فرهنگ امروز/ نفیسه ترابنده: «علی زمانی عصمتی»، فیلم سینمایی «شیفتگی» را تهیه و کارگردانی کرده است. زمانی عصمتی، داستان فیلم قبلی خود «اوریون» را با همان فضا و لوکیشنها در این فیلم بازگو کرده است. موضوع فیلم «اوریون» از دست دادن بکارت یک دختر در یک جامعهی بسته و سنتی است. این فیلم در شهر یزد فیلمبرداری شده و به دلیل موضوع جنجالی خود در پنجاهوچهارمین جشنوارهی فیلم لندن 2 بار به نمایش گذاشته شده است؛ اما تاکنون در ایران امکان نمایش نیافته است.
شایسته (رؤیا تیموریان) 30 سال است که با هیبتی مردانه و با نام حاجیشاه در بین مردم زندگی میکند. او معصومه، دختر عقبماندهی خواهرش شمسی را مانند دختر نداشتهی خود دوست دارد. معصومه از ناحیهی شکم دچار درد میشود و در بیمارستان به حاجیشاه میگویند که او حامله است. حاجیشاه خانهی خود را به 2 دختر دانشجو اجاره داده است. «غوغا» (لیلا زارع) یکی از همین دخترهاست که سودای خوانندگی در سر دارد و بعد از پخش اولین آلبوم خود بهصورت زیرزمینی، حالا در انتظار مجوز است؛ اما کسی به کلانتری خبر داده و پلیس، هارد موسیقیهای او را ضبط کرده و دادگاه برایش حکم تعلیق صادر میکند.
حاجیشاه تصمیم میگیرد پیش از هر اقدامی مرد تجاوزگر را بیابد. شمسی بدون اطلاع شایسته، یکی از آشنایان را برای سقط بچهی معصومه میآورد، معصومه بعد از آمپول دچار خونریزی شده و در بیمارستان بستری میشود. همهی شواهد نشان میدهد که این تجاوزکار، عباس، داماد شمسی بوده است که با خریدن یک عروسک و وعدهی عروس شدن به معصومه به او تجاوز کرده است. حاجیشاه تصمیم میگیرد تا عباس را بکشد؛ اما شمسی به او التماس میکند تا به فکر زندگی دخترش، مهری باشد. حاجیشاه در پایان از قالب مردانهی خود بیرون آمده و با ظاهری زنانه به سراغ معصومه میرود تا او را از بیمارستان مرخص کند.
شیفتگی، داستان زنانی است که هریک به نوعی قربانی خشونت مردان در جامعهای سنتی شدهاند. فضای بسته و خانههای تودرتوی بافت قدیمی یزد، تداعیگر چنین جامعهای در ذهن مخاطب است.
چندین سال پیش، شمسی 14 ساله مورد تجاوز قرار گرفت و این دو خواهر برای فرار از آبروریزی، شهر و دیار خود را ترک کرده و راهی یزد شدهاند. شایسته برای فرار از نگاههای ناپاک مردان و برای گذران زندگی خود و خواهرش با قربانی کردن عواطف و هویت زنانهاش، موهایش را تراشیده و لباس مردانه به تن کرده است.
شمسی سرگذشت شایسته را چنین تعریف میکند:
«ما او مدیم تو این شهر، 2 تا دختر تنها بودیم مثل 2 تا گوشت وسط اینهمه گرگ. شایسته سرشو تراشید و مثل یه مرد حمالی کرد.»
شمسی ازدواج کرده و حالا 2 دختر و 1 نوه دارد؛ اما هنوز شایسته از جلد مردانهاش بیرون نیامده است. او با وجود ظاهر جدی و سرسخت خود در پی خلأ عاطفی با یکی از نوازندگان شهر ارتباط دارد و برخی شبها به خانهی او میرود. داستان فیلم از جایی آغاز میشود که معصومهی معصوم و مظلومِ فیلم که هنوز در عوالم کودکی به سر میبرد و درک درستی از اطرافش ندارد، قربانی یک مرد هوسباز میشود. شمسی و معصومه هر دو در سن نوجوانی قربانی شدهاند. شمسی برای این فاجعه تاوان سنگینی میدهد، تاوانی که بار عمدهی آن بر دوش شایسته بوده است، آوارگی و بیپناهی بخش کوچکی از پیامدهای این فاجعه است.
تنها مرد خانواده، عباس است، عباس برخلاف قسمهای مکرر بر بیگناهیاش و با اینکه مدعی است خواهرزنش مثل ناموس خود اوست، کثیفترین مرد داستان است. هوسبازی او تنها در تجاوز به معصومه خلاصه نمیشود، او کسی است که از دریچهی نورگیر پشتبام، خانهی «غوغا» را نگاه میکند. مردی که رفتار درستی هم با مهری، همسرش ندارد. امیرعلی پسر عباس با وجود سن بسیار کم، علاقه دارد تا در این سوز و سرما بدون شلوار در حیاط بچرخد و با دختر همسایه بازی کند، پسری که اگر از همین کودکی توسط والدین با خط قرمزها آشنا نشود و مفهوم حجب و حیا را نفهمد، در آینده عباس دیگری خواهد بود.
شیفتگی فقط داستان خانوادگی حاجیشاه نیست، فیلمساز در کنار نگاهی تلخ به جامعهی سنتی نیمنگاهی هم به مسائل سیاسی دارد. تکخوانی زنان و عدم صدور مجوز برای آن، بحثی که در چند ماه اخیر با روی کار آمدن دولت جدید به سوژهی اصلی بسیاری از رسانهها تبدیل شده است. موضوعی که با مطرح شدن در برخی محافل و مجامع عمومی واکنشهای متفاوتی را به همراه داشته است، از انتشار فتوای فقها گرفته تا پرسش مستقیم از علما و حتی بیانیههای مدافعان حقوق زنان.
شیفتگی فیلمی در حمایت از این اقدام خلاف عرف و حتی شرع میباشد. مخاطب به غوغای شیفتگی که سودای خوانندگی در سر دارد، حق میدهد تا راضی نباشد، 2 سال زحمت و تلاشش بر باد رفته و صدایش به قول خود او زیر صدای 2 گردنکلفت برود. غوغای شیفتگی بسیار مظلوم است، او به جای دادوبیداد جلوی قاضی، مردی که قاطعانه حکم تعلیق او را صادر میکند، با گردنی کج و لحنی التماسگونه میگوید که ترانههایش مثل بچههای او هستند.
در شیفتگی شمسی و معصومه از نظر جسمی مورد تجاوز قرار گرفتهاند و شایسته و غوغا از لحاظ روحی از جامعهی مردسالار ضربه خوردهاند، یکی خودش را فدا کرده تا بتواند در این جامعه زندگی کند و دیگری استعداد و علاقهاش را.
شیفتگی، فیلم جنجال برانگیزی است، علاوه بر حضور رؤیا تیموریان با سر تراشیده و اورکت مردانه، محتوای فیلم هم در صدد دور زدن خط قرمزها و شکستن تابوهای عرفی است.
فیلم پایان قابل تأملی دارد. غوغا و شایسته هر دو تصمیم میگیرند تا در برابر این جامعهی بسته و سنتی بایستند و از حق طبیعی خود دفاع کنند. حاجیشاه زمانی که غوغا از اینهمه بیعدالتی خسته شده و تصمیم میگیرد تا تسلیم شرایط شود به او میگوید:
«به خاطر کسی خودتو عوض نکن، اگر خودت به خودت خیانت کنی هیچوقت خودتو نمیبخشی.»
شیفتگی، فیلمی ضعیف و بسیار خستهکننده با ریتمی کند است با موضوعی که اصلاً مشخص نیست چرا کارگردان فکر کرده است، میتواند با پرداختن به آن، به جذب مخاطب بپردازد، آن هم پردازشی بسیار ضعیف.