شناسهٔ خبر: 28911 - سرویس اندیشه

بیژن عبدالکریمی؛

حیات اجتماعی؛ حاصل دیالكتیك امر بومی و امر جهانی

عبدالکریمی نكته قابل تامل دیگر در بررسی وضعیت ترجمه در دهه‌های اخیر و مقایسه آن با دهه‌های قبل از انقلاب این است كه زمان تاریخی از زمان تقویمی و كرونولوژیكال تبعیت نمی‌كند. به بیان ساده‌تر، میان جامعه ایران و غرب یك شكاف عظیم تاریخی وجود داشته است. به دلیل همین شكاف تاریخی و یكسان نبودن زمان تاریخی غرب و جوامعی چون ایران است كه فاصله تالیف آثار فلسفی در غرب، مثل تالیف آثار دكارت، كانت یا هگل و ترجمه این متون به زبان فارسی یك فاصله تقویمی دو یا سه قرنه وجود داشت...

 

فرهنگ امروز/ بیژن عبدالکریمی: دهه ٥٠ هجری شمسی به اعتبار بحث ترجمه بیش از هر چیز دوره غلبه گرایش‌های سیاسی‌ایدئولوژیك در جامعه ایران بود. در واقع بیشتر كتاب‌ها بر اساس ادبیات چپ نوشته یا ترجمه می‌شد. به میزانی نیز توجه به هگل وجود داشت كه البته بیشتر با رویكرد خوانش چپ انجام می‌گرفت. كتب فلسفی بسیار كم و آثار ایدئولوژیك به طور گسترده ترجمه و منتشر می‌شدند. گاه نیز ترجمه‌هایی صورت می‌گرفت مثل ترجمه «مسائل فلسفه» اثر راسل یا دیگر آثاری كه مترجمانی مثل مرحوم منوچهر بزرگمهر صورت می‌دادند. در آن سال‌ها به هیچ‌وجه چنین گستردگی‌ای كه امروز در ترجمه آثار فلسفی و دیگر رشته‌های علوم انسانی دیده می‌شود وجود نداشت. آثار فلسفی بسیار كمی وجود داشت كه بیشتر پیرامون فلسفه كلاسیك تالیف یا ترجمه می‌شدند. فلسفه یونان نهایتا كارت و كانت اندكی محل امعان نظر بودند. می‌توان گفت در خصوص فلسفه‌های معاصر آثار ترجمه شده بسیار اندكی وجود داشت. دلیل آن نیز عدم احساس نیاز جدی به تفكر فلسفی در آن دهه‌ها بود. آنچه بیشتر مورد نیاز بود یك ایدئولوژی برای مبارزه با رژیم پهلوی بود نه فهم حقیقی، حكمی و فلسفی مسائل. مسائل و پرسش‌های جامعه بیشتر پیرامون موضوعات سیاسی آن هم بر اساس خوانش و قرائت جریانات جنبش چپ به معنای كلی آن و خوانش ایدئولوژیك از اسلام (آن هم در افق تفكر چپ) شكل می‌گرفت. در میان اسلامگرایان غیر از مباحث سیاسی و ایدئولوژیك و استخدام اسلام در جهت مبارزه با حكومت این مباحث نیز وجود داشت كه اسلام با علم، پیشرفت، تمدن، تكنولوژی، دموكراسی و مدرنیته سازگار است. اما رهیافت حاكم بر این مباحث عمدتا سیاسی، ایدئولوژیك و تئولوژیك و كمتر- بسیار كمتر‌- حِكمی، فلسفی، پدیدارشناسانه و تاریخی بود. البته امروز نیز از همین نقصان رنج می‌بریم لیكن شرایط بسیار تغییر كرده و در میان دانشجویان و طلبه‌ها و مترجمان ما رهیافت حكمی و فلسفی با شدت و ضعف‌های گوناگون، هر چند با وضعیت مطلوب بسیار فاصله دارد، به هر تقدیر بسط بسیار قابل ملاحظه‌ای یافته است.

به عبارت دیگر، در دهه‌های ٤٠ تا ٦٠ هجری شمسی قرن حاضر، جامعه ایران، اعم از روشنفكران و سنت‌گرایان، زیست‌جهان مدرن را خیلی به رسمیت نشناخته و درك و رویكرد آن از مدرنیته و جهان مدرن نیز بیشتر دركی سیاسی، ایدئولوژیك و تئولوژیك بود. یعنی بین مدرنیته با امپریالیسم (مفهومی كه امروزه از بین ما رخت بربسته است) و سرمایه‌داری (مفهومی كاملا ماركسیستی و برخاسته از جامعه‌شناسی ماركسیستی) پیوند برقرار می‌شد و كمتر سرشت و ماهیت غرب از منظر متافیزیكی مساله بود. فهم افراد بیشتر تئولوژیك و ایدئولوژیك بود. در میان سنت‌گرایان و روحانیون رویكرد سیاسی و تئولوژیك و در میان روشنفكران و نوگرایان بیشتر رویكرد سیاسی و ایدئولوژیك غالب بود. در چنین فضایی فلسفه و مواجهه حكمی و متافیزیكی بسیار بسیار بیشتر از دهه‌های كنونی در غربت و انزوا قرار داشت. اما امروزه جامعه تحول پیدا كرده وجریانات گوناگون فكری و نظری و فرهنگی جامعه به خوبی‌- اگرچه نه كاملا لیكن تا حدود زیادی‌- متوجه شده‌اند كه زیست‌جهان مدرن امر ساده‌ای نیست كه به سهولت بتوان آن را نادیده گرفت یا انكار كرد یا حتی به مقابله با آن برخاست. در واقع امروزه این نیاز با شدت و ضعف‌های مختلف در اكثریت قریب به اتفاق جریانات نظری كشور، صرف نظر از پاره‌ای از جریانات بسیار سنتی و عقب افتاده كه همچون اصحاب كهف در خوابی سنگین فرو رفته‌اند احساس می‌شود كه ما امروز به‌شدت نیازمند رویكردی پدیدارشناسانه و متافیزیكی نسبت به غرب و جهان مدرن هستیم و به دلیل همین احساس نیاز است كه در دهه‌های كنونی شاهد حجم وسیعی از ترجمه آثار مربوط به حوزه‌های فلسفه و سایر علوم انسانی با كمیت و كیفیت‌های مختلف هستیم.

نكته قابل تامل دیگر در بررسی وضعیت ترجمه در دهه‌های اخیر و مقایسه آن با دهه‌های قبل از انقلاب این است كه زمان تاریخی از زمان تقویمی و كرونولوژیكال تبعیت نمی‌كند. به بیان ساده‌تر، میان جامعه ایران و غرب یك شكاف عظیم تاریخی وجود داشته است. به دلیل همین شكاف تاریخی و یكسان نبودن زمان تاریخی غرب و جوامعی چون ایران است كه فاصله تالیف آثار فلسفی در غرب، مثل تالیف آثار دكارت، كانت یا هگل و ترجمه این متون به زبان فارسی یك فاصله تقویمی دو یا سه قرنه وجود داشت و هنوز هم بسیاری از آثار اصیل متفكران تاریخ متافیزیك غربی به زبان فارسی ترجمه نشده است. این چند قرن یا حداقل یكی دو قرن فاصله، نشان‌دهنده فاصله تاریخی بین جامعه ایرانی با جامعه غربی بوده است اما امروزه به دلیل تحولات تاریخی و مشخصا به دلیل انقلاب صنعتی دوم (انقلاب در حوزه تكنولوژی اطلاعات و ارتباطات)، ظهور فرهنگ جهانی و شدت و حدت گرفتن روند تكوین تاریخ جهانی و اضمحلال سریع تاریخ‌های محلی و بومی در دل تاریخ جهانی، فاصله تاریخی میان جوامع تا حدود زیادی كم شده است. البته این فاصله تاریخی میان ما و غرب كماكان وجود دارد، لیكن این فاصله تا حدود بسیاری كم شده است. به همین دلیل است كه برای مثال آثار فیلسوفان پست‌مدرن كه در دهه ٦٠ و ٧٠ میلادی شكل گرفته است با چند دهه تاخیر در ایران ترجمه می‌شود و این نشان می‌دهد كه فاصله تاریخی و به تبع آن فاصله تقویمی ما ایرانیان با غرب و جامعه جهانی بسیار كم شده است.

به هر حال، تحولات هر جامعه بسته به عوامل بسیار متعددی است اما می‌توان گفت امروزه امر مطلق بومی وجود ندارد همان‌گونه كه امر مطلق جهانی هم موجود نیست. یعنی حیات اجتماعی جوامع حاصل دیالكتیك و رابطه‌ای متقابل بین امر بومی و امر جهانی است. بی‌تردید تحولات بینشی و مفاهیم و جریاناتی كه مثل ظهور جریان پست مدرن در غرب شكل می‌گیرد در حیات اجتماعی جامعه ایران نیز اثرگذار است و این تاثیر بر حیات اجتماعی برای ما قابل مشاهده است، حتی خود مردم نیز این اثرات را می‌پذیرند.

به عبارتی ممكن است مردم عادی كتاب نخوانند یا با لیوتار، پل ریكور، دریدا، ژیژك، بودریار و با گفتمان پست مدرن آشنا نباشند و آثار متفكران مذكور را نخوانده باشند اما نفی فراروایت‌ها، امكان وجود تفسیرهای متكثر از امر واقع یا از یك متن، تبدیل امر ایده‌آل به امر رئال، مرگ اتوپیا، رابطه قدرت و حقیقت، اعتقاد به وصف بشری و تولیدی و نه وصف استعلایی و انكشافی برای حقیقت، تلاش قدرت‌ها برای تولید حقیقت و... را نه با اندیشه‌ها و مفاهیم ذهنی‌شان بلكه با زندگی‌ و حقیقت وجودی‌شان درك و لمس می‌كنند و آنها را در واقعیت به خوبی نشان می‌دهند. البته این مفاهیم و اندیشه‌ها در عین برخورداری از وصفی جهانی كاملا شبیه به تاثیری نیست كه در غرب و بر جوامع غربی دارد، لیكن آن ایده‌ها و مفاهیم در جوامعی چون جامعه ما رنگ و بوی خاص موقعیت اجتماعی- تاریخی ما را در همان افق و راستای جوامع غربی پیدا می‌كنند. ترجمه‌های دهه‌های اخیر فارسی‌زبانان از آثار فلسفی و دیگر حوزه‌های علوم انسانی این روند، یعنی كم شدن فاصله‌های تاریخی، شدت گرفتن روند تكوین جهانی و حضور جریانات تازه اندیشه در فرهنگ و تفكر غرب را در جامعه ما نیز نشان می‌دهند.

منبع: اعتماد