فرهنگ امروز/فاطمه امیراحمدی: مسعود کوثری مدیریت جدید شرکت انتشارات علمی-فرهنگی تصمیم دارد با دعوت از صاحبنظران و برگزاری نشستهای نقد و بررسی آثار منتشرشدهی این انتشارات و نیز کتابهای ارزندهی منتشرشدهی دیگر ناشران، فضای فرهنگی را در این مرکز فراهم سازد. مدیریت این نشستها بر عهدهی بیژن عبدالکریمی عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی است. نقد و بررسی کتاب «ساخت اجتماعی واقعیت، رسالهای در جامعهشناسی شناخت» دومین نشست از سلسلهی این نشستها با حضور بیژن عبدالکریمی، محمدامین قانعیراد و محمدجواد غلامرضاکاشی برگزار شد که در ادامه مشروح سخنان بیژن عبدالکریمی میآید.
بیژن عبدالکریمی در ابتدای بحث به زمینهی فکری نویسندهی کتاب، پیتر برگر پرداخت و گفت: پیتر لودویک برگر استاد جامعهشناسی و الهیات و نیز مدیریت فرهنگ اقتصادی بود.
عمده تأثیرگذاران بر اندیشهی پیتر برگر
عبدالکریمی اظهار داشت: عمده کسانی که بر اندیشهی وی تأثیر گذاشتند، «کارل مارکس» بود. برگر نگاه دیالکتیک رابطهی فرد و جامعهی خود را از کارل مارکس گرفته است، همچنین در تبیین نقش دین در ازخودبیگانه ساختن انسان نیز تحت تأثیر مارکس بوده است.
«ماکس وبر» از دیگر اندیشمندانی است که بر آرا و اندیشههای برگر تأثیر اساسی گذاشته است. نگاه برگر به جهان و اهمیت معناداری در جهان و نقش دین در نظم اجتماعی، عرفی شدن دین در دوران مدرن و نیز نگاه او به مدرنیته تحت تأثیر اندیشههای ماکس وبر بوده است.
برگر همچنین در «تأکید بر واقعیت اجتماعی و عینیت اجتماعی» از دورکیم، در «روانشناسی اجتماعی» از جورج هربرت مید و در «پدیدارشناسی در خصوص دین» از شلایر ماخر تأثیر گرفته است. از طرفی دیگر برگر در تأکید بر واقعیت زندگی روزمره، جهان عقل متعارف، حیث التفاتی آگاهی، چندوجهی بودن واقعیت، بینالاذهانی بودن شناخت، استفاده از روش پدیدارشناختی متأثر از نظریات ادموند هوسرل و آلفرد شوتس بوده است.
هایدگر نیز از دیگر بزرگان این عرصه است که بر اندیشههای برگر تأثیر داشته است. تکیه بر زیستجهان و واقعیت زندگی روزمره، نقش زبان در تصویر ما از جهان، رابطهی حضوری با جهان، فرو ریختن دیوار میان ذهنیت و عینیت و تلاش به منظور ارائهی چارچوبی خارج از ثنویتاندیشی دکارتی و ثنویت ذهنیت-عینیت از آرایی است که برگر تحت تأثیر هایدگر بیان داشته است.
آثار دیگر پیتر برگر
عبدالکریمی در ادامه به دیگر آثار برگر اشاره کرد و گفت: «ذهن بیخانمان» اثری است که وی با بریجیت برگر و هانسفرد کلنر تألیف کرده است. مضمون کتاب، مطالعه دربارهی نوگرایی و نوسازی و تأثیرات نهادهای مدرن بر آگاهی مدرن، بهویژه در جوامع جهانسومی است. در این کتاب پیامدهای واکنشی در قبال فرایندهای نوگرایی و نوسازی در اشکال نوسازیزدایی و نوسازیستیزی مورد بررسی قرار گرفته است؛ به عبارتی برگر واکنشهای ناشی از ناخشنودیهای زاییدهی نوگرایی و نوسازی و عوارض ناشی از آن در زندگی فردی بهصورتهای بیهنجاری، بیگانگی از خویشتن را بررسی کرده است.
استاد فلسفه دانشگاه در ادامهی بحث خود به کتاب «بررسی جامعهشناختی نظریهی عرفی شدن» اشاره کرد و عنوان داشت: کتاب حاضر اولین اثری است که برگر بهصورت جدی دربارهی نظریهی عرفی شدن ارائه کرده است. او در این مقاله عرفی شدن را از منظر جامعهشناختی بهویژه جامعهشناسی معرفت مورد مطالعه قرار داده است. برگر بر این باور است که عرفی شدن، پدیدهای علیتی است و مهمترین عامل آن تکثرگرایی است.
مدرنیته و عرفی شدن دین
این محقق در ادامهی بحث خود به اندیشهی برگر پرداخت و گفت: بخش مهمی از نظریات برگر در مورد دین و فرایند عرفی شدن است. او دین را عملی انسانی میداند که مهمترین نقش آن معنا بخشیدن به زندگی است. دین و تبیین قدسی کیهان، معنابخشی به جهان و تبیین مرگ، تصادفی نبودن هیچیک از پدیدارهای جهان و نفی و انکار تصادف در جهان، حاکمیت حکمت بالغهای در جهان و نقش انسان در این نظام کیهانی در اندیشههای وی از دین دیده میشود. بنابراین نقش دین توجیهگری است و توجیهگری هم نیاز جوامع و هم نیاز افراد است، چنانچه نقش دین در توجیهگری کاهش یابد، عرفی شدن روی میدهد.
عبدالکریمی در بیان اندیشهی برگر اضافه کرد: عرفی شدن فرایندی است که از طریق آن بخشهای جامعه و فرهنگ از سیطرهی نهادها و نمادهای دین آزاد میشوند. برگر هر نوع کاسته شدن از اهمیت دین در جامعه را مصداقی از عرفی شدن به شمار میآورد. وی عامل کاهش اهمیت دین را مدرنیته میداند که همهی جوامع با اندکی جرح و تعدیل، مسیر جوامع غربی را طی میکنند و همهی ادیان به سرنوشت دین مسیحی دچار خواهند شد؛ زیرا مدرنیته غیرقابل بازگشت است و عرفی شدن و مدرنیته لازم و ملزوم یکدیگر هستند.
این استاد دانشگاه در ادامهی بحث از آثار برگر، به کتاب «افول سکولاریسم» اشاره کرد و گفت: این کتاب مجموعه سخنرانیهایی است که با هدف بررسی نقش دین در زندگی سیاسی ارائه شده که بعداً بهصورت کتاب وارد حوزهی نشر شد. در این کتاب میتوان گفت، تفکر برگر دربارهی دین و عرفی شدن، پس از دههی 60 دچار تحولاتی شد. مهمترین تعدیلی که از نظر خود برگر در نظریهی او ایجاد شده، این است که آنچه مدرنیته با خود همراه میآورد عرفی شدن نیست، بلکه «کثرتگرایی» است. منظور برگر از کثرتگرایی همزیستی مدنی گروههای نژادی، قومی و دینی با تعاملات اجتماعی میان آنها در یک جامعهی واحد است. به نظر او افول فرایند عرفی شدن پیامدهایی دارد (افول نظریهی عرفی شدن به معنای باقی ماندن دین بهعنوان نیروی مؤثر در صحنه است)؛ نوسازی و عقلانیت همراه آن لزوماً به زایل شدن نهادها و احساسات دینی منجر نخواهد شد، بلکه در جامعهی مدرن به نهادهای مذهبی بهعنوان عرضهکنندهی محصولات مذهبی نگریسته میشود، محصولاتی که بهخودیخود غایت نیستند، بلکه عرضه میشوند تا توسط متقاضیان خریداری شوند؛ در نتیجه جلب رضایت خریداران شرط ضروری برای موفقیت نهادهای مذهبی عرضهکنندهی محصولات مذهبی است (این یعنی سکولاریسم).
به عبارتی در تغییر دیدگاه برگر در مورد عرفی شدن، خود اذعان دارد که مدرنیته ضرورتاً به عرفی شدن نمیانجامد، در دنیای مدرن شیوهی دینداری تغییر کرده است و باورهای دینی بر قطعیت و جزم سابق نیستند و پدیدهی عرفی شدن پدیدهای جهانشمول نیست.
او گفت: البته برگر دو استثنا برای افول نظریهی عرفی شدن ارائه کرده است: استثنای اروپا و استثنای روشنفکران.
عبدالکریمی در این باره توضیح داد: به نظر برگر، نظریهی عرفی شدن در اروپای غربی مصداق دارد و همزمان با مدرنیته، تغییرات بسیاری هم در سطح اعتقادات و هم در سطح مراسم و مناسک مرتبط با کلیسا نظیر حضور در مراسم دعا، تبعیت از فرامین کلیسا در زمینهی رفتار فردی و تربیت کشیش به وجود آمده است. همچنین منظور برگر از اصطلاح روشنفکران، کسانی هستند که از نوعی آموزش عالی کاملاً سکولار به سبک غرب بهویژه در ادبیات، علوم تجربی، علوم انسانی و علوم اجتماعی بهرهمند هستند. این خردهفرهنگ در واقع عمدهترین حامل ارزشها و اعتقادات پیشرو و روشنگر است که پیروان آن از نفوذ فراوانی برخوردار هستند و نیز بر نهادهایی که تعریف رسمی پدیدههایی نظیر نظام آموزشی، وسایل ارتباط جمعی و حدود نظام حقوقی را ارائه میدهند، احاطه دارند.
عبدالکریمی گفت: از دیگر آثار برگر میتوان به «مواجهه با مدرنیته»، «ستیز بر سر خانواده» و «انقلاب سرمایهداری» اشاره داشت.
توماس لاکمن
بیژن عبدالکریمی سپس دربارهی نویسندهی کتاب «ساخت اجتماعی واقعیت» بیان داشت: توماس لاکمن استاد عالیرتبهی جامعهشناسی در آلمان است که تحت تأثیر «آلفرد شوتس»، «هوسرل» و «هایدگر» قرار دارد، «ذهنیت تأملی» (Reflexive Intersubjectivity) و «ارتباط در زندگی روزمره» را متأثر از نظریهی کنش ارتباطی هابرماس بیان میکند.
این محقق افزود: لاکمن نقش مهم و کلیدی در مکتب و سبک و سیاق پدیدارشناسی جامعهشناسی داشته است. «پدیدارشناسی و جامعهشناسی»، «برساخت اجتماعی واقعیت» و «دین ناپدید: دگرگونی نمادها در جامعهی صنعتی» از آثار این نویسنده است.
اندیشههای لوکمان
بیژن عبدالکریمی سپس به اندیشههای توماس لوکمان پرداخت و گفت: لوکمان به دنبال تلفیقی بین رشتههای مختلف علوم انسانی بود، به باور او شکاف فزاینده میان رشتههای علوم انسانی که آنها را ناکارآمد و ناموجه ساخته است بهواسطهی «مدرنیته»، فرایند «سکولاریزاسیون» و «نظریهی اجتماعی» پدید آمده است. در واقع علاقهی ویژهی لوکمان به تلفیق میان جامعهشناسی، فلسفه و دین بود. ابزار تحلیلی لوکمان برای این منظور، تأکید بر «زندگی روزمره و امر زیسته» (Everyday life and the lived)، میان ذهنیت تأملی (Reflexive Intersubjctivity) و «ارتباط در زندگی روزمره» (متأثر از نظریهی کنش ارتباطی هابرماس) بوده است.
از نظر لاکمن دین زیر بار تأثیرات ویرانگر مدرنیته و سکولاریزاسیون نقش تلفیقگر و یکپارچهکنندهی خود را در زندگی روزمره و حوزهی عمومی از دست داده است. جامعهای که بیش از پیش تمایز مییابد و تقسیمکار در آن افزوده میشود، تکهتکه میگردد و زندگی روزمره نقش خود را برای ایجاد معنای یکپارچهی زندگی از دست میدهد و در واقع زندگی بهمثابه یک کل معنادار تکهپاره میشود.
این محقق فلسفه اظهار داشت: همچنین لاکمن در کتاب «دین ناپدید: دگرگونی نمادها در جامعهی صنعتی» نشان میدهد که چگونه در یک جامعهی صنعتی، جنبههای دینی تجربهی انسانی از حوزهی عمومی رانده میشوند و به درون زندگی خصوصی و گاه ضمیر درونی فرد به انزوا میرود.
هدف از تألیف «ساخت اجتماعی واقعیت»
عبدالکریمی دربارهی هدف نویسندگان از تألیف کتاب عنوان داشت: برگر و لوکمان در این کتاب تلاش کردند تا علایق جامعهشناسی پدیدارشناختی را به ساختارها و نهادهای اجتماعی گسترش دهند. انسانی شدن علوم انسانی و در همان حال حفظ علوم انسانی، اعادهی حیثیت از «عامل انسانی» بهعنوان سازندهی واقعیت اجتماعی در برابر نگرش مکانیکی مکاتب کارکردی و ساختاری و مارکسیستی به عامل انسانی است.
ضرورت تجدیدنظر در علوم انسانی
بیژن عبدالکریمی در انتهای سخنان خود اظهار داشت: در شرایطی که نوعی تغییر بنیادین در جهاننگری انسان مدرن در حال روی دادن است، نظریههای جامعهشناسی و اصل جامعهشناسی اثباتی، نیازمند تجدیدنظر مینماید؛ نوعی تجدید اصولی در فلسفهی علوم اجتماعی و پیوند دادن این تجدیدنظر که با دستاوردهای جامعهشناسی تجربی ممکن میشود. در واقع مقاومتی که تا چندی پیش بر سر راه این تحول در جامعهشناسی جهان بهطورکلی و در جامعهشناسی عقبافتادهی ایرانی به چشم میخورد، در حال از بین رفتن است.