شناسهٔ خبر: 29844 - سرویس کتاب و نشر

رونمایی از کتاب «سهروردی و افکار او» (۲)؛

آبشخور مشترک اندیشه‌ی سهروردی و فلاسفه‌ی تجدید حیات غرب

رونمایی از کتاب سهروردی و افکار او مسئله‌ای که درباره‌ی سهروردی به آن پرداخته نشده است شباهت او به بعضی متفکران دوره‌ی تجدید حیات فرهنگی در ایتالیاست، این از کجا ممکن شده است؟ جواب روشن است؛ زیرا منابع مشترکی در ترکیه و بیزانس دارند؛ در این کتاب به این منابع اشاره شده است، اما نیاز به تحقیق بیشتری دارد.

فرهنگ امروز/ فاطمه امیراحمدی: نشست نقد و بررسی کتاب «سهروردی و افکار او؛ تأملی در منابع فلسفه‌ی اشراق» اثر «کریم مجتهدی» با مدیریت مالک شجاعی‎جشوقانی سردبیر فصلنامه، نقد کتاب «کلام، فلسفه و عرفان» در سرای اهل‌قلم برگزار شد. شجاعی در ضمن توضیح کتاب اشاره کرد که مجتهدی نقد جدی به فلسفه در ایران دارد و کلیدی‌ترین نقد را نیز همین میدانند که یک نوع تصور ناموجه تقابل میان فلسفه‌ی اسلامی و غرب وجود دارد که ایشان با این کتاب می‌خواهند عملاً نشان دهند که این تصور ناموجه است و از چهار وجه اهمیت سهروردی در این باره سخن می‌گویند که خوانندگان را به آن ارجاع می‌دهم.

 

کریم مجتهدی: سهروردی را کار کردم تا آن را بهتر یاد بگیرم

به نظر من هر فیلسوفی یک دانشجو است و اصلاً باید بدانیم فلسفه یک نوع جویندگی است و در واقع عین پژوهش است. فیثاغورث به فیلسوف، حکیم نمی‌گفت بلکه او را کسی می‌دانست که حب حکمت داشت؛ یعنی عشق به یادگیری دارد، این یادگیری اگر در نزد انسان به پایان برسد دیگر فرد فیلسوف نخواهد بود، این یادگیری نیاز به استمرار دارد، باید بدانیم فلسفه استمرار در یادگیری است، در انتها برای یک فیلسوف چیزی که باقی می‌ماند همان حب حکمت است.

وقتی مسئله را ما به‌این‌ترتیب ببینیم، می‌توانیم به این پاسخ برسیم که چرا بنده که بیشتر در فلسفه‌های غربی تبحر داشتم به سهروردی پرداختم؟ جوابش بسیار ساده خواهد بود، برای یادگیری. سهروردی را کار کردم تا آن را بهتر یاد بگیرم و این کتاب مجموعه‌ای از پیشنهادهاست، پیشنهادهایی برای تحقیق که در آینده باید انجام بگیرد. یکی از موارد، جمع‌آوری آیات قرآنی بود که در آثار سهروردی می‌بینیم و خانم نوربخش این کار را انجام دادند. این مسائل باید روشن شود، گاهی وقت‌ها تهمت‌های دینی به او نیز زده شده است، با این کتاب خط بطلانی روی این دیدگاه‌ها کشیده می‌شود. سهروردی بیش از هر متفکر ایرانی آیات قرآنی را به‌موقع و در جای خودش در آثار به عربی و فارسی خود آورده است.

مسئله‌ی دیگری که نیز به آن پرداخته نشده است شباهت سهروردی به بعضی متفکران دوره‌ی تجدید حیات فرهنگی در ایتالیاست، این از کجا ممکن شده است؟ جواب روشن است؛ زیرا منابع مشترکی در ترکیه و بیزانس دارند؛ من در این کتاب به این منابع اشاره کرده‌ام اما باید تحقیق شود. چطور می‌شود کسی در قرن ششم هجری (قرن ۱۲ میلادی) در ایران شباهتی با متفکران قرن ۱۵ میلادی داشته باشد که سه قرن فاصله‌ی زمانی هست؟ چطور می‌شود که سهروردی در کتاب‌های اولیه‌ی خود اسامی برخی از متفکران غرب را می‌آورد؟ این نیز قابل تأمل است، ساده نبینید، بلکه روی قواعد و فرمولی بوده است، آن‌ها را دوتا دوتا یا سه‌به‌سه با هم می‌آورد، مانند آگاتامنون که از روی دقتی انجام داده است. آگاتامنون (آگاتا یعنی خیر و منون در اینجا یعنی روح خیر) به معنای حکیم خیرخواه است و در واقع یک لقب است و شخص نیست، یا آسقلبیوس که ممکن است شخص باشد، در اساطیر یونانی به حکیم یا طبیب الهی می‌گفتند. این دو که با هم می‌آیند این‌طور استنباط می‌شود که نظر سهروردی به اشخاص تاریخی نیست، این چیزی است که در سنت ما حکیم الهی گفته می‌شود؛ مثلاً در مولانا در داستان کنیزک و زرگر. حکیم الهی به این معنی است که فردی مشکل‌گشایی می‌کند، این یک سنت خیلی قدیمی است. در کتاب تنها پیشنهاد کردم بر اساس شواهد برخی از گفت‌های سهروردی با برخی از فیلسوفان و متفکران غربی قرن ۱۵ میلادی مثل فیشته، به هم نزدیک هستند، اینکه تحقیق شود و بتوان پیدا کرد که منابع مشترک آن‌ها کجاست.

کتاب تنها فلسفی نیست و تا حدودی تاریخی نیز هست؛ بعد از مرگ سهروردی در زمان مغول وقتی خواستند سنت‌های ایرانی را احیا کنند از اندیشه‌های سهروردی استفاده شد. باید توجه داشته باشیم در مسائل فلسفی، بحث‌های تاریخی و ادبی را نیز نباید نادیده بگیریم، فلسفه در یک مجموعه از تجلیات فرهنگی معنا پیدا می‌کند.

اما بحثی که دکتر شجاعی داشتند در مورد بخش انتهایی کتاب در مورد «سهروردی در غرب»، راجع به ۴ تن از جمله نیکلسون انگلیسی، ریتر آلمانی، ماسیون فرانسوی و کوربن، که چرا در مورد اندیشه و افکار این افراد زیاد توضیح داده نشده است. دقت کنید که این افراد خارج از بحث اصلی کتاب بودند، ولی بااین‌حال در موردشان توضیح کوتاهی آمده است؛ به طور مثال کوربن به منطق سهروردی کوچک‌ترین توجهی نداشت و حتی از آن اسمی نمی‌برد، درحالی‌که بسیار قابل اهمیت است. منطق سهروردی منطق صوری ارسطو نیست، یک منطق جدید است که با منطق ارسطویی نمی‌خواند، شاید با منطق رواقیون بیشتر سنخیت داشته باشد. سهروردی تعریف ارسطو را نمی‌پذیرد، او نمی‌گوید انسان حیوان ناطق است، به نظر سهروردی ذات انسان ناشناخته است، حیوان نیست بلکه ماهیت انسان از نگاه او فرشته‌وش است. این مباحث در کار هانری کوربن نیست و اشتباه است اگر این مسائل نادیده گرفته شود.

در هیچ جای کتاب ادعا نشده است که بنده متخصص سهروردی هستم، بلکه مصائبی به نظرم رسیده که ما ایرانی‌ها باید آن‌ها را دقیق‌تر تحقیق کنیم و حرفی برای گفتن داشته باشیم، تنها قبول و رد نکنیم این روند اشتباه است، باید فراتر از قبول و رد موضوع، مطالعه کنیم.

نکته‌ی آخر را بیان کنم و صحبت‌هایم را به پایان ببرم. زمانی که در حال نگارش کتاب بودم خیلی اوقات پیش می‌آمد که می‌خواستم از تألیف کتاب منصرف شوم؛ زیرا دائماً از لفظ Ecstasy (خلسه/ برون‌شد) استفاده شده است، فوق‌العاده برایم مشکل بود که این را در متن کتاب بیاورم، به‌هرحال، ما معلمان فلسفه مسئولیت اخلاقی و وجدانی داریم و به‌اصطلاح یک بعد از فلسفه همان اطاعت از وجدان است، حالا من بیایم در کتاب بنویسم خلسه و آن را تجلیل کنم -چون عملاً تجلیل می‌شود- و سپس جوانی آن را بخواند، تصور کند منظورم همان روانگردانی است و از این بابت بسیار نگران بودم. البته در مقدمه توضیح داده‌ام، جوانی که سالم نیست نمی‌تواند ادعا کند که به معنویت رسیده است، معنویت همان سلامت است، سلامت روحی است و به طور مداوم در قسمت‌های مختلف متن تکرار کردم که خدای‌نکرده یک کار ضدفرهنگی برداشت نشود.

و همچنین (تأکید می‌کنم) شاید به جای کلمه‌ی برون‌شد بتوان کلمه‌ی «وارستگی» را به کار برد؛ زیرا با تمام مجاهدت‌هایی که سهروردی دارد انسان را شگفت‌زده می‌کند. سهروردی با تمام این کارها به چه چیزی می‌خواهد برسد، به یک نوعی وارستگی، عدم تعلق. به‌هرحال، درباره‌ی آن باید خیلی احتیاط کرد. در فصل آخر و کلام آخر کتاب که نسبتاً مهم است و یک نوع پدیدارشناسی روحی سهروردی تکرار می‌شود، صریحاً عنوان کرده‌ام که این فیلسوف ایرانی-اسلامی انسان سالمی است، کسی که این‌همه ریاضت می‌کشد و محافظت روی اعمال و رفتار خود دارد، نمی‌تواند منحرف بوده باشد و بر این موضوع تأکید دارم و نیز تأکید می‌کند شما نیز آن را حتماً صریحاً اعلام کنید.

 

غلامعلی حدادعادل: نام‌گذاری کتاب‌ها و رساله‌های سهروردی برخلاف روش فلاسفه‌ی دیگر شاعرانه است

در ابتدا عرض کنم با دیدن کتاب تعجب کردم که دکتر مجتهدی وارد مباحث فلسفه‌ی اسلامی شدند، چون آنچه از ایشان معهود و متوقع بود تألیف کتاب در فلسفه‌ی جدید غرب مانند دکارت، لایب‌نیتس، هگل و به خصوص کانت بود. این نخستین بار است که دکتر مجتهدی کتابی درباره‌ی یک فیلسوف ایرانی می‌نویسد و البته این موضوع حکایت از وسعت نظر ایشان دارد.

دکتر مجتهدی می‌تواند الگویی برای کسانی باشد که می‌خواهند کتابی درباره‌ی یک فیلسوف تألیف کنند، چون در سنت فلسفی ما توجه به زمینه و زمانه‎ی یک فکر فلسفی تقریباً نبوده است؛ این مطلبی است که شهید مطهری هم در مقاله‌ای به آن اشاره می‌کند و آن را ضعف سنت فلسفی ما می‌داند که ما بحث‌های فلسفی را در بستر تاریخی آن مطرح نمی‌کنیم. کار دکتر مجتهدی در این کتاب به لحاظ صورت و صورت‌بندی می‌تواند الگویی برای دانشجویان جوانی باشد که قصد تألیف کتاب دارند.

در این کتاب یک نظم منطقی می‌بینید که حکایت از تسلط نویسنده بر شیوه‌ی تحقیق، قطع‌‌نظر از موضوع آن دارد. بخش‌های مختلف کتاب شامل الگویی برای تألیف کتاب است. شما اگر بخواهید کتابی درباره‌ی ملاصدرا بنویسید، می‌توانید این چارچوب را رعایت کنید. این ارزشی است که نباید در کنار ارزش‌های محتوایی کتاب فراموش شود. حتی در مقاله‌ای که دانشجویان می‌نویسند و ما تصحیح می‌کنیم، متوجه می‌شویم دانشجو محفوظات را مدیریت‌نشده روی کاغذ می‌ریزد بدون اینکه هندسه‌ی بحث را شناخته باشد.

حکمت‌الاشراق را با دکتر سید حسین نصر در دوره‌ی فوق‌لیسانس خواندیم، در آن زمان هانری کوربن هم به ایران آمده بود و به دانشگاه ادبیات می‌آمد، آنجا ما دانشجویان فلسفه جمع می‌شدیم و هانری کوربن هم با موهای آویخته‌ی سپید سخنرانی می‌کرد. از همان زمان من همیشه یک عشق و علاقه‌ای به سهروردی و تتبع در فکر او داشتم.

وی با اشاره به نام‌گذاری عناوین کتاب‌ها توسط سهروردی گفت: نام‌گذاری کتاب‌ها و رساله‌های سهروردی برخلاف روش فلاسفه‌ی دیگر است، او از نام‌های شاعرانه‌ای که فیلسوفان سراغ آن نمی‌روند مانند آواز پَرِ جبرئیل، روزی با جماعت صوفیان و غیره استفاده می‌کند. از دکتر مجتهدی می‌‌خواهم بپرسم که علت این ذوق در سهروردی چیست؟


مجتهدی در پاسخ گفت: فلسفه‌ی ذوقی این اجازه را به مؤلف می‌دهد که به‌‌صورت استعاره صحبت کند، در اینجا فلسفه‌ی محض دانشگاهی مطرح نیست. سهروردی فقط یک فیلسوف و مدرس به معنای عادی نیست و با ایما، اشاره، استعاره و تمثیل سخن می‌گوید.

حداد عادل در سؤال دیگری از مجتهدی پرسید که در دعوای اصالت وجود و ماهیت، آیا سهروردی اصالت ماهیتی است و آیا طرح این پرسش برازنده‌ی فلسفه اوست و فلسفه‌اش در این بخش می‌گنجد؟


مجتهدی نیز در پاسخ یادآور شد: به‌‌هرحال، میرداماد صددرصدی اصالت ماهیتی است. در سهروردی به گفته‌ی هانری کربن، ماهیت، حضور وجودی دارد و رئالیسم واقع‌بینی قرون‌‌وسطی در گفته‌های سهروردی هست و فرشتگانی که در قرون‌وسطی وجود دارند، واقعاً حضور دارند.

وی با بیان اینکه در سهروردی اصالت ماهیت درعین‌‌حال جدایی او را با فلسفه‌ی مشاء نشان می‌دهد، گفت: درحالی‌‌که فلسفه‌ی ملاصدرا به‌ طرف اصالت وجود می‌آید و به ارسطو از نو میدان می‌دهد، اما در سهروردی ارسطو خوانده می‌شود ولی میدانی به او داده نمی‌شود.