نام کتاب: ایران در بحران (زوال صفویه و سقوط اصفهان)
نویسنده: رودی مَتی
مترجم: حسن افشار
ناشر: نشر مرکز
چاپ: 1393
تعداد صفحات: 358 صفحه
قیمت: 19 هزار و 800 تومان
فرهنگ امروز: سال 1382 وقتی کتاب «سقوط اصفهان» به روایت کروسینسکی با بازنویسی جواد طباطبایی وارد بازار کتاب شد، از سوی محققان و اندیشمندان مورد توجه زیادی قرار گرفت و فصلی مهم از تاریخ ایران را پیش روی فارسیزبانان قرار داد. و سال 1392 انتشارات مینوی خرد با چاپ دیگری از آن و از همین مترجم، باز آن را مطرح کرد. و هنوز هم شرح و تفسیرهایی که بر آن مینویسند ادامه دارد. اصل کتاب هم که 6 سال پس از سقوط صفویان در سال 1728، نخستین دهههای عصر روشنگری، منتشر شد تأثیر زیادی در آگاهی فیلسوفان سیاسی آن زمان اروپا از تحولات ایران داشت.
و حالا بعد از کتاب کروسینسکی کتاب مهم دیگری که به این دوره از تاریخ ایران میپردازد با نام «ایران در بحران: زوال صفویه و سقوط اصفهان» منتشر شده است. کتابی که به درک ما از تاریخ ایران و دورهای که باعث 2 قرن انحطاط و زوال در ایران شد، کمک زیادی میکند. نویسنده این کتاب، رودی متی، ایرانشناس آمریکایی و نویسندهی چندین کتاب دربارهی ایران است که در سال 2012 در کمبریج انگلستان برای این کتاب جایزهی بهترین کتاب سال را برد. عنوان اصلی آن Persian in crisis است که به تازگی با ترجمه حسن افشار وارد بازار کتاب شده است. نویسنده در بخش سپاسگزاری میگوید «کتاب حاضر ثمرهی سالها تحقیق و تفکر است که از قریب 25 سال پیش آغاز شد، زمانی که دورهی بسیار مغفولماندهی حکومت شاه سلیمان را برای نگارش پایاننامهام برایم پیش آمدند و فقط میتوانم امیدوار باشم تحلیلها و پاسخهایی که در این اثر عرضه میکنم، نمودار پیشرفت فکری من در این ربع قرن باشند.»
پژوهشگران تاریخ ایران معمولاً انحطاط سقوط ایران دوره صفویه را نتیجه طبیعی رکود و زوال سیاسی اجتنابناپذیر و فساد اخلاقی ایران اواخر دورهی صفویه میدانند. رودی متی که تخصص اصلیاش تاریخ دوره صفویه است، در این کتاب با نگاه دیگری به این مسأله، این دیدگاه سنتی را به چالش میکشد. او در این کتاب نو و سنتشکن، منابع قدیمی و سنتی را بازخوانی کرده است و منابع جدیدی را به منظور ارائهی تصویری نو از صد سال پایانی دورهی صفویه یعنی قبل از سقوط اصفهان در سال 1722 میلادی/ 1101 خورشیدی معرفی میکند. سقوط اصفهان به معنای پایان سلسلهی صفویه و آغاز دورهای طولانی از آشفتگی و اغتشاش در تاریخ ایران. این کتاب دربارهی معمای پیچیده فروپاشی ایران در دورانی است که غالب ایرانیان و عده بسیاری از محققان آن را نه فقط مرحله تکوین سرنوشتسازی در تاریخ این کشور بلکه یکی از درخشانترین روزگارانش میشناسند.
پشت جلد کتاب آمده «اگر سلسله صفویه از بین نرفته بود، آیندهی ایران احتمالاً چندان تفاوتی نمیکرد. گسستی رخ نداد. عصر صفویه را دوره مهمی از تاریخ ایران شناختن یک مطلب است و آن را فصل مقدر غایتگرایانهای از یک روایت حماسی ناسیونالیستی دانستن مطلبی دیگر. در این مطالعهی تفسیری به طیف وسیعی از علل ـ محیطی، اقتصادی، و بالاتر از همه سیاسی ـ خواهیم پرداخت تا نشان دهیم که چگونه تعامل دولت و جامعه با جهان خارج به گونهای که اتفاق افتاد پیش رفت و تضعیف و سقوط صفویه را به دنبال آورد. منظور تبیین سرنوشت صفویه است نه توضیح علل «ناکامی» ایران در پیروی از تجدد اروپایی. این دومی موضوع دیگری است. جوئل موکیر در کتاب اخیرش راجع به ظهور قدرت صنعتی بریتانیا مینویسد: دشمن اصلی رشد اقتصادی... تلکهگیرها و دزدها و انگلها بودند که اقتصاددانها اغلب محترمانهتر رانتخوار مینامیدنشان، کسانی که چپاول و بهرهبرداری از کار دیگران را آسانتر از این میدیدند که خودشان به کارهای اقتصادی مولد بپردازند. مدارک معتبر زیادی در دست نیست که نشان دهد اگر افغانها (یا اجنبیهای دیگر) به ایران نیامده بودند، رانتخواری از مقام شیوه مسلط کسب درآمد در ایران عزل میشد.» در بخشی از کتاب میخوانیم «خط سیر صفوی از بعضی جنبهها مصداق نظریه مشهور «جزر و مد» تاریخی ابنخلدون دربارهی دولتهای پیشامدرن خاورمیانه است. شاهنشاهی صفوی از نظر عمر کوتاه و سقوط ناگهانیاش نمونهی بهتری از امپراتوری عثمانی است و به لحاظ الهام دینی یاریگر ظهورش و کاهلی کتاببخش سقوطش بیشتر به امپراطوری مغول [= تیموریان هند] مانند است. اسماعیل، جنگاور فرهمند، به سلطان حسین، شاه ضعیفالنفس دربار پرورده، منتهی میشود؛ و رزمندگان قزلباشی که در تسخیر سرزمین به اسماعیل یاری دادهاند و به نام مذهبی موعودگرا دولتی در آن بنا کردهاند جای خود را به درباریان بیتحرکی میسپارند که مخدهی نرم کاخ را به زین سخت اسب ترجیح میدهند و از جنگ میپرهیزند و کشور را در معرض یورش دستهی دیگری از عشایر قویپنجه قرار میدهند. برآمدن و برافتادن صفویه را میتوان سرنوشت طبیعی حکومتی دانست که حاکمیت بیثباتی بر اراضی کمتولید دارد و فقط حلقهای از زنجیرهی بلند هخامنشیان تا قاجاریه است. موجود ضعیفی که مانند همه دولتهای پیشامدرن نتوانست وفاداری ذاتی چندانی در اتباعش برانگیزد و از بسیاری از دولتهای دیگر موانع بزرگتری برای اعمال حاکمیت در پیش پا داشت، مایهی دوامش همان قدر کرختی بود که تدبیر. از اینرو به همان اندازه که دوامش قابل توجه است سرنگونی ناگهانیاش مایه تعجب است؛ و فقط پیوند جامعه سیاسی صفویه با تشیع دوازده امامی، همپوشانی قلمروهای مذهبی و سرزمینی بر اثر این پیوند، و عنوان (قابل بحث) نخستین دولت ملی ایران است که صفویه را از همهی دولتهای دودمانی پیش از قرن بیستم جدا میکند. (242)»