فرهنگ امروز/ سارا فرجی: اگر قرار باشد که چند نفر از فیلمسازان پایبند به قصه را نام ببریم، قطعاً یکی از آنها کمال تیریزی است؛ «طبقه حساس»، «مارمولک»، «فرشباد» و امسال هم «طعم شیرین خیال» نمونهی بارز کارهای قصهگوی این فیلمساز موفق تلویزیون و سینماست. تبریزی علاوه براینکه برای اهالی سینما و فیلمسازان سینما آشناست در تلویزیون و مخاطبان سریالهای تلویزیونی هم تجربههای موفق داشته است، تازهترین کارش هم «سرزمین کهن» بود که اخیراً به دلیل برخی از مشکلات پخش آن متوقف شده و بنابه تازهترین اخبار قرار است از پاییز پخش آن مجدداً شروع شود. بهتازگی تبریزی وارد عرصهی جدیدی شده است و آن هم کارگردانی یک سریال برای شبکهی نمایش خانگی است به نام «ابله». البته به گفتهی خودش احتمال اینکه بخواهد اینگونه از کارگردانی برای شبکههای نمایش خانگی را ادامه دهد بعید است، چون فقط میخواسته این حوزه را تجربه کند. در روزی که فیلم تبریزی «طعم شیرین خیال» برای اهالی رسانه اکران شد در کاخ جشنواره به سراغ او رفتیم و با او دربارهی موضوعات مختلف صحبت کردیم.
تبریزی در ابتدا با اشاره به اینکه تعداد فیلمهای بدون قصه در این روزها زیاد شده است، گفت: فیلمسازی بدون قصه معمولاً برای فیلمسازان جوان رخ میدهد، چون وقتی شروع به کار میکنند، فکر میکنند همینکه برشی از یک زندگی یا بخشی از آن را نشان دهند جذاب است و به قول خودشان میخواهند یکجور واقعگرایی مفرط داشته باشند. من فکر میکنم این اتفاق ناشی از جریانی است که عمدهی این جریان از داخل شروع نشده و از بیرون کشور یعنی جشنوارههای خارجی شروع شده است، دلیلش هم این است که روشنفکری آنها از اینکه مقابل سینمای هالیوودی قرار گرفتند حوصلهاش سررفته است و منتظر آثار و تجربههای جدید از این حوزه است؛از طرفی تفکر اینگونه فیلمسازی در جشنوارههای شاخص و مطرح مثل جشنوارهی فیلم کن به شدت رواج پیدا کرده است و فیلمسازان ایرانی تلاش میکنند که برای آن جشنوارهها که پیگیر اینگونه فیلمسازی هستند، فیلم بسازند،فیلمهایی که قصه ندارند و لحظاتی را به وجود میآورند که به بیننده شوک وارد کنند و بعد هم تمامش کنند.
کارگردان «طبقه حساس» ادامه داد: رواج این جریان در ادبیات خارج از مرزهای ایران هم به وجود آمده و از آن طرف مرزها هم آمده و براین اساس خیلی از کتابها نوشته، چاپ و حتی پرفروش میشود و این تأثیر در فیلمسازی و ادبیات کشور ما هم گذاشته میشود و در نهایت باعث میشود که جوانان سینما به جای اینکه سودای سیمرغ داشته باشند،سودای جشنوارههای خارجی را داشته باشند. تأسف من به خاطر این است که این ماجرا در حال شکل گرفتن و مسری شدن در میان جوانان است بدون اینکه به عاقبت اینگونه فیلمسازی فکر کنند، چون عاقبت اینگونه فیلمسازی تمام شدن آنهاست و من بعید میدانم که با این شیوه در سینما دوام بیاورند و بمانند. نتیجه اینکه از تعداد فیلمسازان این حوزه کم میشود و نهایتاً دو یا سه نفر میمانند که میتوانند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند و مسیر را ادامه بدهند، چون این اتفاق نتیجهی خوبی ندارد.
تبریزی با اشاره به الگوی بارز اینگونه فیلمسازی در ایران تصریح کرد: بهترین فردی که در این حوزه میتوانیم مثال بزنیم اصغر فرهادی است و سؤال من این است که چرا جوانان ما به کارهای این فیلمساز نگاه و توجه نمیکنند که او چگونه کار میکند؟ فیلمهای اصغر فرهادی کاملاً قصهگوست؛ یعنی برای شما یک ماجرایی را شروع و تشریح میکند و تا انتها شما را میکشاند، درحالیکه این اتفاق برای فیلمهای فعلی نمیافتد. به اعتقاد من در این میان سوءتفاهم شده است؛مثلاً یه حبه قند میرکریمی نسبت به فیلمهای فرهادی قصهگوییاش کمتر و ضعیفتر است، چون یه حبه قند تشریح یک موقعیت است که افراد مختلف در آن موقعیت منویات خود را نمایش میدهند.
کارگردان «طعم شیرین خیال»، نداشتن بحران و کشمکش در موقعیتها را بهعنوان یک ضعف مطرح کرد و توضیح داد: اینکه قصه نداشته باشیم و به این متکی باشیم که یک موقعیتی از زندگی را نشان بدهیم مستلزم این است که این برش آنقدر درگیر بحران، گره و کشمکش باشد که بیننده را تا انتها دنبال خود بکشاند. ولی اغلب فیلمسازان این حوزه فقط به روایت کردن یک موقعیت اکتفا و فکر میکنند که کارشان را درست انجام دادهاند.
تبریزی همچنین در خصوص ریتم کند فیلمها اضافه کرد: علاوه بر اینکه این برشها و موقعیتهایی که انتخاب میشود، مناسب نیستند، ریتم آنها بسیار کند است و این در حالی است که ریتم کند برای یک فیلم ایراد حساب نمیشود به شرطی که به اندازه باشد و بیش از حد کند نشود که حوصلهی مخاطب سر برود؛مثلاً یک زمانی فیلمی ساخته میشود که مبنا و اساس آن ریتم کند است، مثل طعم گیلاس کیارستمی، ولی کارگردان آنقدر از سایر عناصر بهخوبی استفاده کرده که طولانی بودن آن به چشم نمیآید و مخاطب تا انتها با فیلم همراه میشود و متوجه نمیشود که دوساعت زمان گذشته است. اتفاقی که در پلان اینگونه فیلمها میافتد رخ دادن یک اتفاق دراماتیک است و اینکه صرفاً یک پلان طولانی گرفته شود ولی در آن اتفاق دراماتیک رخ ندهدمخاطب این فیلم را همراهی نخواهد کرد.
کارگردان «فرش باد» اضافه کرد: برای خود من قصه خیلی مهم است و اگر فیلمنامهای که به دستم میرسد قصه نداشته باشد، کار نمیکنم، چون حتماً باید فیلمنامه برایم یکی بود یکی نبود و اتفاق داشته باشد.
کارگردان «خیابان ناآرام» در خصوص فیلمهای جشنوارهی فیلم فجر امسال گفت: مشکل بسیاری از فیلمهای امسال این است که مسئلهی اصلی فیلم، مسئلهی مخاطب نمیشود و مخاطب با فیلم همراه نمیشود؛بهعنوان مثال این مشکلی بود که در فیلمهای «دو» و «مرگ ماهی» هم وجود داشت و ما با سوژه همراه نشدیم؛مثلاً در «دو» از لحظهای که دختر داستان به پرویز پرستویی انگ زد، میتوانست یک داستان جدید شروع شود، ولی کارگردان نصفهکاره رهایش کرد و از نطفه خفهاش میکند. در این فیلمها هرقدر هم ریتم تند شود ما بازهم با فیلم همراه نمیشویم،چون مسئلهی آنها مسئلهی ما نیست. متأسفانه در اینگونه فیلمها انسجام وجود ندارد و کارگردان فکر میکند که میتواند با نمایش این صحنهها بیننده را کنجکاو کند یا توجه او را به فیلم جلب کند.
تبریزی با تأکید بر ضعف مدیریت در سینمای ایران توضیح داد: متأسفانه در ایران مدیریت سینمایی بسیار ضعیف است و سازمان متولی این امر یعنی سازمان سینمایی، مدیریتی که باید داشته باشد را اعمال نمیکند؛ بنابراین فیلمسازان جوان ما که در حال تجربه کردن هستند توسط افراد دیگری در جای دیگری از دنیا هدایت و رهبری میشوند و این یک واقعیت تلخ است؛ یعنی فیلمساز ترجیح میدهد که فیلمش را برای جشنوارهی خارجی بسازد و در آنجا ارائه دهد تا برای کشور خودش.
وی ادامه داد: اصلیترین ضعف در فیلمسازی این است که ما در کشورخودمان نمیتوانیم جوانانمان را درست هدایت و رهبری کنیم و آموزش بدهیم که سینما چیست و چه باید کرد. در همهی عرصهها اعم از تولید، سرمایه، نیروی متخصص ضعف داریم، ولی اصلیترین مشکلمان ضعف مدیریت است،چون مدیر و اتاق فکری وجود ندارد که به این موضوع فکرکنند که اینهمه جوان فارغالتحصیل از دانشگاهها در رشتهی سینما داریم، اینها میخواهند در آینده کارکنند، این فیلمسازان جوان شبیه نهالهایی هستند که اگر باغبان نداشته باشند از بین میروند، باید آنها را پرورش داد؛ البته پرورش دادن به معنای دیکته کردن نیست، ولی باید آنها را هدایت کرد که ایدههای خود را داشته باشند و از پیشکسوتان و کسانی که جامعنگرترهستند و تجربه بیشتری دارند هم تجربه کسب و به ایدهای خودشان اضافه کنند. مشکل الآن فیلمسازان ما این است که رها هستند، هرکدام به یک چیز فکر میکنند، ولی در مجموع مثلاً از ۲۰ فیلمساز نهایتاً دو نفر کارشان را درست انجام میدهند.
تبریزی دربارهی فیلمهایی که در جشنوارهی امسال دیده است، گفت: در فیلمهای بخش نگاه نو «بدون مرز» و در بخش سودای سیمرغ «رخ دیوانه» را پسندیدم.
وی در پایان در خصوص سریال «ابله» که بهتازگی درشبکهی نمایش خانگی توزیع شده است، توضیح داد: دلیل اینکه سراغ کار کردن آن رفتم قصهاش است که خیلی برایم دوستداشتنی است.قصه باعث شدکه سراغ ساخت آن بروم، ولی بااینکه استقبال از «ابله» بد نبوده است احتمال اینکه دوباره بخواهم تجربهاش کنم کم است، مگر اینکه ایده یا سوژهی خاصی نظرم را جلب کند، چون بیشتر برایم تجربه کردنش مهم بود.