نویسنده: حیات ذهن (جلد دوم:اراده)
هانا آرنت
مترجم: مسعود علیا
سال چاپ: ۱۳۹۳
ناشر: ققنوس
تعداد صفحات: 312
قیمت: 18 هزار تومان
میگویند پس از مرگ هانا آرنت، برگهای که در ماشین تحریر او پیدا کردهاند، نخستین صفحه جلد سوم «حیات ذهن» بوده است که تنها عنوان نوشته و دو سرلوحه از سیسرون و گوته روی آن حک شده بود. هانا آرنت حیات ذهن را در قالب سه جلد (تفکر، اراده و داوری) در نظر گرفته بود، اما مرگ او در 1975 فرصت آنکه «داوری» را به ثمر برساند از او گرفت. دو جلد اول، تفکر و اراده، پس از مرگش و در سال 1978 منتشر شد.
جلد نخست، تفکر، سال 1391 منتشر شد. و جلد دوم حیات ذهن آرنت، «اراده» را نشر ققنوس بهتازگی منتشر کرده است. او در این کتاب به قوهی اراده و ـ در ضمن آن ـ مسئلهی اختیار میپردازد. مسئلهای که به گفتهی برگسون «نزد مردمان مدرن چنان بوده است که پارادوکسهای الئاییها نزد باستانیان خواهد بود». پدیدارهایی که باید به آنها بپردازیم تا حد چشمگیری زیر پوششی از احتیاج قرار گرفتهاند که به هیچروی دلبخواهانه نیست و، بنابراین، نباید نادیدهاش گرفت، اما با تجربههای واقعیِ منِ ارادهکننده قطع رابطه میکند و در عوض روی به آموزهها و نظریههایی میآورد که لزوماً علاقهای به «نجات پدیدارها» ندارند.
آرنت در جلد دوم حیات ذهن با اراده سر و کار دارد که در کنار تفکر و داوری، به تعبیری، رکنی از جمهوری قوای اوست. نویسنده میکوشد در قالب چهار بخش، جایگاه این قوه در تاریخ فلسفه و فکر، رویکردهای گوناگونی که قوهی اراده به خود دیده است، و نسبت آن با سایر قوای ذهن را بکاود و از چندوچون اهمیت این قوه در حیات ذهن پرده بردارد. این کتاب با توجه به آنکه کمتر نوشتهی مهمی دربارهی موضوع مورد بحث به زبان فارسی وجود دارد میتواند مجالی برای اندیشیدن و بازاندیشیدن به اراده فراهم کند. فیلسوفان و اراده، کشف ضمیر آدمی، اراده و خرد، و نتایج فصول کتاب است.
در بخشی از کتاب میخوانیم «اراده همواره میخواهد کاری کند و بنابراین به طور ضمنی تفکر صرف را که فعالیتش به تمامی در گرو «کاری نکردن» است، خوار میدارد. هنگام بررسی تاریخ اراده خواهیم دید که هیچ الهیدان یا فیلسوفی هرگز «شیرینی» تجربهی منِ ارادهکننده را نستوده است، آنچنان که فیلسوفان عادت داشتهاند شیرینی تجربهی منِ اندیشنده را بستایند. (دو استثنای مهم وجود دارد: دانز اسکوتوس و نیچه که هر دو اراده را نوعی قدرت میدانستند ـ « voluntas est potentia quia ipsa aliquid potest » [اراده قابلیت است زیرا میتواند به چیزی دست یابد]. به عبارت دیگر، منِ ارادهکننده مسرور به خویش است ـ «condelectari sibi» ـ از آن حیث که «اراده میکنم»، «میتوانم»ی را تدارک میبیند؛ اراده میکنم ـ و ـ میتوانم سرور اراده است.) (ص 52)