند نمیماند و سعی میکند با زاویهی نگاه بکیر همهی وقایع و ریشههای قیام امام حسین (علیه السلام) را یکجا روایت کند، اگر قرار است عاشورا از نگاه بکیر روایت شود نیازی به اینهمه مقدمه و مؤخره نیست.
ماجرای مأموریت بکیر به مدینه از آنجا به مکه سپس به شام و از آنجا به بصره و کوفه بخش زیادی از زمان فیلم را بیهوده تلف میکند، قصه میتواند از سکانس استخر یزید شروع شود؛ اما کارگردان خواسته است تمام زمینههای قیام امام حسین (علیه السلام) را روایت کند. شاید برای مخاطب غیرایرانی و غیرشیعه توضیح دادن برخی مقدمات مفید باشد؛ اما برای همان مخاطب هم نباید لقمهی آمادهی جویدهشده درست کنیم. امروزه در عصر اطلاعات مخاطب سینما دوست ندارد فیلمی را ببیند که اطلاعات خام به وی میدهد؛ زیرا اطلاعات خام بهراحتی از طریق اینترنت به دست میآید، اتفاقاً اثر هنری میبایست جرقهی جستوجو را در ذهن مخاطب روشن کند تا مخاطب را به کندوکاو وادار کند.
ماجرای توضیح واضحات در فیلم رستاخیز از تطویل قصه فراتر است، دیالوگها نیز در پی توضیح واضحات است، بهطور مثال در ابتدای فیلم شخصیتها یکدیگر را با نام کامل صدا میکنند مانند: بکیرابنحربنیزید ریاحی یا مروانابنحکم، درحالیکه مخاطب میتواند در جریان فیلم متوجه شود که این بکیر همان پسر حر است یا مروان همان مروانابنحکم است. حتی در معرفی حضرت عباس هم بهصورت تصنعی شرایطی فراهم میشود تا او خود را بهطور کامل معرفی کند، گویی کارگردان معرفی شخصیتها در ابتدای فیلم به شیوهی سینمایی را با معرفی دانشآموزان در روز اول سال تحصیلی اشتباه گرفته است.
مشکل دیگر فیلم این است که سخت تحت تأثیر آثار سینمای دینی مسیحیت است. فیلم بیهوده سعی دارد تا قیام عاشورا و امام حسین (علیه السلام) را تقدیس کند، مقدس جلوه دادن و تقدیس از شاخصههای هنر مسیحی است. این مسیحیت است که سعی دارد چهرهای آسمانی از حضرت مسیح نشان دهد؛ زیرا او را فردی زمینی ندانسته و فرزند خدا میداند. تأکید بر مسائل خارقالعاده مانند حمایت دورادور امام از بکیر برای رسیدن او به کربلا، دیده شدن ماه در تک تک قابهای مربوط به سکانس شب عاشورای خیمهگاه و ... کارکردی جز مسیحی نمودن فیلم ندارد. شاخصهی عاشورا عریان نمودن حقایق است، قیام عاشورا نیازی به تقدس ندارد. امامان شیعه و به طریق اولی پیامبر اسلام افرادی زمینی هستند که به مدد قوهی درک و حقیقتجویی علم یقینی به خواست خود از گناه دوری جسته و به مقام عصمت رسیدهاند. این عصمت با تقدس بسیار متفاوت است، عصمت از اختیار قوه میگیرد؛ ولی تقدس از نسبت با امر قدسی.
بزرگی و عظمت امام حسین (علیه السلام) در تمام جهان بهواسطهی این است که در روز عاشورا حقیقت را عریان کرد و علیرغم مواجهه با مرگ از عدالت و حقیقت روی نگرداند و حاضر به بیعت با حکام جور نشد. گاندی اگر امام حسین (علیه السلام) را پیشوای خود میداند بهواسطهی نورانی بودن صورتش یا غیبگوییهای ایشان نیست، بلکه وی امام حسین (علیه السلام) را پیشوای آزادگی و شجاعت میداند.
رستاخیز به اعتبار محتوا و حتی فرمش، فیلم دینی نیست؛ زیرا قصهی دینی بهمثابهی موضوع نمیتواند اثری را دینی کند. قصهی هر جنگی را میشد در قالب این فیلم ریخت؛ زیرا هر جنگی روایت مبارزهی طرفینی است که خود را حق میدانند و دیگری را باطل. هرچند فرمی به نام فرم دینی هنوز در ایران ناشناخته است لکن کارگردان میتوانست حرکت خود را در جهت عدول از سینمای زرمی، تاریخی نشان دهد. حداقل در عناصری از فیلم که میتوانست، به هنر دینی و بومی روی میآورد، بهطور مثال موسیقی فیلم هیچ نسبتی با اندیشهی عاشورایی ندارد، انتخاب آهنگساز غیرایرانی غیرمسلمان برای یک فیلم دینی چه معنایی جز تلاش برای حفظ فرم هالیوودی میتواند داشته باشد؟ موسیقی فیلم به شدت شبیه آثاری مانند مصائب مسیح، کشتی نوح و ... است، اصلاً معلوم نیست آهنگساز فیلم «شکسپیرعاشق» بودن چه وجاهتی برای ساختن موسیقی یک فیلم عاشورایی محسوب میشود؟ مگر در میان آهنگسازان ایرانی کم هستند بزرگانی که از پس ساختن اثری عاشورایی بر آیند؟ افرادی مانند حسین علیزاده، مجید انتظامی و در موسیقی کلاسیک پیمان یزدانیان و ... که شناخت درستی از فرهنگ عاشورایی دارند. در صحنهی مبارزه و شهادت عباسابنعلی (علیه السلام) موسیقی به شدت غربی و گنگستری میشود، درحالیکه شخصیت حضرت عباس شخصیت پیچیدهای است، شخصیتی که تلفیقی از یک مبارز شجاع یک برادر غیور و مردی فقیه و دانشمند است، موسیقیِ درخور شخصیت وی میبایست عمقی بهمراتب بیشتر از آنچه در این فیلم میشنویم، داشته باشد.
رستاخیز پروژهی فاخری است که متأسفانه جز خراب کردن موضوع و پرداختن به همهی واقعهی عاشورا به صورت شتابزده کار دیگری نمیتواند بکند. از یک سو سعی شده تا وقایع از زاویهی نگاه یکی از شهدای کربلا روایت شود، از سوی دیگر سعی شده تا همهی وقایع روایت شود و این مایهی عدم انسجام فیلم است. فیلم در اکثر دقایقش ریتمی کند و خستهکننده دارد. نویسنده بکیر را -که طبق روایت به همراه پدرش پیش از همه به میدان رفته است- تا پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) و حمله به خیمهگاه زنده نگه میدارد تا منطق روایت به هم نخورد، درحالیکه نیازی نبود همهی وقایع عاشورا در یک فیلم روایت شود. عاشورا دریای بیکرانی است که پیش ما هنرمندان بسیاری از قطره قطرهی آن سیراب شدهاند و هریک گوشهای از آن را روایت کردهاند و پس از ما نیز هستند کسانی که برای روایت آن جان خویش را هم در طبق اخلاص قرار دهد؛ لذا مجبور نیستیم همهی این دریای بیکران را در یک ظرف ناقص بریزیم و قصهای الکن بگوییم که حق مطلب را ادا نکند.
گر نگنجد بحر اندر کوزهای چند باشد قسمت یک روزهای