فرهنگ امروز/بهزاد جامهبزرگ: انتشار مناظرهای از سید جواد طباطبایی و حسین کچویان در روزهای اخیر در شماره نخست نشریه «روایت» و همین طور برنامه نقد و بررسی آراء و افکار سیدجواد طباطبایی در روز چهارم اردیبهشت بهانهای شد تا نظر سیدجواد طباطبایی را در خصوص این موارد جویا شویم.
طی سالهای گذشته میل به نقد سید جواد طباطبایی و پروژهی فکریاش به شکل معتنابهی در جامعهی فکری ما افزایش یافته است. از چاپ چند کتاب در نقد «نظریه انحطاط» تا برگزاری جلسهی نقد افکار در چند انجمن علمی به ویژه انجمن علوم سیاسی در سال 92 و یا پرداختن به پروژهی فکری شما در قالب مقالات و پایاننامهها و از همه مهمتر برگزاری جلسهای در روزهای آینده با حضور جمعی از اصحاب تاریخ و علوم سیاسی که در نوع خود از حیث جمع شدن این تعداد از افراد در کنار هم در نقد آرای یک اندیشمند معاصر و در قید حیات، بیسابقه یا کمسابقه مینماید. این اقبال به نقد آرا و افکار خویش را چگونه ارزیابی میکنید؟
در واقع چیزی نمیتوانم بگویم، در این ماههای اخیر خودم هم به منتقدان پیوستهام. در واقع با انتشار نسخههای قبلی، دامن کار و پژوهش را رها نکرده بودم و در بازبینی کتاب برای تجدید چاپ در انتشارات مینوی خرد دارم نسخههای جدیدی را آماده میکنم. بدیهی است هر آغازی ایرادهایی دارد و خود من هم توجه به ایرادها داشتم، اینک فرصتی فراهم شده است که نسخههای جدیدتری عرضه کنم. منتقدان هم حق دارند کار خودشان را بکنند، من هم کمابیش این نقدها را دنبال میکنم؛ اما درعینحال کار خودم را ادامه میدهم، با وسواس و سختگیری بیشتر از پیش.
با توجه به اینکه طیفهای گوناگون به نقد پروژهی فکری شما پرداخته و میپردازند، منتقدین خود را در چند دسته طبقهبندی میکنید؟
نمیدانم. آنچه برای من جالب است نکتههای درست در نقدهای آنهاست. منظورم این است که دنبال ایرادهایی میگردم که به منابع و تفسیرها و نتیجهگیریهای من وارد میکنند. آنها را به دقت میخوانم و آنچه تصحیحشدنی است، تصحیح میکنم. یک نکتهی اساسی دیگر هم هست: مجموعهی کارهای من مبتنی بر نظریه است که ایراد گرفتن بر این وجه از کار امر آسانی نیست. منتقدان این وجه باید نظریهای در برابر نظریهی من مطرح کنند، این کار آسان نیست، نیازمند کار علمی طولانیمدت است.
بر طبق نظر برخی از این منتقدان نظریهی انحطاط معطوف به نوعی یکسویهنگری در تاریخ ایران است، مثال نقض این مسئله از جانب برخی منتقدین شما، تاریخنگاری جوینی و خواجهرشید است که با حملهی مغول (آغاز انحطاط) به ثمر مینشیند. آیا میتوان این مسئله را حمل بر وجود تناقض در نظریهی انحطاط کرد؟
نه! خودِ این ایراد ناشی از مخالفخوانی است، کسی منکر اهمیت تاریخنویسی در این دوره نیست. البته میشد برهانی دقیقتر اقامه کرد؛ اما این به معنای این است که گوینده نمیداند انحطاط، یک نظریهی عمومی تاریخی است و تعارضی با اینکه در زمینهای پیشرفتی صورت گرفته باشد، ندارد. گفتم بحث من مبتنی بر نظریه است و با این ایرادهای جزئی نمیتوان در عموم نظریه تردید کرد. نظریه را با نظریه میشود رد کرد. من ایرادهایی را که دیگران گرفتهاند و بیشتر از آن ایرادهایی را خودم در آن نوشتهها پیدا کرده بودم، تصحیح کردهام و هنوز هم اعتقاد دارم که اصل نظریه درست است. یک مورد به همان کتاب دربارهی انحطاط مربوط میشود: دوستی که از چند سال پیش آن کتاب را چند بار خوانده بود پیشنهاد کرد که با یاری، کتاب را بازنویسی کنیم. مدتی است داریم با توجه به منابع جدید بازبینی میکنیم و برخی ایرادها را رفع کرده و مطالبی را بر آن افزودهایم؛ اما هنوز به نظر ما اصل مطلب دستنخورده باقی است. منتقدان علاقهمند به جای مخالفخوانی -که البته حق مسلم همه است- باید به میدان وسیع تحقیق گام بگذارند و نظریهی جدیدی طرح کنند.
اگر به این مهم قائل باشیم که نظریهی انحطاط متضمن امتناع از تفکر هم هست، آیا این امر منجر به دترمینیسم تاریخی نمیشود؟
من که امتناع تفکر نگفتهام، این را باید از گوینده آن سؤال کنید. بحث در شرایط امتناع امر دیگری است و ناظر بر طرح پرسش از شرایط امتناع برای طرح نظریهای برای شرایط امکان؛ درعینحال حتی اگر چنین بحث و طرح پرسشی به دترمینیسم تاریخی منجر شود با مخالفخوانی نمیتوان با دترمیسنیم درافتاد. در این صورت نیز باید نظریهای تدوین کرد که به دترمینیسم منجر نشود!
اخیراً متن مناظرهای از جنابعالی با آقای دکتر حسین کچویان در نشریهی «روایت» انتشار یافته است. فارغ از نوع تنظیم و ویراستاری مطلب و کاربست برخی الفاظ و مفاهیم عجیب و اغلاط فاحش در متن مناظره و همینطور ازهمگسیختگی و عدم انسجام لازم در متن منتشرشده، چه شد که سید جواد طباطبایی با که همواره با وسواس بالا طرف مصاحبه خود را انتخاب میکند، این بار به انجام مناظرهای در چنین فضایی رضایت میدهد؟
این مناظره داستانی دارد که طولانی است. قرار بود با دو تن دیگر استادان صحبتی مقدماتی داشته باشیم تا شاید بتوان در فرصتی آن را مکتوب کرد؛ اما نخست، روز مصاحبه را تغییر دادند و بعد گفتند آن استادان نمیتوانند بیایند و دکتر کچویان خواهد آمد. گفتوگویی صورت گرفت و قرار بود که من دقیقاً بازنویسی کنم که چنین نشد؛ چون خواستند دو، سه روزه کار را انجام دهم! که امکانپذیر نبود. من آن را نخواندهام چون نوع عبارتپردازی از من نیست و بسیار بد پیاده و ویرایش شده و به نظرم این مناظره به وقت تلف کردن هم نمیارزید. این را پیش از عید به مسئولان مجله گفتم و توضیح دادم که مجلهی تئوریک، عجلهبردار نیست، باید کاری اساسی کرد؛ اما نَفَس من چندان دیگر گرم نیست که در آهن سرد جوانان درگیرد. باید از خوانندگانی که وقت تلف کردهاند معذرت بخواهم!