فرهنگ امروز/سیدمحمد موسویبجنوردی: یكی از مباحثی كه در الهیات و فلسفه دین اهمیت فراوان دارد، چگونگی برخورد علم و دین است. از آنجا كه این دو دانش با مسائل دینی سروكار دارند به بحث علم و دین و مناسبات آن دو با یكدیگر میپردازند. علاوه بر این، افراد متدین طالب معرفت نیز تمایل دارند تا از نحوه رابطه علم و دین اطلاع حاصل كنند. بنابراین پرداختن به این موضوع ضروری مینماید پیش از آنكه به نحوه برخورد علم و دین با یكدیگر بپردازیم، لازم است منظور از این دو را مشخص كرد.
تعریف علم و دین
«علم» معانی گوناگون دارد و ابتدا باید دید كدام معنای آن مورد نظر است. این معانی عبارتند از:1ـ علم به معنای قطع، كه این معنا مسلّماً مورد بحث ما نیست.2ـ علم به معنای آگاهی قطعی و مطابق با واقع، كه در این معنا هرگز با دین تعارض ندارد.3ـ علم به معنای مطلق آگاهی (knowledge)4ـ علم به معنای دانش تجربی (science). علم در این معنا ویژگیهایی دارد، از جمله اینكه گزارههای آن خواه قوانین تجربی باشند یا نظریات علمی، از قطعیت كامل برخوردار نیستند. در علم از روش تجربی استفاده میشود و گزارههای آن صحیح و سقیم دارند. علم دراین معنا، تحصیل نظاممند دانش جدید درباره طبیعت است كه با روشهای معین بدست میآید و هدف آن برقراری رابطه معین بین پدیدارهاست. علم كوشش میكند كه ساختارها و روابط جهان را در قالبهای تجربی وآزمایشی و به شیوه كمّی و مقداری و با محاسبات آماری توصیف كند. حقیقت در یك بیانیه علمی در تناسب توصیف قوانین ساختاری كه واقعیت را نشان میدهد، خلاصه میشود. علم، رسیدگی و تحقیق این توصیف ساختاری از طریق آزمایشهای تكراری است. علم هم نظر به واقعیت دارد و هم تناسب آن را تبیین میكند.
دین واژهای عربی است كه معانی گوناگونی برای آن ذكر شده است، معانی مانند: ملك و پادشاهی، طاعت و انقیاد، قهر و سلطه، پاداش و جزا، عزت و سرفرازی، اكراه و احسان، همبستگی، تذلل و فروتنی، تسلیم، عادت و روش و ... . در آیات قرآن نیز دین به معانی گوناگون به كار رفته است. برای مثال در آیه «هُوَ الَّذِی أرْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدَی وَ دینِ الحَقّ» (صف: 9)، دین به معنای كیش و شریعت، در آیه «فَاْعبُدِاللهَ مُخْلِصاً لَّهُ الدِّینَ»(زمر: 2) به معنای توحید و یگانگی و در آیه «لَكُمْ دِینُكُم وَ لِی دِینِ» (كافرون: 6) به معنای روش به كار رفته است.بهطور كلی در مورد معنای دین، توافق كامل وجود ندارد، اما میتوان آن را بدینگونه تعریف كرد. دین عبارت از مجموعه حقایق هماهنگ و متناسب از نظامهای فكری (عقاید و معارف)، نظام ارزشی (قوانین و احكام) و نظام پرورشی (دستورات اخلاقی و اجتماعی) است كه در قلمرو ابعاد فردی و اجتماعی و تاریخی از جانب پروردگار متعال برای سرپرستی و هدایت انسانها در مسیر رشد و كمال الهی نازل گردیده است. علامه طباطبایی دین را عقاید و دستورات عملی و اخلاقی میداند كه پیامبران از طرف خداوند برای راهنمایی و هدایت بشر آوردهاند كه اعتقاد به این عقاید و انجام این دستورات سبب سعادت و خوشبختی انسان در دو جهان میشود.
رابطه علم و دین
بعد از دوران رنسانس، رشد خیرهكننده علم جدید آغاز شد، و علم راه جدیدی را در پیش گرفت كه با روش گذشته آن متفاوت بود. پیش از آن، در قرون وسطی، علم و دین و فلسفه هم سرنوشت بودند. هنگامی كه علم قدیم به زمین خورد، علم جدید متولد گشت. علم جدید در درون خود نطفه تعارض با دین را داشت، لذا مسأله تعارض علم و دین پیش آمد.بهطور كلی سه دیدگاه در زمینه رابطه علم و دین وجود دارد:1ـ تعارض میان علم و دین: برخی اعتقاد دارند كه علم و دین با یكدیگر تعارض دارند و رابطه آنها پیوسته جدالانگیز بوده است. اینان میگویند آدمی صاحب عقل است و از این جهت نیاز به دین ندارد. علم و دین رقبای یكدیگر هستند و هرگاه یكی به میدان آید دیگری را از میدان به در میكند. برخی از متفكران (اگوست كنت، اسپنسر، ماركس و راسل) معتقدند هنگامی كه دانش بشری پیشرفت كرد، دین بهتدریج جای خود را به علم داد و در نهایت علم پیروز میدان شد. بسیاری از مردم فقط علم تجربی را امری عینی، عقلانی و مبتنی بر شواهد تجربی و استوار و محكم بهشمار آورده و دین را امری شخصی، محدود و مبتنی بر سنّتهای متعارض میانگارند.اندیشه تعارض علم و دین از عوامل مختلفی نشأت گرفته است، از جمله آنها میتوان از برخی قسمتهای تحریفی عهد عتیق نام برد. عامل دیگر برخورد خشن آبای كلیسا با دانشمندان قرون وسطی (مانند گالیله و كپلر است) كه نپذیرفتن نظریههای آن دانشمندان و اثبات درستی آن نظریات باعث شد تا دین كفایت خود را در نظر عالمان تجربی از دست دهد و همین امر سبب شد تا اقبال عمومی نسبت به علوم طبیعی پیش آید، تا آنجا كه علم را حلّال تمام مشكلات دانستند.2. تفكیك یا تباین علم و دین: برخی بر این باورند كه علم و دین مقولاتی هستند كه به دو ساحت كاملاً جداگانه تعلق دارند و دو حوزه كاملاً مستقل را به خود اختصاص میدهند. علم و دین، هر یك، موضوع روش، غایت و هدف خاصی را دنبال میكنند و به همین دلیل تعارضی میان آنها نیست. علم و دین دو حوزه متفاوتند كه توان دخالت و حقّ دخالت در حوزه یكدیگر را ندارند. خاصیت علم تنها توصیف ساختار جهان است و نسبت به ارزشها (خوبی و بدی) بیطرف است و دین متعلق به حوزه ارزش است و با خدا و ماورای طبیعت سروكار دارد. اینها دو قلمرو متفاوت با دو عملكرد متفاوت هستند. این نظریه در عالم مسیحیت بسیار رواج یافته است و طرفداران فراوانی دارد كه از آن جمله میتوان پیروان نظریه نو ارتدكسی، اگزیستانسیالیستها، پوزیتیویستها و فلاسفه تحلیلی را نام برد.لازمه چنین اعتقادی محدود كردن قلمرو دین به حوزه شخصی و خصوصی افراد است و از دخالت دین در حوزه اجتماع جلوگیری میكند و سرانجام به جدایی دین از سیاست میانجامد و به اینكه هدف از بعثت انبیا تنها آخرت است، در حالی كه دین عهدهدار سلامت دنیا و آخرت است و برنامه دین به صورت گسترده دنیا و آخرت را دربرمیگیرد.3. تعاضد و سازگاری علم و دین: برخی دیگر به این نظریه قائلند كه نهتنها علم و دین تعارض و تضاد ندارند، و نه تنها تباین و غیریت ندارند بلكه میان این دو رابطه تنگاتنگی برقرار است و این دو با هم روابط حسنه دارند، به طوری كه مكمل یكدیگر هستند و تصویر ما را از جهان هستی تكمیل میكنند و هرگاه بهتنهایی در نظر گرفته شوند كارآیی آنها ناقص و ناتمام باقی میماند. هركدام از دین و علم، ویژگیهایی از جهان هستی را ارائه میكنند كه مجموعه اینها تصویر كاملی در اختیار بشر قرار میدهد. در نتیجه، بین علم و دین تعاون برقرار است. چون این دو قلمرو یكسانی دارند و راجع به امری واحد صحبت میكنند.
سازگاری علم و دین در اندیشه اسلامی
اسلام كاملترین دین الهی است و یكی از ویژگیهای آن این است كه موضع كاملاً دوستانهای میان علم و دین برقرار میكند و از انسان میخواهد كه برای كسب علم و معرفت تلاش كند و در این راه هر نوع سختی را به جان بخرد. در احادیث و روایات در مورد علم چنین آمده است كه: علمآموزی؛ از گهواره تا گور، وظیفه یك مسلمان است. كسب علم بر هر مرد و زن مسلماً واجب است؛ مجلس علم شریفتر از مجلس عبادت است؛ قلم عالم برتر از خون شهید است؛ و علم و حكمت گمشده مؤمن است كه باید برای یافتن آن تلاش كند. هرچه علم انسان بیشتر باشد معرفت او نسبت به خدا و تقوای او افزونتر است. اسلام در سایه همین حمایت از علم بود كه در قرون اولیه بهطور بسیار سریع رشد كرد و شكوفا شد. البته علمی مورد تأیید اسلام است كه نافع باشد (هم برای دارنده آن و هم برای دیگران).از نظر اسلام، علم محصول عقل و خرد انسان است، همان عقلی كه با آن خداوند متعال عبادت میشود و موجب سعادت ابدی شخص میگردد. در حدیث آمده است: «العقل ما عبد به الرحمان و اكتسب به الجنان». عقل اولین مخلوق الهی و مفتخرترین نام در اندیشه شیعی است. آیا طبیعی است كه نگرش اسلام نسبت به عقل اینگونه باشد و ثمره و محصول آن را نادیده بگیرد؟ كسی كه حقیقت دین را نشناسد، ادعای ناسازگاری علم و دین را میكند.به اعتقاد یك مسلمان، دین میزان اساسی سنجش قوانین علمی است. درواقع، معارف دینی بیانگر قوانین و سنتهای ثابت الهی هستند كه علوم مختلف در طبیعت در جستجوی آنها هستند. آیات فراوانی در قرآن كریم درباره حقایق تجربی و طبیعی جهان وجود دارد (در مورد خلقت انسان، تكوین زمین و آسمان و ...). كه گزارش حقایقی را میدهد كه در علوم مختلف (نجوم، زیست شناسی و ...) مورد بررسی قرار میگیرد. این اخبار، ضوابط بنیادین را برای هدایت و شكلگیری علوم تجربی كه در پرتو آنها رنگ و چهره دینی به خود میگیرند، در اختیار بشر قرار میدهد.
البته باید توجه داشت كه در موارد بسیاری ممكن است میان یافته علم و خبر دین اختلاف وجود داشته باشد. چنین اختلافاتی به دلیل آن است كه علم امر ظنی است، بنابراین نباید انتظار داشت كه همیشه دادههای دینی و علمی كاملاً سازگار و هماهنگ باشند. زیرا لازمه آن این است كه دین نیز مانند علم همواره دستخوش تغییر و دگرگونی میشود. بنابراین ممكن است برخی از گزارههای دینی با برخی از گزارههای علمی در زمانی معارض باشد و در زمان دیگر موافق بشود. از طرفی، باید توجه داشت كه كاروان علمی بشر هنوز در نیمه راه است و بسیاری از نظریات علمی در آینده دگرگون میشوند. بنابراین انتظار هماهنگی كامل دین و علم انتظاری نابجاست. لكن مسلّم است كه بین قطعیات علم و دین تعارضی نیست.دین اسلام از نظریات جدید علمی استقبال میكند و اگر آن را منافی مبانی خود نداند به آسانی مورد پذیرش قرار میدهد. برای مثال میتوان به مسأله جدید «شبیه سازی» (cloning) كه محققان بیولوژی مطرح كردهاند، اشاره كرد. شبیهسازی عبارت است از كشت هسته سلول غیرجنسی انسان یا حیوان كه دارای كروموزوم كامل میباشد، در سلول تخمك عاری از هسته جنس ماده، و باروركردن این تخمك به روشهای ویژه در رحم طبیعی، بهمنظور تشكیل موجود زندهای كه از لحاظ شكل ظاهری دقیقاً مانند صاحب هسته اولیه است. شبیهسازی به دو نوع تقسیم میشود: 1ـ شبیهسازی تولیدی؛ 2ـ شبیهسازی درمانی. هدف از شبیهسازی تولیدی، تولید كودكی است كه از لحاظ ژنتیك شبیه فرد دیگری باشد. هدف از شبیهسازی درمانی یا تحقیقاتی، تولید فرد دیگری نیست بلكه به دست آوردن سلولهای بنیادی جنینی است كه از لحاظ ژنتیكی شبیه مادر میباشد؛ یعنی سلولهایی كه هنوز قابلیت ساخت هر بافتی را دارند و برای ساخت بافت ویژهای تمایز نیافتهاند، به دست میآیند و پس از این سلولها بافت یا دستگاهی كه لازم است ساخته میشود تا برای پیوند به بیمار مورد استفاده قرار گیرد.اما در مورد مشروعیت چنین عملی میتوان گفت كه برای تبیین حكم همانندسازی از لحاظ فقهی صرفنظر از تبعات آن، شاید نتوان دلیلی بر حرمت آن یافت؛ زیرا گرفتن سلول بدنی، خالی كردن هسته تخمك و آمیختن سلول با تخمك فاقد هسته و تولید جنین و نهایتاً انتقال آن به رحم مادر جانشین، در صورتی كه در مقدمات آن از محرماتی، چون لمس و نظر اجنبی اجتناب شود، منطبق با هیچ یك از افعال حرام نیست و «دلیلی بر حرمت آن وجود ندارد. از نظر اصول عملیه نیز در صورت شك و عدم جواز این عمل میتوان با استناد به اصل برائت قائل به جواز از آن شد.تحقیق در مقام این است كه انسان در خالقیت استقلال ندارد وقتی زن و مرد با هم تقارب میكنند، اینها كه خالق نیستند قرآن مجید میفرماید: «اَفَرَأَیتُم مَّاتُمْنُونَ» (واقعه: 58) شما تقارب میكنید و شما شرایط را فراهم میسازید، پس فعل شما معد است، اما خالق خداوند سبحان است. انسان نمیتواند روح را تولید یا كلونسازی كند. روح و نفس ناطقه را خداوند سبحان میدهد. بنابراین كلونسازی دخالت در كار خدا نیست.
نگارنده بر این عقیده است كه: «اگر تخمك را از زن بگیرند، ماده ژنتیك آن را بردارند و ماده ژنتیك مرد را درون آن جاگذاری كنند و از سلول حاصله، انسانی پدید آید. این هیچ اشكالی ندارد. به هر حال مرد و زن در مقتضیات آفرینش او دخالت دارند و پدر و مادر او محسوب میشوند. اگر ماده ژنتیك زن را درون تخمك جاگذاری كنند و مرد در ایجاد بچه هیچ دخالتی نداشته باشد، آن بچه فرزند زن محسوب میشود و به مرد محرم است و ربیبه او محسوب میشود. در قرآن آمده كه بچههای زنهایی كه با آنان همبستر میشوید بر شما حرام است. اگر كلونسازی از مرد صورت گیرد و زن در تولید فرزند دخالت نداشته باشد. بچه حاصله فرزند مرد محسوب میشود و بر زن محرم است.مشكل اساسی كه در این مقوله به چشم میخورد عدم تعامل کامل دانشمندان علوم زیستی و علمای علوم انسانی است كه ارتباط بین آن دو بسیار محدود و ناكافی میباشد، بهطوری كه موجبات بروز آرا و مشكلات عدیده از نبود رابطه بین این دو گروه به وضوح در جامعه مشهود است. از آنجا كه مذهب مهمترین اساس شكلگیری قوانین حقوقی و مذهبی میباشد؛ استناداً در اصل 167 قانون اساسی میفرماید: «اگر قاضی در موردی حكم آن را نمیدانست، نمیتواند سكوت كند؛ بلكه باید به نظریات و فتاوای فقها توجه نماید تا آن حكم را استنباط كند». لذا لازم است كه این تعامل گسترش كافی داشته باشد.در آیندهای نهچندان دور پیشرفت تكنولوژی به گونهای خواهد شد كه برای پاسخ به مسائل روز جوابی سریع و قاطع میدهد. پس با ارتباط مستقیم بین دو گروه، توفیقات بیشتری در جهت حل مشكلات به وجود میآید.
هر علمی از خداست
یكی دیگر از معتقدات اسلامی این است كه هر علمی از خداست. این اعتقاد از آنجا ریشه میگیرد كه یكی از صفات الهی صفت علم است و خداوند عالم است. علم الهی هم شامل علم ذات به ذات میشود و هم شامل علم به غیر و مخلوقات (از مخلوق اول گرفته تا هیولای اولی). بنابر گفته قرآن خداوند به كوچكترین ذره عالم علم دارد و علم او علاوه بر كلیات به همه جزئیات نیز تعلق میگیرد. بدین ترتیب، علم منشأ واحدی دارد كه از آن خداوند متعال است. اگر در جهان خلقت علم وجود دارد دلیل آن این است كه منشأ الهی دارد. اگر در عالم قدرت، سمع، بصر، تكلم و ... وجود دارد بدان سبب است كه خداوند قادر، سمیع، بصیر، متكلم و ... است. بنابر آیه قرآن كریم «وَ إنْ مِنّ شَیءٍ إلَّا عِندَنَا خَزَائنُه وَ مَا نُنَزِّلُهُ إلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ» (حجر: 21) بر اساس این آیه خزائن هر چیزی نزد خداست و از هر چیز به مقدار معلوم نازل میشود. استفاده از واژه «خزائن» نشان میدهد كه هر «چیز» یك خزینه ندارد بلكه خزائن دارد. یعنی اصل هر چیزی نزد خداست و در مراتب عوالم كه از عالم جبروت شروع میشود تا ملكوت یا مثال این تنزیل ادامه پیدا میكند و نهایتاً به عالم ملك میرسد و در دنیای مادی تجلی پیدا میكند. بدین ترتیب، هر علمی كه در جهان وجود دارد تجلی و تراوشی از علم خداست. خواه عالم آن علم به این مسئله اشعار داشته باشد و خواه آن را انكار كند یا اصلاً اصل وجود خدا راانكار نماید. بنابر روایتی، علم نوری است كه خداوند به دل هر كسی كه بخواهد میاندازد و میتاباند «العلمُ نور یقذفه الله فی قلب من یشاء». چنین علمی میتواند علمی باشد كه هبه و موهبت الهی باشد و مستقیماً به قلب شخص وارد میگردد یا میتواند علم كسبی و اكتسابی باشد كه شخص از طریق تعلیم و تربیت بدان دست مییابد. یعنی همانطور كه علم نوری است كه خدا به قلب هر كس بخواهد میاندازد، همین طور هم علم نوری است كه خدا به «عقل» هر كس بخواهد، میتاباند و او را عالم میكند. در روایت دیگری آمده است «العلم علمان: علم الابدان و علم الادیان». بدین ترتیب، علم یك منشأ واحد دارد، خواه علم فیزیك و بدنه طبیعت و اجزای داخلی طبیعت باشد و خواه علم دین (اصول یا فروع دین) باشد.به طریق دیگری نیز میتوان بر این مطلب استدلال نمود كه هر علمی از خداست، زیرا خداوند واجب الوجود و علت العلل همه پدیدههاست. لذا هم به ذات خود علم دارد و هم به همه پدیدههای دیگر. بنابر آیه قرآن: «یعْلَمْ خَائِنَه الْأَعْینِ وَ مَا تُخْفِی الصُّدوُر» (غافر: 19). بنابر مقتضای قانون علیت، علت هم به خود و هم به معلول خود علم دارد. همچنین اینكه آنچه در معلول وجود دارد رقیقهای است از حقیقتی كه در علت او موجود است. علم انسانها از علم الهی نشأت گرفته است و اقرار و عدم اقرار انسان به چنین امری از حقیقت آن نمیكاهد. مؤید دیگر این مسأله آن است كه علم تجربی گرچه در مورد جزئیات است، اما تا قانون به صورت كلی در نیاید از اعتبار علمی برخوردار نیست و كلیات تنها از طریق عقل به اثبات میرسند. عقل مصباح و چراغ نورانی زندگی بشر و موهبتی الهی است كه پروردگار برای روشن نمودن عالم محسوس،آن را آفریده است. هركس كه با بهرهگیری از عقل، قوانین علمی را به اثبات میرساند، از موهبتی الهی استفاده كرده است. همچنانكه عقل به كمك حس میآید تا پرده از تاریكیهای عالم طبیعت بردارد، وحی نیز به عقل مدد میرساند تا نواقص عقل را برطرف كند. در این تعبیر، بین دین و عقل هرگز جدایی و اصطكاك وجود ندارد و به قولی: «الدین و العقل توأمان». عقل یكی از منابع كشف احكام الهی است، اما عقلگریزی انسان باعث شده است كه انسان از دین فاصله گیرد و دور شود. به همین دلیل قرآن در جایجای آیات انسانها را به عقل و دوراندیشی دعوت میكند. نهایتاً اینكه، از نظر اسلام بین علم و دین هیچ تعارضی وجود ندارد و همانطور كه دین امر الهی است علم نیز امری الهی است كه به انسان افاضه میشود.
منبع: آرمان