میشل فوکو / ترجمهی محمدمهدی اردبیلی: .
پروبلماتیزهکردن چیست ؟[۱]
من مدتهاست به دنبال دریافتن پاسخ این پرسش هستم که آیا ممکن است بتوان تاریخ تفکر را به نحوی متمایز – هم متمایز از تاریخ ایدهها (منظور من از تاریخ ایدهها همان نظامهای بازنمایی[۲] است) و هم متمایز از تاریخ ذهنیتها[۳] (که مرادم از آن تحلیل گرایشات و انواع کنش است) – ترسیم کرد؟ به نظرم عنصری وجود داشت که قادر به ترسیم این تاریخ تفکر بود؛ این عنصر همان است که میتوان آن را پروبلمها[۴] یا به بیان دقیقتر، پروبلماتیزهکردن[۵] نامید. آنچه تفکر را متمایز میکند این است که تفکر چیزی کاملاً متفاوت از مجموعۀ بازنماییهایی است که زیربنای یک رفتار معین را تشکیل میدهد؛ تفکر همچنین کاملاً متفاوت از قلمرو گرایشاتی است که میتوانند به این رفتار تعین ببخشند. تفکر چیزی نیست که در کرداری[۶] معین ساکن باشد یا معنایش را به آن بدهد؛ بلکه اتفاقاً همان چیزی است که به فرد اجازۀ پا پس کشیدن از این شیوۀ کنش یا واکنش را میدهد، تا فرد این شیوه را به خود در مقام ابژۀ تفکر عرضه کند و معنا، شرایط و اهداف آن را به پرسش بکشد. تفکر آزادی است، آن هم آزادیای در نسبت با آنچه یک فرد انجام میدهد، جنبشی است که به وسیلهی آن، فرد از آنچه انجام میدهد جدا شده، آن را در مقام یک ابژه بنیان نهاده، و بدان همچون یک پروبلم میاندیشد.
بیان این مطلب که مطالعۀ تفکر همانا تحلیلِ آزادی است، به این معنا نیست که فرد با نظامی صوری سروکار دارد که تنها به خودش ارجاع میدهد. در عمل، برای آنکه قلمروی از کنش، یا یک رفتار، به حوزهی تفکر وارد شود، ضروری است که تعداد معینی از عوامل، این قلمرو را نامطمئن ساخته، آن را دچار آشنازدایی کرده، یا آن را با دشواریهای مشخصی مواجه ساخته باشند. این عناصر از فرآیندهای اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی نشأت میگیرند. اما [این فرآیندها] در اینجا تنها نقش محرک را ایفا میکنند. پیش از آنکه پروبلماتیزهکردنِ مؤثری توسط تفکر صورت بگیرد، آنها میتوانند حضور داشته باشند و برای مدتهای طولانی دست به عمل بزنند. اما آنگاه که تفکر پا به میدان میگذارد، هیچ صورت بهخصوصی را نمیپذیرد که نتیجۀ مستقیم یا بیانِ ضروریِ این دشواریها باشد؛ این تفکر واکنشیاصیل و مشخص– واکنشی که اغلب صورتهای بسیاری به خود میگیرد و این صورتها برخی اوقات در وجوه مختلفِ این واکنش، حتی با یکدیگر متناقضاند – به این دشواریهایی است که توسط یک وضعیت یا بافت برایش تعریف شدهاند و حقیقت را همچون پرسشی ممکن درک میکنند.
در قبالِ مجموعۀ منفردی از دشواریها، میتوان واکنشهای مختلفی نشان داد. و بیشتر اوقات عملاً واکنشهای متفاوتی نیز مطرح میشود. اما باید فهمید که چه چیزی این واکنش ها را در یک زمان ممکن میکند: این همان نقطهای است که ریشۀ همزمانیِ[۷] آنهاست؛ این همان خاکی است که همۀ آنها را بهرغم تنوعشان و برخی اوقات بهرغم تناقضاتشان میپروراند. راهحلهای متنوعی برای دشواریهای متفاوتِ پیشِ روی بررسیِ بیماری روانی در قرن هجدهم پیشنهاد شده بود: برای مثال، میتوان به راه حلهای توک[۸] و پینِل[۹] اشاره کرد. به طریق مشابه، برای دشواریهای پیشِ روی [مسالۀ] مجازات در نیمۀ دوم قرن هجدهم، مجموعهای از راه حلها ارائه شده بود. یا علاوه بر این، برای اینکه مثالی بسیار بیربط زده باشیم، مکاتب متنوع فلسفۀ دوران هلنی راهحلهای متفاوتی در قبال دشواریهای پیشِ رویِ اخلاق جنسی باستان به دست دادهاند.
اما کارِ تاریخ تفکر باید این باشد که در ریشۀ این راهحلهای متنوع، صورت عمومی پروبلماتیزهکردنهایی را مجدداً کشف کند که این راهحلها را – حتی به واسطۀ تضادشان – ممکن ساختهاند؛ یا آن چیزهایی را مجدداً کشف کند که تبدلیافتنِ دشواریها و موانع یک عمل به پروبلم عمومیای را ممکن ساختهاند که میتوان برایش راهحلهای عملیِ متنوعی پیشنهاد داد. این پروبلماتیزهکردن است که به این دشواریها پاسخ میگوید، اما به شیوهای کاملاً متفاوت از اینکه آنها را بیان یا آشکار سازد: پروبلماتیزهکردن در پیوند با این دشواریها، شرایط امکان ارائۀ پاسخ [به این دشواریها] را فراهم میسازد؛ و عناصری را تعریف میکند که برسازندۀ همان چیزی خواهند بود که این راهحلهای متفاوت در تلاش برای پاسخدادن به آن هستند. همین فراهمسازی شرایط امکانِ پاسخ به پرسش، همین تبدلیافتنِ یک گروه از موانع و دشواریها به پروبلمهایی که راهحلهای متفاوت در تلاش برای به دست دادن نوعی پاسخ به آنهایند، همینها هستند که نقطۀ پروبلماتیزهکردن و کارِ خاصِ تفکر را برمیسازند.
روشن است که [این معنا از تحلیل] تا چه میزان از تحلیل در معنای واسازی فاصله دارد (هر خلطی میان این دو روش احمقانه خواهد بود). [برخلاف واسازی]، در اینجا بحث بر سر پرسشی از جنبشِ تحلیل انتقادی است که فرد میکوشد تا در آن، چگونگی طرحریزیِ راهحلهای مختلفِ یک پروبلم را دریابد؛ و همچنین دریابد که چگونه این راهحلهای متفاوت از صورت خاصی از پروبلماتیزهکردن نشأت میگیرند. و در نتیجه، روشن میشود که هر راهحل نوینی که ممکن است به سایر راهحلها افزوده شود، صرفاً از [بطن همین] پروبلماتیزهکردنِ فعلی ناشی خواهد شد، و کاری نمیکند جز جرح و تعدیلِ برخی از مفروضات و اصولی که فرد پاسخهایش به مسأله را بر روی آنها بنا میکند. کارِ تأمل فلسفی و تاریخی همانا عقبرفتن به کارزارِ تفکر است، تنها به شرطی که فرد پروبلماتیزهکردن را نه همچون نظم و ترتیببخشیدن به بازنماییها، بلکه به وضوح، همچون کار تفکر درک کند.
پینوشتها:
[۱] متن حاضر در واقع بخشی از مصاحبهای مختصر است که در می ۱۹۸۴، درست پیش از مرگ فوکو توسط پل رابینو صورت گرفته و اکنون مستقلاً به فارسی ترجمه و منتشر شده است. متن انگلیسی کل مصاحبه در منبع زیر یافتنی است:
Foucault, Michel. “Polemics, Politics and Problematizations.” In Essential Works of Foucault, edited by Paul Rabinow. Vol. 1 “Ethics”. The New Press, 1998.
این متن پاسخ فوکو به آخرین پرسش پل رابینو است. یعنی این پرسش که: «شما اخیراً از «تاریخ پروبلماتیک» سخن گفتهاید. منظورتان از تاریخ پروبلماتیک چیست؟»
[۲]Systems of representation
[۳] mentalities
[۴] Problems؛ به دلیل برداشت خاص فوکو از problem و به ویژه problematization، این دو اصطلاح در ترجمه، نه به معادل متداول آنها در زبان فارسی (یعنی مساله و مسالهسازی)، بلکه به همان صورت پروبلم و پروبلماتیزه کردن برگردانده شدهاند. به ویژه اینکه اصلا موضوع اصلی این متن، ایضاح معنای نوینِ فوکویی همین دو واژه است.
[۵] problematization
[۶]conduct
[۷]simultaneity
[۸]tuke
[۹] Pinel
منبع: problematicaa.com