بگذار آشغال بخورند: چگونه سرمایهداری گرسنگی و چاقی میآفریند
رابرت آلبریتون
مترجم: کیانوش یاسایی
ناشر: اختران
تعداد صفحات: 384 صفحه
قیمت: 21 هزار تومان
ما در عصر ترس زندگی میکنیم. در عصر منافع قدرتمندی که اطلاعات گمراهکننده میپراکنند. در عصری زندگی میکنیم که صور گوناگون مصرفگرایی شهروندان را از سیاست دور میکنند. ترس حاکم بر ما، انبوه اطلاعات گمراهکننده و نگرشهای سیاست زدوده شده، همگی باعث شده تا خیلیها در نهایت احتیاط بنویسند یا حرف بزنند. البته در اظهار ادعاهای درست رعایت حدی از احتیاط شرط عقل است. اما در عین حال وقتی میخواهیم از منظر مشخصی استدلال کنیم، استدلالمان باید تا حد ممکن قاطع و روشن باشد. تنها از طریق مواجههی نگرشهای سازنده است که میتوان به سطحی از عقلانیت رسید. عمل عقلانی بستگی به این دارد.
«بگذار آشغال بخورند» اشارهای است به بیتفاوتی به گرسنگی جهانی و تأکیدی است بر حضور «غذاهای آشغال» که به طور چشمگیری پس از پایان جنگ جهانی دوم به عنوان محصولی از رژیم سرمایهدارانهی غذا پدیدار شدند. البته «غذای آشغال» یک اصطلاح است، اما اصطلاحی است که معنای دقیقی را میرساند.
نویسنده ابتدای کتاب میگوید «تصور شایعی وجود دارد که میگوید سرمایهداری و دموکراسی هر دو تقویتکنندهی یکدیگرند. یکی از اهداف این کتاب نشان دادن این است که این فرضیه تا چه حد بیمعناست... نمیخواهم این تصور به وجود بیاید که این کتاب فقط در مورد قحطی کنونی در جهان است. این کتاب به ناعقلانیتها و تضادهای ادارهی سرمایهدارانهی نظام کشاورزی و تأمین غذا میپردازد؛ قطحیای که هماکنون در جهان وجود دارد فقط یکی از نمودهای نگرانکنندهی متعدد این ناعقلانیتهاست.»
«رابرت آلبریتون» متفکر و نظریهپرداز مارکسیست انگلیسی است که صاحب تألیفات بسیاری در خصوص نظریهی مارکسیسم، اقتصاد سیاسی، فلسفه، سوسیالیسم و محیط زیست است.
در بخشی از کتاب آمده است «... آن نوع سرمایهداری که امروز وجود دارد بسیار شبیه به آن چیزی است که اقتصاددانان آن را «اقتصاد دستوری» مینامند. غالب اقتصاددانان «اقتصاد بازار آزاد» را در مقابل اقتصاد دستوری میگذارند و اولی را به شدت خوشایند و دومی را به شدت ناخوشایند میدانند. و فرضشان این است که سرمایهداری همان همان اقتصاد بازار آزاد است، و سوسیالیسم اقتصادی دستوری است. من بر این باورم که در اقتصاد سرمایهداری کنونیِ ما این تمایز دارد از بین میرود و اقتصادی که ما در آن زندگی میکنیم هرچه بیشتر به اقتصاد سرمایهداری دستور بدل میگردد. در اینجا به جای دولت، شرکتهای غولپیکرند که فرمان میدهند. در نتیجه به جای آنکه با مباحثه و مشارکت عمومی در ادارهی امور، موجب پیشرفت دموکراسی شویم، نخبگان شرکتی هرچه بیشتر زندگی ما را دستکاری کرده و بر آن فرمان میرانند. با توجه به اندازه و اهمیت بخش کشاورزی / غذا هم در ایالات متحد و هم در دنیا، شرکتهای غذا را میتوان جزو فرماندهان اصلی دانست.» صفحهی 330