فرهنگ امروز: بعد از مباحث مطرح شده توسط «حمیدرضا شعیری- از شیوه حضور اجتماعی تا شکل و سبک زندگی؛ چالشهای نشانه–انسانشناختی سبک زندگی» و «مرتضیبابک معین- چهار طریق برخورد دیگری مدلول با گروه مرکزی مرجع و شکلگیری چهار سبک زندگی» از اعضای حلقه نشانهشناسی تهران در یازدهمین هماندیشی این گروه، در ادامه مشروح سخنان «فرهاد ساسانی- دکترای زبانشناسی» و از اعضای هیات علمی دانشگاه الزهرا یکی دیگر از اعضای حلقهی نشانهشناسی را میخوانیم. وی نیز به موضوع «ازدواج» در سبک زندگی پرداخته است.
فرهاد ساسانی: ازدواج بهعنوان فرایندی اجتماعی-فرهنگی برای تشکیل یکی از واحدهای پایهی اجتماعی میتواند یکی از معیارهای سبک زندگی به شمار آید. به نظر میرسد این تعبیر در طول زمان دچار تغییر شده است، همچنین از فرهنگی به فرهنگی دیگر نیز با تفاوتهایی همراه است، اگرچه شاید بتوان همهی آنها را دستکم در یک مشخصهی معنایی «با هم بودن» مشترک دانست، اما معناهای آیینی، حقوقی و مذهبی متفاوتی دارد. تحولات اجتماعی از هر نوع (تحولات فرهنگی، تحولات فناوری، تحولات سیاسی، تحولات ایدئولوژیک) و در نتیجهی آن تغییر سبک زندگی با تغییر معنایی واژهی «ازدواج» همراه بوده است. بهبیاندیگر، حوزهی معنایی واژهی ازدواج و واژهها و عبارتهای مربوط به «حوزهی معنایی ازدواج» میتواند بازتابندهی تحولات اجتماعی باشد و گاه سازنده یا تثبیتکنندهی آنها شود. در این پژوهش تلاش خواهد شد نشان داده شود چگونه همگام با تغییرات اجتماعی، حوزهی معنایی «ازدواج» نیز از سه جنبهی آیینی، حقوقی و مذهبی دچار تغییر و گاه تغییرات بنیادین شده است؛ بهبیاندیگر، ازدواج از منظر سه جنبهی آیینی، حقوقی و مذهبی در ایران معاصر بررسی خواهد شد. بدین منظور، شواهدی از متنهای حقوقی، گفتار روزمره، داستانها، نوشتههای اینترنتی و فیلمهای سینمایی ارائه خواهد شد.
مقدمه
با بررسی تفاوتهای سبک زندگی در ارتباط با موضوع ازدواج در جوامع مختلف متوجه میشویم شکلهای مختلفی در میان فرهنگهای مختلف مشاهده میشود؛ ازاینرو، به نظر میرسد میتوان الگویی برای سبکهای مختلف زندگی در ارتباط با موضوع ازدواج به دست آورد، بهبیاندیگر، برای ازدواج در فرهنگهای مختلف، تعریفهای مختلفی یافت میشود. شاید بتوان بهطورکلی ازدواج را اینگونه تعریف کرد که با خواستِ شخصی دو طرف (و گاه با خواست یک طرف و نادیده گرفتن خواست طرف دیگر) نوعی همباشی و با هم بودن و زندگی مشترک زیر یک سقف و به نوعی تشکیل یک خانوادهی واحد بهعنوان یک واحد اجتماعی کوچک، همراه با مسئولیتهای همگن یا ناهمگن و وظایف و تعریفهای متفاوت شکل میگیرد. پس ازدواج تداعی با هم بودن، با هم بودگی، با هم باشی یا «همباشی» در یک خانه و بهاصطلاح «زیر یک سقف زندگی کردن» دارد، البته ممکن است این زندگی زیر یک سقف تا مدتی که عرف یا قانون مُجاز بداند، با دوری در شرایطی مانند جنگ، مهاجرت یا انجام کارهای دور از خانه مانند رانندگی در راههای دور همراه شود.
در ایران نیز شکلهای مختلفی از ازدواج وجود داشته و دارد، اگرچه شاید بتوان برداشت رسمی از ازدواج یا سبک رسمی و رایج آن را زندگی مشترک خودخواستهی دو نفر دانست که با مراسم -مراسم پیشینی و پسینی، آیینی، مذهبی و یا حقوقی- همراه است. البته میان آیینهای مناطق مختلف تفاوتهایی وجود دارد. برخی از افراد هم ممکن است به اجبار ازدواج کنند، نه خودخواسته؛ برخی ازدواجها نیز ممکن است «مصلحتی» باشد؛ بعضی چندین بار ازدواج میکنند و ازدواج چندهمسری دارند که به نظر میرسد در عرف اغلب مناطق ایران قبیح باشد. میتوان در فرهنگهای دیگری نمونههایی ازدواج یک زن با چند مرد بهعنوان «ازدواج اشتراکی» را نیز مشاهده کرد. زندگی مشترک بدون برگزاری آیین مذهبی یا انجام تشریفات حقوقی نیز در برخی جوامع رایج است، چنانکه دو نفر با هم شریک زندگی یا «پارتنر»[۱] میشوند و زیر یک سقف زندگی و روابط زناشویی برقرار میکنند.
به دنبال طراحی الگویی برای ازدواج در سبکهای مختلف زندگی
برای اینکه با هم بودن بتواند به رابطهی زناشوییِ مجاز از نظر عرف یا قانون بینجامد، اغلب با تلاش یک طرف (اغلب مرد) یا دو طرف در تأمین هزینههای زندگی همراه است؛ ممکن است روابط خویشاوندی خاصی با خانوادهی دور یا نزدیک دو طرف برقرار شود و به همین دلیل شرایط مشارکت در مراسم خانوادگی خاص مانند مهمانیهای خانوادگی، مراسم عروسی و سوگواری را فراهم سازد؛ همچنین میتواند در پی آن با داشتن فرزند از نطفهی مرد و رحم زن یا بهواسطهی شرایط دیگری که عرف یا قانون مجاز میانگارد، ادامه یابد؛ قانون ارث نیز بر مبنای قوانین خاص حقوق مدنی، فقه و مانند آن دربارهی آن زوج، فرزندان یا خویشاوندانی که آن قانون مشخص میکند قابل اعمال میشود. این با هم بودگی با وظایف و مسئولیتهای یکسویه یا دوسویهی تقریباً و گاه مشخصی از نظر عرف یا قانون برای دو طرف همراه است و این وظایف و مسئولیتها در اغلب موارد میان زن و مرد برابر نیست.
این تعریفها و تداعیهای «ازدواج» همواره در طول تاریخ یا در عرض یک جامعهی فرهنگی و فرهنگهای زیرمجموعهی آن یا میان فرهنگهای موجود در مناطق جغرافیایی گوناگون با تفاوتهای همراه بوده و پیوسته با تحولات اجتماعی-فرهنگی تغییر کرده است. اما شاید بتوان چهار مؤلفه را در همهی الگوهای ازدواج مشاهده کرد. به بیانی ساده، ازدواج عهدنامهای است نوشته یا نانوشته میان دو نفر که بر پایهی یک یا چند مورد از جنبههای چهارگانهی آن از سوی یک جامعه یا دستکم بخشی از آن بازشناخته و به رسمیت شناخته میشود:
۱. خواست شخصیِ بینافردی؛
۲. آیین و مراسم خاص ازدواج و آیینهای پیشین و پسینی آن؛
۳. قانونِ دینی، مذهبی، مسلکی، شرعی یا فقهی؛
۴. قانون یا مقررات حقوقی (که بیشتر محصول زندگی مدرن است).
شاید بتوان گفت پیشنمونهی ازدواج در اغلب فرهنگها در طول تاریخ رابطهی دو نفر با جنس مخالف (زن و مرد) است (اگرچه ممکن است جنس موافق نیز در برخی موارد در برخی فرهنگها پذیرفته باشد)؛ اما درعینحال، متغیرهای دیگری مانند سنِ ازدواج، مذهبهای مختلف، بیوگی، باکرگی، کاست و طبقهی اجتماعی یا فرهنگی یا اقتصادی و حتی تحصیلات نیز نقش دارد، بهویژه در مورد سن میتوان گفت ممکن است حتی محدودیتهای قانونی نیز در نظر گرفته شود.
با این توصیف، در این مقاله تلاش میشود تغییر معنایی واژهی «ازدواج» در کنار تغییر سبک زندگی همباشانه در ارتباط با تغییرات شرایط اجتماعی و نیز بازتولید معناهای تازه و در نتیجه تعریفهای تازه از این پدیدهی اجتماعی بر پایهی چهار جنبهی یادشده بررسی شود. بهبیاندیگر، ازدواج را میتوان در شکل همهجانبهی آن از خواست یک مرد و یک برای پیوند زناشویی زن، اغلب طبق شرایط شریعت دینی و بیشتر همراه با آیین متعارف و سنتی و نه لزوماً مذهبیِ ازدواج و بهویژه در دوران مدرن در ایران (شاید از دوران پهلوی اول) همراه با ثبت رسمی و قانونی (در دفترخانه یا در مراسم) تعریف کرد. به این تعبیر، در شکل نخست، ازدواج صرفاً با جنبهی شخصی اما بینافردی معنا پیدا میکند. در شکل دوم، نیاز به تأیید شریعتی دینی است تا زندگی زیر یک سقف و همباشی و همخوابی از حرام به حلال بگردد. در شکل سوم، این آیین متعارف و سنتی یک جامعه است که به ازدواج رسمیت میبخشد و مجوز اجرای مراسم شب زفاف و آغاز زندگی مشترک زیر یک سقف را میدهد.
بهبیاندیگر، ممکن است از نظر خواست شخصی و نیز حتی شریعت دینی ازدواج صورت پذیرفته شده باشد، اما سنت بدون اجرای آیین، مجوز «آغاز» زندگی مشترک ندهد. در شکل پایانی، «عقد قانونی» یا دفترخانهای یا محضری نیز از سوی قانون کشوری برای «قانونی شدن» و مشروعیت یافتن ازدواج ضروری میشود، حتی اگر سه جنبهی دیگر نیز محقق شده باشد. بر این اساس، به نظر میرسد، میتوان انواع سبکهای مختلف ازدواج در طول تاریخ و در فرهنگهای مختلف و تغییرات آن را توضیح داد.
واژههای «جانشین»، «همنشین» و همراه ازدواج
در ابتدا برای یافتن الگویی برای مطالعه به سراغ متون زبانی رفتم، چون زبان یا هر نظام نشانهای دیگر بازتابدهندهی طرز فکر، اندیشه، ایدئولوژی و تجربهی ما از زندگی است و به نوعی آن را تفسیر میکند؛ زبان به طور خاص نقش عمدهای در این میان دارد. از سوی دیگر، زبان و دیگر نشانگانها (نظامهای نشانهای) سازندهی آن اندیشهها و ایدئولوژیها نیز هستند؛ زیرا سبک زندگی، ایدئولوژی و طرز فکر از طریق متنهای مختلف ساخته میشوند.
بدین منظور، ابتدا واژهی «ازدواج» و جانشینهای آن و نیز همنشینهایش را در متون مختلف بررسی کردم، همین کار را با جستوجو در گوگل هم انجام دادم. این واژهها را میتوان جانشینی برای «ازدواج» دانست، البته هیچکدام لزوماً هممعنای آن نیستند، اما میتوانند روابطی چون هممعنایی و شبههممعنایی، شمول، جزءواژگی داشته باشند: (در اوستایی) خَویدوده/ خوهدوده/ خوئیتوکدس/ خوئیتودات[۲]، نکاح، صیغه، متعه، نکاح منقطع یا نکاح انقطاعی، عقد، (پیوند) زناشویی، رابطهی زناشویی، رابطهی مشروع، رابطهی نامشروع، پیوند، همسرگزینی، همسریابی، زن گرفتن، زن ستاندن، تکهمسری، چندهمسری (برای مرد یا زن)، چندزنی، خونبس، ....
برخی از واژههای همنشین یا همایند را نیز میتوان چنین فهرست کرد: ازدواج دائم، ازدواج موقت، ازدواج مدتدار، ازدواج مصلحتی، ازدواج مسیار (بیشتر در میان اهل سنت حاشیهی خلیج فارس و عربستان بدین معنی که در ازدواج، زن بخشی از حقوق خود مانند حضور مرد در شب، نفقه و خرجی و مانند آن را میبخشد)، ازدواج دانشجویی، ازدواج معاطاتی (یعنی مبادله بدون عقد مخصوص و در ازدواج یعنی ازدواج بدون خواندن صیغهی عقد، یا به تعبیر زبانشناختی انجام ازدواج بدون «کنش کلامیِ» ازدواج که اغلب فقیهان آن را در مورد ازدواج جایز نمیدانند)، ازدواج اجباری، ازدواج ساختگی، ازدواج فامیلی، ازدواج مشروط، ازدواج غیابی، ازدواج اول، ازدواج دوم، ازدواج سفید.
ازدواج با واژههای دیگری که تداعیکنندهی همراهی پیش و پس از ازدواج است نیز نوعی همراهی پیشینی و پسینی (از نوع شامل و زیرشمول یا جزء و کل) دارد. برخی از آنها را میتوان چنین نام برد: خواستگاری، نامزدی (حلقهی نامزدی یا ازدواج)، بلهبران/ خرجبران/ مهربرون/ خرجبری (مهریه، شیربها)، شیرینیخوران (شال و انگشتریکردن)، بنداندازون، عقدکنان (سفرهی عقد، آینه و شمعدان، زیرلفظی)، عقد (شرایط ضمن عقد، مهریه، خطبه، شاهدان، عاقد)، جهازبران، حنابندان، عروسی، شب زفاف (حجله)، پاتختی، مادرزنسلام، ماهعسل، پاگشا، ....
ازدواج را میتوان در نشانگانهای دیگری مانند عکس و فیلم نیز بررسی کرد؛ در واقع چه جنبهای از ازدواج، چه جزئی از آن، چه نوعی از آن، چه آیینهای پیشایندی و پسایندی و چه جنبهای از آن تداعیکنندهی ازدواج شده است؟ گاه در برخی سریالهای تلویزیونی برای بازنمایی ازدواج، صحنهی قند ساییدن بالای سر عروس و داماد استفاده میشود؛ یا صحنهای که به بخشی از آیین خطبه خواندن عرفی و نه لزوماً شرعی و بهویژه بیان گفتهی «عروس رفته گل بچینه» از سوی یکی از زنان بازنمایی میشود؛ ممکن است در فیلمی صحنههای مربوط به زندگی مشترک زیر یک سقف، مهمانیهای خانوادگی، صحنهی امضای دفتر در دفترخانه و مانند آنها بازنمایی شود.
بنابراین در هر فیلمی وجهی از این مسئله تداعیکنندهی ازدواج و این نوع خاص از با هم بودن میشود. گاه جنبهی زناشویی و جنسی ازدواج بازنمایی شده است، مانند بازنمایی همخوابی یا برخاستن از رختخواب هنگام صبح؛ برای مثال، در صحنهای از فیلم نرگس (۱۳۷۰) از رخشان بنیاعتماد، آفاق (زنی که عادل را بزرگ کرده و سپس با او ازدواج کرده و سپس به جای مادرش برای عادل به خواستگاری نرگس میرود) در شب عروسی نرگس و عادل پشت در نشسته و با نگاه به کفشهای عروس و داماد عذاب میکشد؛ زیرا خرجی زندگی آنها را هم میدهد. در این صحنه، این نمای مسلط به دو جفت تداعیکنندهی وجه زناشویی ازدواج است. در فیلم روسری آبی (۱۳۷۳) از رخشان بنیاعتماد، قاسم رحمانی (عزتالله انتظامی) و نوبر کردانی (معتمد آریا) مخفیانه ازدواج میکنند، البته با صیغهای بدون مراسم تا کسی بهویژه فرزندان رحمانی از ازدواجشان باخبر نشود؛ نشانگر این ازدواج پاهای آنها در کنار خانه است.
در صحنهای از فیلم لیلا (۱۳۷۵) از داریوش مهرجویی نیز وقتی عروس تازه (زن دوم) از پلهها بالا میرود، صدای خشخش دامنش بر روی زمین چندین برابر میشود و به نوعی اعصاب لیلا را که خود را داخل اتاق حبس کرده به هم میریزد. در فیلم شبانهروز (۱۳۸۷) از امید بنکدار و کیوان علیمحمدی، وقتی مهتاب کرامتی (همسر پارسا پیروزفر) در خانهی معشوقهی پارسا (نیکی کریمی) را میزند، نیکی کریمی را با صورتی مییابد که با خوشنویسی، نقش و نگار پیدا کرده و این حکایت از صحنهی پیش از آن دارد که پیروزفر را در حال نوشتن با قلم و مرکب روی صورت کریمی نشان میدهد.[۳] همین بحث در عکاسی هم مطرح است، البته با سازوکار خاص خود.
پایههای چهارگانهی ازدواج
با این توضیحات میتوان نتیجه گرفت که چهار جنبه یا پایه در ازدواج وجود دارد و بر اساس این چهار جنبه میتوان طرحوارهی پویا از ازدواج مطرح کرد و بر اساس آن الگوهای مختلف ازدواج را توضیح داد؛ میتوان با این طرحواره تغییراتی را که در طول تاریخ اتفاق افتاده است و میافتد و نیز تفاوتهایی را که در فرهنگهای مختلف و در مناطق جغرافیایی مختلف وجود دارد تبیین کرد.
نخستین جنبه یا پایهی ازدواج «خواست شخصی بینافردی» است؛ یعنی اینکه دو نفر بخواهند با هم زندگی مشترک داشته باشند و با یکدیگر ازدواج کنند. شخصی است چون هریک از دو طرف خود باید بخواهد و بینافردی است چون باید هر دو بخواهند؛ این ابتداییترین جنبهی ازدواج است.
اما ازدواج اغلب در یک جامعه اتفاق میافتد و هر جامعهای عرفی دارد. پس جنبهی بعدی این است که قطعاً پس از مدتی، آیین و مراسمی جا میافتد و عرف میشود و در نتیجه ازدواج با مراسمی برپا میشود؛ این جنبه پایهی «عرفی» ازدواج را تشکیل میدهد. در این بخش ما با یک جامعهی کوچکی روبهرو هستیم که در آن عرفی شکل میگیرد. گاه این جنبهی عرفی میتواند بر جنبهی دیگر غلبه کند؛ یعنی در جایی ازدواج شکل اجبار پیدا میکند؛ عبارت معروف «عقد دخترعمو و پسرعمو را در آسمانها بستهاند» به نوعی تداعیکنندهی این ازدواج اجباری است. «خونبس» نیز به نوعی با ازدواج اجباری دختر قاتل با پسر مقتول همراه است؛ یعنی غلبهی یک عرف بر خواست شخصیِ بینافردی.
جنبهی دیگر قانون دینی یا شرع است. اگر در جنبهی یکم، ازدواج مشروعیت خود را از خواست دو طرف میگیرد و در جنبهی دوم این مشروعیت کاملاً یا تا حدی برگرفته از عرف و آیین است، در اینجا ازدواج مشروعیت خود را از شرع میگیرد. البته باید یادآور شد که در بسیاری گونههای ازدواج آیین/ عرف با شرع یکی میشود، اما این دو لزوماً یکی نیستند. اما آیین/ عرف میتواند گاه از شرع مهمتر شود؛ برای مثال، در نگاه برخی ایرانیها برگزاری مراسم عروسی یا عقدکنان بهویژه «بلهگفتن» عروس بدون آنکه هنوز خطبهی عقد جاری شده باشد، بیش از خود مراسم شرعی اهمیت دارد و دلالت بر ازدواج میکند.
سرانجام به جنبهی «قانونی» میرسیم. قانون به معنای حقوق، بیشتر پدیدهای مدرن است؛ یعنی ثبت ازدواج در یک دفترخانه. گاه البته این جنبه از ازدواج به همراه خواست شخصی بینافردی میتواند بر دو جنبهی دیگر غلبه کند، مانند ازدواج در میان برخی جوانان در کلانشهرها.
بنابراین میتواند که در الگوهای مختلف ازدواج برخی از جنبهها پررنگ و برخی دیگر کمرنگتر شود؛ به طور مثال، در قشری از جامعه که خود را غیرسنتی میداند، ممکن است جنبهی آیینی بهتدریج کمرنگ شود، در این حالت، جنبهی حقوقی پررنگتر میشود. تغییر سن ازدواج وابسته به قانون، شرع و عرف تغییر میکند. فاصلهی مراسم مختلف مانند فاصلهی نامزدی و عقد و ازدواج را عرف تعریف میکند، اما همزمان تعریف، دو طرف و خانوادههایشان میتوانند آن را تغییر دهند. بهاینترتیب، تغییر نگاه به ازدواج در طول تاریخ و در میان فرهنگهای مختلف به تکرار مشاهده میشود، از برگزاری یا عدمبرگزاری مراسمی آیینی، لزوم ثبت محضری ازدواج تا خواست شخصی بینافردی صرف.
در الگوی دیگری از این ازدواج، موسم به «ازدواج سفید»، در عمل چهار جنبه تنها به یک جنبه فرو کاسته میشود: تنها همان جنبهی نخست (خواست شخصی بینافردی)؛ در این الگو، وظایف و مسئولیتهای شخصی تعریف و تعهد میشود و ابتدا عرف خیلی تعیینکننده نیست، اما در نهایت عرف جدیدی بر مبنای آن شکل میگیرد.
تغییرات سبک زندگی و تأثیر بر الگوهای ازدواج
همانگونه که بیان شد، تغییرات سبک زندگی میتواند الگوهای ازدواج را نیز دچار تغییر کند. برای روشنشدن موضوع، الگوی ازدواج بر مبنای خواست شخصی بینافردی، بدون انجام مراسم و ثبت محضری و بدون بررسی است. اگرچه در زبان انگلیسی از این نوع همباشی با عنوان شراکت یا پارتنرشیپ[۴] یاد میشود، در ایران به آن با عنوان نوعی ازدواج نگاه میشود و با عبارت «ازدواج سفید» از آن یاد میشود. البته در برخی کشورها همین نوع همزیستی یا زندگی زیر یک سقف بهتدریج تا حدی جنبهی حقوقی نیز پیدا کرده است، به این معنا که قانون از زن دفاع میکند یا فرزند آن دو نفر را مشروع میداند و از او حمایت میکند؛ اما این جنبهی قانونی در ایران هنوز وجود ندارد و از نظر عرفی نیز به نظر میرسد صرفاً هنوز در میان قشر خاصی پذیرفته است.
ازدواج سفید را میتوان چنین تعریف کرد: با هم بودن و زیر یک سقف زندگی کردن با خواست شخصی و عهدی میانفردی که لزوماً با عهدنامه یا پیمانی نوشته، یا شاهد گرفتن کسی یا کسانی، یا برگزاری آیین و مراسمی خاص، همراه نیست؛ ازدواج بدون عقد رسمی و عقد عرفی، بدون شاهد و اغلب بدون مراسم و حتی تعیین زمان خاصی برای آغاز آن است و بیشتر بهصورت فرایند گزینش زندگی مشترک زیر یک سقف با مسئولیتها و وظایف تقریباً همگن و مشترک و اغلب برابر، بدون برخورداری از قانون ارث و حمایت قانونی، با معاشرتهای بیشتر دوستانه و غیرخویشاوندی و اغلب بدون فرزند شکل میگیرد.
اما این الگوی ازدواج میتواند بر شرع هم تأثیر بگذارد، به تعبیر دیگر، با حمایت شرع، دستکم با نگاه برخی فقیهان هم روبهرو شود؛ برای مثال، سیدی بنابی و نظری احمدآباد (۱۳۹۰: ۹۸) به نمونهای از دیدگاههای فقهی در مشروعیت ازدواج معاطاتی که به نوعی مشابه ازدواج سفید است، به نظر آیتالله دکتر محمد صادقی تهرانی (اصفهانی) اشاره میکنند:
البته در سالهای اخیر بعضی از اشخاص نظریهی صحت نکاح معاطاتی را مطرح کردهاند از جمله صادقی تهرانی در توضیحالمسائل نوین مینویسد: «عقد یا قرارداد ازدواج به هر زبانی که باشد درست است و اگر هم بدون لفظ ویژهاش انکحت یا نکاح کردم، باشد، درصورتیکه جریانی میان زن و مرد انجام گردد، چه با نوشتن یا گفتن یا اشاره یا هرطور دیگر که به روشنی دلالت بر انجام ازدواج کند، کافی است.» و در ادامهی مطلب میافزاید: «اگر کفش روی کفش گذاردن یا شیرینی به یکدیگر تعارف کردن یا هر اشاره و عملی دیگر که در عرف آنان دلیل بر انجام ازدواج است، کافی است و دیگر صیغهای چه عربی و چه به زبان دیگر لازم ندارد. عمده این است که معلوم باشد قضیهی رفیقبازی و زنا در کار نیست، بلکه مقصود زناشویی و تشکیل زندگی جدید است، چه دائمش و چه موقتش.» رسالهی توضیحالمسائل نوین (صادقی تهرانی، ۱۷۳)
سیدی بنابی و نظری احمدآباد (همان جا) بلافاصله میافزایند: «البته بر این نظر اشکالاتی وارد است» و تلاش میکنند به برخی از آنها بپردازند که موضوع بحث این مقاله نیست. اما سید باقر سیدی بنابی و عسگر نظری احمدآباد (۱۳۹۰: ۱۱۰) در نتیجهگیری مقالهی خود دربارهی ازدواج معاطاتی دوباره چنین مینویسند:
«با اینکه دلیل قطعی از قرآن و سنت بر لفظی بودن صیغهی عقد در نکاح وجود ندارد، اما لفظی بودن صیغهی عقد در نکاح، مورد اتفاق مذاهب بزرگ اسلامی و همچنین مورد تأیید عقلا در سایر ملل و جوامع و مورد قبول قانون مدنی میباشد و تقریباً فقیه صاحبنامی آشکارا آن را رد نکرده است و بر این مطلب ادعای اجماع شده است و به دلیل تعبد شرعی و رعایت احتیاط مورد قبول واقع شده است. اما نمیتوان منکر این مسئله گردید که برخی از مصادیق نکاح معاطاتی از جمله ایجاب و قبول نوشتاری که صراحت در بیان نیز دارد و فرضاً به اثر انگشت و یا امضای طرفین رسیده یا صحت آن محرز شده است بدون اینکه لفظی را به کار برده باشند، صحیح میباشد و زن و مردی که با این شیوه به نکاح هم درآمدهاند، نمیتوان گفت دارای رابطهی نامشروع میباشند؛ زیرا از یک طرف اصل بر صحت عمل دیگران است و از طرفی صرف ادعای زن و مرد بر زوجیت قابلپذیرش است. چگونه میتوان دلیل و مدرک نوشتار را نپذیرفت حال اینکه مدرک نوشتاری امروزه در بسیاری از اختلافها و دعاوی بهعنوان دلیل مورد پذیرش میباشد. صراحت لازم در صیغه را دارا میباشد. در نهایت میتوان به این نتیجه رسید که وجود صیغه در نکاح برای رعایت غایت و نهایت احتیاط است و این احتیاط نیز نمیتواند منحصر به لفظ و گفتار باشد؛ زیرا اعتبار لفظ در نکاح طریقتی است که موضوعی و شیوههای مختلف نوشتاری قابل دفاع بوده و میتواند جایگزینی برای عقد لفظی بوده و منشأ اثر باشد.»
فرجالله هدایتنیا نیز تا حدی ازدواج از طریق «کنشهای غیرگفتاری» را نامشروع نمیداند:
«بنابراین، با توجه به عمومات لزوم وفای به عقد و عهد، هرگاه زن و مردی با قصد انـشای زوجیت، قصـد باطنی خود را به گونـهای صریح اعلام نمایند، زوجیت ایجاد میگردد؛ زیرا ادلهای که بر لزوم لفظی بودن وسیلهی اعلام اراده اقامه شود قابل اعتماد نیست. از نظر فقهی اعتبار لفظ در عقد نکاح طریقی بوده و موضوعیت ندارد؛ ازاینرو، اگر وسیلهی دیگری برای اعلام اراده باشد که بهصراحت الفاظ یا صریحتر از آن باشد، منشأ اثر زوجیت خواهد بود که در حال حاضر، کتابت چنین خصوصیتی دارد. در نتیجه، نگارنده برای ایجاب و قبول مکتوب نیز مانند ملفوظ اثر قائل است ولی به سایر وسایل اعلام اراده به دلیل عدم صراحت در بیان قصد باطنی اثری قائل نیست، مگر در موردی که تلفظ و کتابت ممکن نباشد.»
پس به نظر میرسد این بحث مؤید آن است که ازدواج از نظر عرفی و شرعی نیازمند یک «کنش عرفی» است؛ این کنش در نگاه اغلب فقیهان یک کنش کلامی و بیشتر با «گفتاری» است (تا نوشتاری)، اما در نگاه برخی دیگر از فقیهان، این کنش لزوماً «کنش کلامی» نیست، بلکه کنش کلامی خاصِ مثلاً «نکاح کردم»، میتواند جای خود را به دیگر کنشهای نشانهای غیرکلامی جایگزین دهد. بههرحال، با این تعریف میبینیم که تغییرات سبک زندگی و ازدواج سفید میتواند با تغییر دیدگاهها یا فراخوانی و بازخوانی دیدگاههای شرعی نیز همراه شود.
منابع:
سیدی بنابی، سید باقر و عسگر نظری احمدآباد (۱۳۹۰)، «بررسی نکاح معاطاتی از نظر فقه و حقوق موضوعه»، فصلنامهی تخصصی فقه و مبانی حقوق اسلامی، س ۷، ش ۲۳ (بهار)، صص ۸۷-۱۱۳.
صادقی تهرانی (بیتا)، محمد، رسالهی توضیحالمسائل نوین (قم: انتشارات فرهنگ اسلامی).
فرجالله هدایتنیا، «نکاح معاطاتی از نظر فقه»، در وبگاه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، برداشت در تاریخ ۲۲/۱/۱۳۹۴، به نشانی: http://www.ensani.ir/fa/content/۲۰۲۹/default.aspx.
[۱]. partner
[۲]- xwaētuuadoθa
[۳] - از نیوشا صدر به خاطر اطلاعات یادشده دربارهی فیلمها سپاسگزارم.
[۴]- partnership