فرهنگ امروز/زهرا نبوی: در بخش نخست از میزگرد «کتابهای کمکآموزشی؛ کمک یا کاسبی؟» خواندیم که صاحبنظران این نشست با قرار دادن کتابهای کمکآموزشی بر سر دوراهی کمک یا کاسبی مخالف بودند و اصولا مشکل را نه در کتابهای کمکآموزشی که در کل سیستم نظام آموزشی میدانستند. چرا که نتیجه فراگیر شدن این کتابها ضعف سیستم است. در این نشست دکتر شهداد شعبانی، مدیر «مؤسسه فرهنگی آموزشی سنجش اول»، مهران فتحی «معاون پژوهشی مؤسسه مدرسان شریف»، مهندس مسعود پایدار، مدیر «نشر کتاب دانشگاهی و نایب رئیس انجمن فرهنگی ناشران کتاب دانشگاهی و سید مرتضی خلخالی صاحبنظر حوزه برنامهریزی درسی و مؤلف بیش از 50 عنوان کتاب در حوزههای کمک آموزشی و پژوهشی در این گفتوگو شرکت داشتند. متن پیش رو، بخش دوم سخنان میهمانان این نشست است.
استاد خلخالی از صحبتهایتان بسیار استفاده کردیم. برای اینکه کمی فضای بحث عوض شود اگر موافق باشید برویم سراغ یکی دیگر از محورهای بحثمان؛ اینکه کتابهای کمکآموزشی که الان منتشر میشوند چه فرقی دارند با کتابهای مفهومی که قبلاً منتشر میشد؟ من فکر میکنم کتابهای کمکآموزشی به جای یاددادن ماهیگیری به دانشآموز یا دانشجو، ماهی میدهند. آیا کسانی که این این کتابها را میخوانند هدفشان این است که کنکور قبول شوند و بروند مقطع بالاتر یا آنکه بعد هم که در آن مقطع قبول شدند مطالب در ذهنشان باشد و به کارشان بیاید؟ تا چه اندازه به کارایی این کتابها بعد از کنکور فکر کردهایم؟ اگر در مورد این موضوع هم صحبت کنید ممنون میشوم.
مرتضی خلخالی: بحث بر سر خود تست زدن است. الان بیست سال است در برنامه درسی مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترای دانشکده علوم تربیتی، راجع به سنجش و مسأله سوالات چندگزینهای که حتی متأسفانه به مقطع دکترا نیز رسیده، بحثهایی داریم. البته مسائل کاملا بر ما روشن شده است. اینکه تست چهار گزینهای نمیتواند کل اهداف آموزشی کشور و رشد دانشآموزان را ارزیابی کند. چون چهار گزینه دارد. ما با طراحی چهار گزینه توجه ذهن را محدود میکنیم، در صورتی که انسان فراتر از اینها است و تواناییهای عظیمی دارد. چهطور میشود با یک تست چهار گزینهای برای مقطع کارشناسی ارشد یا دکترا صلاحیت افراد را تأیید یا رد کرد؟ وقتی مشکلات اجتماعی، اقتصادی و... تحلیل میکنیم، میبینیم با شیوههای غلط مانع رشد بچههایمان شدهایم. عرض من این است که تا وقتی کل مسأله را حل نکنیم صد سال دیگر هم به جایی نخواهیم رسید.
در انگلستان یکی از اقدامات مادام تاچر بعد از پیروزی در انتخابات این بود که روش سنجش به شیوه چهارگزینهای را حذف کرد. چون به این نتیجه رسیدند این شیوه، غلط است. برگشتند سر تشریحی و نظام سنجش را کاملاً اصلاح کردند. ناشران شاهکار کردند، وقتی دیدند به این صورت است، خودشان همکاری کردند تا در مسیر صحیح قرار بگیرند. در آمریکا هم 45 درصد تست است.
مهران فتحی: به نظر من بحث استاد خلخالی نیازمند جلسات متعددی است که خودش بحثهای بسیار شیرین و جالبی به همراه دارد. در ارتباط با صحبتهای ایشان باید بگویم نوشتن کتابهای کمکآموزشی به نظر ساده میآید، اما اینطور نیست. من این را با توجه به تجربیاتم و به صورت کاربردی خدمتتان بیان میکنم. وقتی یک کتاب کاربردی کمکآموزشی نوشته میشود، کتابهای متعددی مورد بررسی قرار میگیرد و نیازهای بچهها بررسی میشود. در واقع ما باید در پهنای گسترده ایران ببینیم چه نیازی وجود دارد تا با بررسی آن نیازها، کتابهایمان را بنویسیم. اگر کتابهای ما در نمایشگاه جزو کتابهای برتر شناخته شده است، یکی از علل اصلیاش آن بوده که ما سعی کردهایم در حد توانمان از صفر تا صد را در کتابهایمان پوشش دهیم. ما ادعا نمیکنیم 100 درصد این کار انجام شده، ولی ادعایمان بر آن است که با تمام توان داریم به این سمت میرویم.
قطعا در کار کسانی که در این زمینه فعالیت میکنند نقصان و ابهام وجود دارد. سعی کردیم آن ابهامات را برطرف کنیم و کتابی به بازار ارائه دهیم که مورد قبول مخاطب باشد. ما الان با خیل عظیمی از کسانی مواجهایم که در سطوح و مقاطع مختلف میخواهند وارد دانشگاه شوند. و سطح سوادشان متفاوت است. عدهای از آنها سالها است از تحصیل دورند و منابعی را خواندهاند که حالا دیگر عوض شده است. اینها به منابع جدید احتیاج دارند. منابع جدید را میخواهند بخوانند. این چیزی است که به ما گزارش شده و به طرق مختلف ما با بچهها ارتباط داریم. میگویند ما وقت نداریم همه کتابها را بخوانیم و در عین حال هم سالها از این فضا دور بودهایم. کتابی میخواهیم که صفر تا صد ما را پوشش دهد. ما با توجه به این نیاز، این کتابها را تهیه کردهایم و تا حدودی توانستهایم به هدفمان برسیم و همین عاملی شد برای موفقیتمان. اما این را به ضرس قاطع خدمتتان عرض میکنم که تهیه کتابهای کمکآموزشی برای ما کار بسیار سخت و پیچیدهای است. ما در مؤسسه مدرسان شریف تمام تلاشمان این است کتابهایی چاپ کنیم که تمام کسانی که آنها را میخوانند بتوانند به مقاطع بالاتر ورود پیدا کنند ودر تحصیلات آکادمیک هم از آنها استفاده کنند.
آیا آسیبشناسی هم شده است؟ تولیدتان تا چه اندازه بر اساس نیازسنجی بوده است و چهمقدار بر اساس سیاستهای کاری خودتان؟
مهران فتحی: در ارتباط با این سؤال، شما را به کتابهایی ارجاع میدهم که به چاپهای بالا رسیدهاند. وقتی با مخاطبان کتابها صحبت میکردیم، آنچه بیش از همه روی آن تأکید داشتند، داشتن توضیحات فارسی بود. آنها کتابی میخواستند که هنگام خواندن آن احساس کنند سر کلاس درس نشستهاند. ما نیز کتابهایمان را با توجه به این تقاضا تغییر دادیم. بحث مالی، بحث دیگر است. ما برای تألیف کتابهایمان بر اساس این سبک و سیاق حرکت کردیم که اگر شخصی کتاب را خواند، بعد هم که وارد دانشگاه شد، بتواند به عنوان یک منبع درسی از آن استفاده کند. بله، صد در صد این نیازسنجی شده و ما دائم با مخاطبان در ارتباط هستیم و کوچکترین انتقاداتشان را مورد بررسی قرار میدهیم.
آیا کتابهای دانشگاهی ما محتوا ندارند که به کتابهای کمکآموزشی نیاز دارند؟
مسعود پایدار: حضور استاد خلخالی در این جلسه برای من بسیار مغتنم بود. ایشان به نظام و نهادهای آموزشی نگاهی ریشهای داشتند. هرچند که تغییر نظام سنجش آموزش عالی کشور بسیارسخت است، اما من کاملاً دغدغه ایشان را درک میکنم. و شاید خوب بود در این جلسه دوستانی هم حضور داشتند که به ادامهی (من فعلا راجع به نشر و انتشارات صحبت نمیکنم) شیوه امروزین سنجش آموزش کشور مصر هستند. در این صورت برای خود ما ناشران که دور این میز نشستهایم شنیدن سخنان گوناگون میتوانست بسیار آموزنده باشد.
اما در مورد محتوای کتابهای کمکآموزشی آنچه خود من شاهد آن بودهام آن است که معمولا اینگونه نیست که در تألیف کتابهای آموزشی یک کار بنیادی انجام گیرد. من دستکم دو نفر از مترجمان صاحبنامی را که در ترجمه کتابهای دانشگاهی با ما همکاری میکنند میتوانم شاهد بیاورم. اما بههرحال مؤسسات نشر کتابهای آموزشی بر پایه نظام آموزش سنجش آموزش فعلی کارشان را بنا میکنند و اگر نقدی وارد باشد، به سیستم سنجش آموزش عالی کشور برمیگردد. ما نمیتوانیم بگوییم این نقص از مؤسسات کنکور یا مؤسساتی است که کتابهای تحصیلات تکمیلی را منتشر میکنند. اما در مورد تدوین این کتابها افراد سرشناس و مترجمان صاحبنامی هستند که دارای جوایز گوناگون و تقدیرنامههای مختلفاند. این ناشران از این افراد میخواهند از دل کتابهایی که دارند، یک خلاصه درسی برای آنها بنویسند. بعد به آنها میگویند پاسخ آزمونها را فرد دیگری انجام میدهد و در واقع ما این کتاب را با عنوان خلاصه درس و پاسخ سوالهای آزمون منتشر میکنیم. عموما تدوین کتابها به این شکل انجام شود که این کتابها به معنای واقعی نویسندگی نیستند، بلکه تألیف به معنی الفت برقرار کردن بین متنهای مختلف کتابها است. در عین حال هم چون مجموعه مطالب آن کتاب از یک کتاب خاص نیست، موضوع کپیرایت هم رعایت شده است. خود من هم در سالهای خیلی دور، به ندرت کتابهای کارشناسی ارشد یا آمادگی برای آزمونهای کارشناسی ارشد را منتشر میکردم، ولی آن زمان که من این کار را کردم واقعاً کتابها تألیف میشد و مطلب خود نویسندگان بود.
البته این شیوه تألیف کتابهای کمکدرسی که ابتدای سخنم عرض کردم، برای سه چهار سال پیش است. نمیدانم این مؤسسات در حال حاضر چقدر با از این روشها فاصله گرفتهاند. اصولا بیشتر این کتابها خلاصه است و الفت برقرار کردن بین متن کتابهای متعدد، یک قدری هم تجربه خود مولف در تدریسی که کرده و دیده که مثلا گرههایی که وجود دارد کجاست، اما نویسندگی به معنای واقعی کلمه نیست.
با توجه به اینکه این بحث بسیار طولانی است و مطمئنا نمیشود با یک جلسه محدود دو ساعته جمعش کرد، اگر اجازه بدهید برویم سراغ یک جمعبندی کلی. مشکلات را گفتیم، نظرات را گفتیم، دیدگاههای مختلف را شنیدیم، حالا میخواهیم ببینیم چه باید کرد؟
شهداد شعبانی: جمعبندی کار بسیار سختی است. واقعیت آن است که ما در این جلسه بحثهای متعددی مطرح کردیم که از پراکندگی زیادی برخوردار بود و تقریبا میتوانم بگویم اکثرشان هم بحثهای درستی بود. استاد خلخالی روی نقطهای دست گذاشتند که موضوع جلسه امروز نبود، اما با توجه به سخنان ایشان اگر بخواهیم در انتهای بحث بگوییم چه باید کرد، واقعیت آن است که هیچکاری نمیشود کرد مگر به چیزهایی که جناب استاد گفتند رسیدگی کنیم. به عبارت دیگر ما در این کلاف سردرگم در حال جستوجو هستیم که سر نخ را گیر بیاوریم. پیدا کردن سر نخ اساسا مستلزم یک روش نظاممند و دقیق است. در غیر این صورت هر آنچه انجام دهیم برمیگردیم روی نقطه اول. و متأسفانه نقطه اول ما با نقطه اول کسانی که در جهان پیشرفته زندگی میکنند متفاوت است. آنها هم مرتب به نقطه آغاز بر میگردند، اما نقطه آغاز را بازمیشناسند. متأُسفانه ما طی سالها نقطه آغازمان را همیشه همان نقطهای میبینیم که دوباره شروع کردیم و این درد بزرگی است. وقتی آقای خلخالی اشاره میکنند 60 سال است در جلسات متعدد این چند دهه همین بحثها میشود و هیچ اتفاقی نمیافتد واقعا جای سوال دارد.
چند موضوع داخل این جلسه مطرح شد و من سعی میکنم نظرات کوتاهی راجع به هرکدامشان بدهم. در وهله اول مشکل کتابهای کمکآموزشی یک مشکل ساختاری است. اصلا مربوط به خود موضوع کتابهای کمکآموزشی نیست. شما هرچه تلاش کنید چرخدنده کتابهای کمکآموزشی را روانتر بچرخانید، سریعتر بچرخانید، موثرتر بچرخانید، این چرخدنده چون با سایر چرخدندهها درگیر نیست فقط برای خودش میچرخد. این ویژهی کتابهای کمکآموزشی نیست که تقریبا همه نظامهایی که در این کشور وجود دارند، همین حالت را دارند. یعنی نظامهایی که جزیرهای منفک از سایر بخشهای سیستم است. اگر ما بخواهیم این مشکل را برطرف بکنیم از نظر من هم، نیازمند این هستیم که یک بازنگری در کل ساختار نظام آموزشی داشته باشیم و یک بار دیگر نظام آموزشیمان را هدفگذاری کنیم.
ببینید هیچ ارتباطی بین آنچه که دانشجو در دانشگاه میخواند و آنچه باید استفاده بکند نیست. خب طبیعی است وقتی این شخص میخواهد وارد صنعت شود مجددا باید تحت آموزش قرار گیرد. وقتی دانشجوی رتبه یک از دانشگاه خوب، وقتی میخواهد وارد صنعت شود باید هفتهای هشت ساعت، به مدت سه سال تحت آموزش قرار گیرند تا برسند به سطح کیفیای که بتوانند کار انجام دهند. یعنی اگر این افراد از دیپلم تحت آموزش قرار میگرفتند به مراتب استفاده مفیدتری از آنها میشد تا آنکه پنج شش سال از زمانش را برای تحصیلات بگذارد و بعد وارد صنعت شود.
نکته بعدی آن است که اساسا نظام آموزش ما بیهدف است. یعنی نه به صنعت وابسته است نه به هیچجای دیگر. به نظر میرسد نظام آموزش ما مثل یکی دیگر از مراکزی است که وظیفهاش هضم بودجه کشور است. هیچ نقشی ندارد. به هیچجا وصل نیست. فقط کار میکند. بخشهایی از دانشجویان یا دانشآموزانی که حرکت میکنند و خودشان واقعا تلاش میکنند آدمهای متفاوتی باشند آنهایی هستند که با این نظام آموزش حرکت نمیکنند. یعنی بر اساس خلاقیتهای فردیشان عمل میکنند. این افراد همان افرادی هستند که بلافاصله بعد از فارغالتحصیلی جذب دانشگاههای خوب دنیا میشوند. کسانی که در المپیادها برنده میشوند و بعد میروند به کشورهای دیگر، غرق در دنیای پیشرفت میشوند، جاهایی که واقعا قدر آنها را میدانند. بنابراین همانطور که استاد خلخالی اشاره کردند، ایراد اصلی به دولتهای ما است، نه دولت ما. بسیاری از دولتهای ما طی این سالها تلاش کردند این نقیصه را برطرف کنند. اما چون تداومی در حرکتشان وجود نداشت، و هر دولتی سر کار آمده همه چیز را ریخته و مجددا تلاش کرده با سلیقه جدید آن را بسازد، کاری از پیش نرفته است. وقتی در دولتهایمان موضوع را دنبال میکنیم، میبینیم دولتها، اتصالی بین نظام آموزش و برنامههای توسعه ایجاد نمیکنند. نتیجتا دانشجویی که بیرون میآید به درد برنامههای توسعه کشور نمیخورد. این دانشجو به دنبال چیست، به دنبال این است که بر اساس نظام بیمار سنجش ما، همان چیزی که استاد خلخالی اشاره کردند، مدارک تحصیلیاش را بگیرد. نتیجه این هم فسادهایی است که در صدور مدارک تحصیلی اتفاق میافتد. یک مدرک تحصیلی یک اعتبارنامه است به توانمندی یک فرد در یک حوزه خاص. اینها هیچ ارزشی ندارد. چرا، چون این فرد برای کار آماده نشده. این که این کلاف سردرگم بالاخره توسط چه فردی در چه مقطعی از زمان پیدا میشود و چه گروهی ایثار میکند و این سدها را میشکنند و هنجارشکنی میکنند معلوم نیست. برای گذشتن از سد سخت جهل به دانایی ممکن است جانهای زیادی بگذاریم و انسانهای زیادی را از دست بدهیم. خیلی زمان میبرد.
پس مشکل اول ما مشکل ساختاری است و نظام آموزش ما به مشتری خودش متصل نیست. حالا این مشتری میتواند خروجیای تحت عنوان برنامههای توسعه کشور باشد یا بخش خصوصی که نیازمند نیروی متخصص است. اینکه اساسا کتابهای کمکآموزشی میتوانند جایگزین کتابهای درسی شوند به زعم بنده خیر. فلسفه وجودی کتاب کمکآموزشی اساسا پاسخگویی به نظام سنجش است. من فکر میکنم جناب خلخالی خیلی خوب اشاره کردند. کتابهای کمکآموزشی برای این خلق میشود. وظیفهاش جایگزین شدن برای کتابهای درسی نیست. ناشر دانشگاهی یک کتابی را که حاصل سالها زحمت است تولید میکند و بعد یک ناشر کمکآموزشی قطعهای را گزیدهیابی میکند. معلوم است که دیگر به کتاب درسی احساس نیاز نمیشود. اشکال این روش را هم خودتان میدانید. آن فرد فقط کنکورش را پاس میکند و به درستی بر آن موضوع یا مفهوم مسلط نمیشود. فکر میکنم من پاسخ دوستمان را دال بر این اینکه چرا کتابهای کمکآموزشی به ما کمک نمیکنند مطالب در ذهنمان بماند، داده باشم. کتابهای کمکآموزشی اساسا برای این طراحی نمیشود که شما مطالب یادتان بماند. کتاب کمکآموزشی خلاصهای است که به شما کمک میکند برای یک امتحان آماده شوید. حالا اینکه جناب فتحی یا موسسات دیگر تلاش میکنند یک کتاب استاندارد تولید بکنند این یک وظیفه یا رسالت فردی است که آن مؤسسه خودش داوطلب میشود آن را به انجام برساند.
این موضوعی که شما میفرمایید صحیح است، ولی من منظورم آن بود که ناشران کتابهای کمکآموزشی میتوانند کیفیت کتابها را به گونهای بالا ببرند که هم با خواندن آن در کنکور قبول شوم و به هدفم برسم و هم اینکه آن چیزی که میخوانم بعد از کنکور هم در ذهنم بماند.
شهداد شعبانی: پیشنهاد شما در سطح یک پیشنهاد، پیشنهاد خوب و درستی است. اما این را یادتان باشد که اساسا ما یک بحثی در آموزش داریم به نام بهنگام بودن آموزش. یعنی آموزش را زمانی به دست میآورید که همان لحظه به آن نیاز داشته باشید. آموزشی که به آن نیاز نداشته باشید، فقط حفظ میشود و بلافاصله فراموش میشود. باز هم برمیگردم روی مشکل ساختاری. وقتی شما اطلاعاتی که بهتان داده میشود یا از شما خواسته میشود، به زندگیتان متصل نباشد، به آنچه که در زندگی باید شما را کمک کند تا کاری را به انجام برسانید یا نتیجهای را به دست بیاورید، در نتیجه چنین اطلاعاتی به یاد شما نخواهد ماند چون مورد استفاده شما نیست. یا ممکن است سالها بعد به کار شما بیاید که باز هم از یادتان خواهد رفت. بنابراین همانطور که میدانید امروز در دنیا مطالعات یا طرحدرسها خیلی دقیق نوشته میشود. یعنی شما برای یک رشتهی خاص یا موضوع خاص وقتی آماده میشوید که فقط اطلاعاتی که در همان حوزه میتواند برایتان کاربرد داشته باشد یا کمکتان بکند کسب کرده باشید. شما را دچار فربهی اطلاعات نمیکنند. ما آنقدر دانشآموزان و دانشجویان را با اطلاعات بیفایده و به درد نخور درگیر میکنیم که اطلاعات مفید گم میشود آن وسط. اصلا نمیداند چه بخواند. مجبور است همهچیز بخواند. در نتیجه این آدم در کارش اثربخش نیست. ولی من هم با شما موافقم که شرایطی پیش بیاید که کتابها یا منابع مفیدی تولید شود.
سال 1379 یا 80 بود که با معاون وزیر علوم یک جلسهای داشتم و به ایشان گفتم ما برای تولید کتابهای منابع استاندارد درسی یک ایدهای داریم. بهشان گفتم من بابت انجام این کار هیچچیز ازتان نمیخواهم. مجانی این کار را برایتان انجام میدهم. بچههای ما در دانشگاهها امروز به اینها نیاز دارند. گفتم شما وقتی استاد، منابع درسی و سرفصلها را تعیین کردید، کاری که ما برایتان انجام میدهیم این است که از این منابع، اطلاعات را بیرون میکشیم و میریزیم توی سرفصلها. همان کاری که استاد میکند. گفت چه به درد ما میخورد؟ گفتم استادانتان دیگر حداقلهایی را یک دانشجو در هر نقطهای از کشور میتواند به آن دسترسی داشته باشد، آموزش نمیدهند. چیزی که شما از استاد خواهید خواست چیزی بیش از این است. یعنی استاد باید برود روی چیزی بیش از این منبع استاندارد درسی فکر بکند. هیچوقت یادم نمیرود ایشان به من گفت ما انتشارات سمت را ایجاد کردیم، هنوز بعد از سالها نتوانسته 10 کتاب دربیاورد. شما چهطور با این گروه کوچکتان میخواهید این کار را انجام دهید. بعد من اصرار کردم که گفتند آقا بلند شو برو مگه شما چهکاره هستی؟ شبیه وزیر آموزش عالی صحبت میکنی! نظام آموزشی ما از مؤسسات همراه یا کسانی که میتوانند به او کمک کنند چه انتظاری دارد؟ ما بسیار میتوانیم به نظام آموزش عالی و آموزشوپرورش کمک کنیم، ولی این نیازمند یک مدیریت در سطح بالاتر است. به گونهای که بتواند این نیروهای پراکنده را به سمت یک هدف سوق دهد که متأسفانه این کار را انجام نمیدهد.
مسعود پایدار: صحبت بر سر این است که بر پایهی نظام و نهاد آموزشی امروزی، مؤسساتی که کتابهای کنکور منتشر میکنند، کار و فعالیتشان را بر آن اساس ادامه میدهند. برای تغییر این وضعیت، اصلاح نظام و نهادهای آموزشی لازم است. من فکر میکنم تغییر نظام آموزشی یا اصلاح نظام آموزشی باید به گونهای صورت بگیرد که دوستانی که بر پایه وضعیت امروزی فعالیت میکنند به گونهای ساختار سازمانشان را هدفگذاری کنند که تا چند سال دیگر وقتی ظرفیت دانشگاهها به اندازهای بود که دیگر نیازی به کنکور نبود، آماده باشند. ضمن آنکه این را هم در نظر بگیرید که چند سال دیگر شاید آن چند درصد دانشگاههای دولتی هم که از مردم پول نمیگیرند بخواهند هزینهای بگیرند بسیار بیش از آن چیزی که موسسات غیر انتفاعی یا دانشگاه آزاد یا پیام نور میگیرد. من فکر میکنم این موضوع هم یک تهدید است برای موسسات و ناشران کمکآموزشی.
جمعبندی من این هست که این موسسات برای اهداف طولانیمدت خودشان را آماده کنند و سازمانشان را انعطافپذیر کنند تا بتوانند به نیازهای آتی پاسخ درست و شایستهای بدهند.
مهران فتحی: من تشکر میکنم از تمام عزیزانی که زحمت کشیدند تا آنکه این جلسه برگزار شود. ما در مؤسسه مدرسان شریف از اینکه تجربیات خود را در اختیار سایر دوستان بگذاریم و از تجربیات آنها هم استفاده کنیم استقبال میکنیم. امیدوارم این همکاری در جهت اعتلای سطح آموزشی تداوم طولانیمدتی داشته باشد.
مرتضی خلخالی: عرض کنم خدمتتان که فرمودند ما بر اساس نظام موجود و برای شرایط فعلی ـ که البته مدام هم دارد عوض میشود ـ کار میکنیم. بههرحال باز هم تکرار میکنم تا یکسری مشکلات اصلاح نشود، به اهدافمان نمیرسیم. من مسئله شورا را که مطرح کردم، منظورم «وامرهم شورا بینهم» بود. یعنی همه افراد متخصص نظر بدهند نه آنکه رئیس سازمان برنامهریزی یا وزیر یا رئیس سازمان سنجش، افرادی را که خودش میشناسد دعوت کند. آنوقت میشود «وشاوروهم فیالامر». بعد از دو سه ماه هم این شورا منحل میشود و ادامه پیدا نمیکند. وقتی نمیتوانیم مشکلی را حل کنیم، پس شورا ادامه پیدا نخواهد کرد. این است که من نمیتوانم جمعبندی کنم. مثل جمع نقیض میشود تا حدودی.
اتفاقا صحبتهای شما در این جلسه زمینهساز صحبتهای دیگری شد که از آنها بسیار استفاده کردیم. از تمام دوستانی هم که در این میزگرد شرکت کردند سپاسگزاریم.