فرهنگ امروز/ مصطفی ملکیان: در طول تاریخ فرهنگ بشری ادلههایی را که برای اثبات وجود خدا اقامه شده میتوان در پنج مبحث تفکیک کرد. اگر ساحتهای پنجگانه وجودی انسان را «باورها»، «احساسات و هیجانات»، «خواستهها»، «گفتار» و «کردار» در نظر بگیریم، پنج مبحثی را که در رابطه با وجود خدا طرح میشود میتوان به یکی از این ساحات نسبت داد.
یکی از این مباحث، «عقیده به وجود خدا» است که به ساحات عقیدتی، معرفتی و به تعبیری ساحت باورها بازمیگردد. دوم «ایمان» است که ساحت احساسات، عواطف و هیجانات را شامل میشود. سوم «پرستش و عبودیت» است و به ساحت خواستهها مربوط میشود. چهارم به «دعا و مناجات» میپردازد و برخاسته از ساحت گفتار است و پنجم که به ساحت «کردار» بازمیگردد نیز عبادات به معنای اخص است؛ مثل نمازی که گزارده میشود. این در حالی است که همه این پنج بحث باید مدلل به دلیل بوده و به استدلال رسیده باشند.
اگر در میان این بحثهای پنجگانه، «عقیده به وجود خداوند» را محور قرار دهیم خواهیم دید که ، دیدگاههای مختلفی در این زمینه طرح شده است:
1- برخی بر این باورند که عقیده به وجود خدا اساساً قابل اثبات نیست چراکه هر انسانی در هر زمان و مکانی چه آگاهانه و چه ناآگاهانه به وجود خدا اعتقاد دارد، بنابراین مادامی که در این زمینه مخالفتی صورت نگیرد، نیازی به اقامه دلیل هم نیست. این گروه به فطری بودن «عقیده به وجود خدا» قایل هستند.
این در حالی است که طیف دیگری که باز در این دسته قرار میگیرند، معتقدند وجود خدا برای گروهی از انسانها جزو اصول موضوعه و مبنای زندگیشان است و برای مبناها نیازی به اقامه دلیل نیست. اما چه افرادی وجود خدا، اصول موضوعه زندگی شان است؟
در این زمینه سه دسته وجود دارند، یک گروه «اخلاقیان» هستند که پیشفرض زندگیشان وجود خداست و بدون آن نمیتوانند زندگی کنند؛ این دیدگاه باور کانت است او بر این باور است که کسی که اصل موضوع زندگیش خدا نباشد، نمیتواند اخلاقی زندگی کند. گروه دوم «مؤمنان» و گروه سوم «حقوقدانان» هستند که معتقدند مادامی میتوان برای انسانها حقی قایل شد که حتماً به وجود خدا اقرار کرده باشیم.
2- اما دسته دوم افرادی هستند که معتقدند وجود خدا نیازمند «استدلال» است. این دسته نیز در درون خود به دو گروه تقسیم میشوند؛ گروهی برای اثبات وجود خدا به «دلایل تجربی» و گروهی به «دلایل عقلی یا فلسفی» باور دارند. عرفا اغلب در گروه اول قرار میگیرند و معتقدند کسی که مدعی وجود خداست، باید وجود خدا را تجربه باطنی و عرفانی کرده باشد و در این زمینه دلیل عقلی را نمیپذیرند.
در مقابل برخی بر این باورند که دلیل تجربی برای وجود خدا قابل اقامه نیست و باید دلیل عقلی و فلسفی آورد؛ این گروه خود به دو طیف عمده تقسیم میشوند یک طیف خدا را در «عالم درونی» خود و بدون التفات به محیط بیرونی درک میکنند و برای این مسأله دلیل هستیشناسانه و وجودشناختی عرضه میکنند،. طیف دیگر معتقدند تا از عالم ذهن به عالم عین و واقع حرکت نکنیم، نمیتوانیم وجود خدا را اثبات کنیم؛ یعنی خدا را بعد از «تمرکز بر عالم خارج» درک میکنند. این دو دیدگاه در استفاده از قاعده اُستُره اوکام(تیغ اوکام) مشترکاند.
اوکام فیلسوف مسیحی و الهیدان قرون وسطی، قاعدهای وضع کرد که بر اساس آن چیزی وجود ندارد مگر آنکه یا از طریق حواس ظاهری و باطنی(عرفانی) درک شده باشد یا وجود ضروری برای چیزی باشد که آن را با حواس ظاهر یا باطن درک کردهایم. برای مثال فرض کنیم در فضایی هستیم که با محیط بیرون هیچ ارتباطی ندارد، پس از مدتی بیرون رفته و همه جا را خیس میبینیم. طبق بند یک از «قاعده اوکام» وجود خیسی را که از طریق حواسمان ادراک کردهایم، میپذیریم. اما از رهگذر این ادراک به وجود امر دیگری به نام «باران» نیز پیمیبریم، چراکه اگر باران نمیبارید، این خیسی هم قابل تبیین نبود؛ به این قاعده «تیغ اوکام» گفته میشود چراکه در صورت پذیرش دو قاعده پیشین، وجود بسیاری از اموری که تا به حال به آن قایل بودهایم، با چالش مواجهه میشود.
مصادیق فقره اول قاعده اوکام را «مفاهیم تجربی» و مصادیق فقره دوم را «مفاهیم نظری و ترمهای تئوریک» میخوانند. از این رو عرفا به موجب بند یک و فیلسوفان به موجب بند دو قاعده اوکام، وجود خداوند را ادراک میکنند.
حال فلاسفه چه دیدهاند که به وجود خدا پی بردهاند؟ در این زمینه دلایل بسیار آوردهشده است.
نخست؛ حرکت. ارسطو معتقد بود چون ما حرکت را در جهان میبینیم، پس خدایی در جهان وجود دارد که منشأ این حرکت است. از این رو، به خدای ارسطو «محرک کل» میگفتند.
دوم؛ علیت. برخی معتقدند که در جهان بین موجودات رابطه علی و معلولی وجود دارد و اگر علتالعللی وجود نمیداشت، نمیتوانستیم بین موجودات هم رابطه علت و معلولی قایل شویم.
سوم؛ مشروط بودن یا مشروط نبودن است. در متون فلسفی از آن با عنوان براهین امکان و وجوب تعبیر میشود. برای مثال، برای شنیدن صدای یک فرد، ما نیاز به مراعات یکسری شروط داریم از جمله وجود هوایی برای انتقال صدا، فاصله مناسب، مخاطبی که به لحاظ شنوایی مشکلی ندارد و.... در این حالت اگر هر کدام از این شرایط فراهم نباشد، انجام آن با خلل مواجهه خواهد شد. براین اساس برای وجود یک پدیده باید میلیونها امر دست به دست هم دهند و چنانچه یکی از امور غایب شوند، آن امر محقق نخواهد شد. از این رو، هر مشروط الوجودی، ممکن الوجود است چراکه نمیتوانیم به طور قطع از وجود آن، به همان صورت اولیه، در آینده خبر دهیم. حال، فیلسوف میگوید هر چه که در عالم وجود دارد، مشروط الوجود است و هر آنچه مشروط الوجود است، ممکن الوجود هم خواهد بود. بنابراین فلاسفه چنین نتیجه میگیرند که باید یک موجود مطلق الوجود در عالم وجود داشته باشد که وجودش به امور و شروطی وابسته نباشد و آن خداست.
چهارم؛ نظم. برخی معتقدند اگر خدا نمیبود، نظمی هم در جهان حاکم نمیشد.
پنجم؛ هدف. موجودات عالم برای تحقق اهدافی دست به دست هم دادهاند که در این میان تنها انسانها به صورتی هدفمند عمل میکنند و قطعاً برای تحقق آن باید کسی این هدف را به موجودات دیگر تزریق میکرد و آن، «خدا» است.
ششم؛ کمال. آنچه ذومراتب است؛ قطعاً حد کمالی هم دارد. اگر انسانی را زیبا و انسانی را زیباتر بخوانیم، دلیل آن است که زیبایی مطلقی وجود دارد که بر اساس فاصله از آن، زیبا و زیباتر بهکار بردهشدهاست. مقایسه در عالم قابل انکار نیست و از این رهگذر میتوان نتیجه گرفت که همواره امر مطلقی وجود دارد که بر اساس آن پدیدهها مقایسه میشوند.
هفتم؛ معجزه و هشتم؛ اخلاق است که حاکمیت آن وجود خداوند را اثبات میکند. کانت به تبعیت از روسو نماینده این دیدگاه است. به عقیده او آنچه در درون، ما را به سوی خوبیها تشویق و از بدیها باز میدارد ندای خداوند است.
تمام ادلههایی که تا به اینجا ارائه شد، ادلههای رئالیستی و نظری بود. اما دسته دوم در حیطه ادلههای پراگماتیستی قرار میگیرد.
ادلههای نظری اگر درست بهکار روند، «وجود خدا» را به عنوان گزارهای صادق اثبات میکنند. این در حالی است که گروهی برای اثبات این امر به روش عملی یا پراگماتیستی روی میآورند و کاری به صدق و کذب عقیده به «وجود خدا» ندارند و معتقدند عقیده به این گزاره، «به مصلحت» است.
٭ مکتوب حاضر متن ویرایش و تلخیص شده روزنامه ایران از سخنرانی استاد مصطفی ملکیان است که 20 آبان ماه با عنوان دربارهخدا در مؤسسه شهر کتاب ارائه شد.
منبع: دبا