فرهنگ امروز/ سیدمحمدتقی موحدابطحی
بخش پایانی:
معرفی و نقد روش فرضی استنتاجی: با توجه به مشکلاتی که روش استقرا در مقام کشف نظریههای علمی با آن روبهروست و در کتب فلسفهی علم به تفصیل در این باره بحث شده است، روش دیگری برای فعالیت علمی پیشنهاد شد. در این روش، ابتدا برای حل مسئلهای یا شناخت قوانین حاکم بر عالم، فرضیهای ارائه میگردد. فرضیهها به تعبیر پوپر تورهایی هستند که ما برای صید جهان میافکنیم؛ یعنی برای ساختن تصویری عقلپسند از جهان و تبیین آن (ص ۲۳۵). سپس این فرضیهها باید در یک گفتوگوی انتقادی و فضای عمومی توسط شواهد تجربی و نظریههای پذیرفتهشدهی دیگر سنجیده شوند. در این قسمت اثباتگرایان مدعی شدند که تنها فرضیههایی شأنیت علمی دارند که اولاً به لحاظ تجربی تحقیقپذیر باشند (اصل معناداری تحقیق) و در ثانی توسط شواهد تجربی اثبات یا تأییدشده باشند. پوپر با اشاره به مشکلات اثبات و تأیید تجربی پیشنهاد کرد تنها فرضیههایی شأنیت علمی دارند که اولاً آزمونپذیر، ابطالپذیر و نقدپذیر باشند، در ثانی توسط شواهد تجربی یا بررسیهای نظری ابطال نشده باشند.
با آشکار شدن مشکلات نگاه گزارهای به علم، نگاههای ساختاری چندی پیشنهاد گردید که برای مثال میتوان به برنامهی پژوهش علمی لاکاتوش اشاره کرد و ... یک برنامهی پژوهشی از یک هستهی سخت (که جامعهی علمی آن را ابطالناپذیر میداند) و یک کمربند محافظ (که حک و اصلاحها در آن بخش انجام میگیرد) تشکیل شده است. یک برنامهی پژوهشی وقتی پیشرونده است که هرازگاهی پیشبینیهای بدیعی ارائه کند و برخی از این پیشبینیها در تجربه تأیید شود و ... پیروزمند در هر قسمت پس از معرفی دیدگاهها به برخی از اشکالاتی که بر آنها وارد است، اشاره میکند (ص ۲۴۸-۲۶۸). احتمالات دیگری که پیروزمند در زمینهی معیار صحت فرضیهها بهاجمال به معرفی و نقد آنها پرداخته است عبارتند از: ۱. اعتقاد و التزام انسانها، ۲. انقلاب غیرعقلایی در بینش آدمیان، مطابقت با واقعیت، بالا بودن احتمال ریاضی، سادگی نظریه (ص ۲۷۰-۲۷۴).
با توجه به اینکه این قبیل دیدگاهها در کتب معرفتشناسی و فلسفهی علم به تفصیل معرفی و نقد شدهاند خوانندگان محترم را برای ارزیابی صحت و قدرت توصیف و نقدهای ارائهشده به آن منابع ارجاع میدهیم و در آخرین بخش از این مقاله به معرفی و نقد دیدگاه مختار نویسنده در این زمینه (کارآیی در جهت) اشاره میکنیم. در این بخش تنها به یک نکته اشاره میکنیم: مطابق نظر فرهنگستان علوم اسلامی و جناب پیروزمند، تمامی علوم به طور مستقیم یا غیرمستقیم در جهت الهی یا الحادی کارآمدی دارند و به طور خلاصه تمامی علوم (حتی علوم نیمهتجریدی مانند ریاضی و منطق و علوم نقلی مانند ادبیات و تاریخ و ...) علومی کاربردی هستند؛ بر این اساس وقتی قرار است روششناسیهای علوم کاربردی و معیارهای صحت آن معرفی گردد، باید این دسته از علوم نیز مدنظر قرار گیرند، این در حالی است که روششناسیهایی که پیروزمند به آن اشاره کردهاند (دیالکتیکی، استقرائی، فرضی استنتاجی) روششناسیهایی نیستند که تمامی علوم از جمله منطق، ریاضی، ادبیات و تاریخ و ... را هم پوشش دهد؛ ازاینجهت، بحث پیروزمند در این بخش نیازمند تکمیل است.
پیروزمند در پایان این بخش تصریح میکند بررسی آرا و نظریات گذشته، ناتوانی فلاسفهی علم غرب از معرفی معیار صحت متقنی برای فرضیههای علمی را نشان داده است، لکن به لطف الهی با پیشنهاد کارآیی در جهت الهی بهعنوان معیار صحت قوانین علوم کاربردی، مشکل این بحث گشوده میشود. به اعتقاد ما نظریهها، نظام احتمالات قاعدهمندشدهای هستند که باید کارآیی آنها در جهت توسعه و تکامل الهی به اثبات برسد؛ سه ویژگی مهم این معیار عبارتند از:
- منحصر نبودن معیار فوق به علوم تجربی: این معیار نه تنها خود را محصور به حس نمیکند، بلکه حس را تابع امور غیرحسی میداند. در این دیدگاه کلیهی علوم کاربردی (اعم از علوم نقلی، عقلی و حسی) در متن خود یا در خدمت توسعهی ایمان است یا در خدمت توسعه کفر و نفاق و در این بین تنها معرفتی از حقانیت برخوردار است که بتواند هماهنگی و کارآمدی خود را با اقامهی توحید و توسعهی ایمان هرچند با واسطههای متعدد به اثبات برسانند. معیار تشخیص کارآمدی در جهت هر علم آن است که آن علم بتواند محور هماهنگی علم تحت شمول خود گردد؛ بنابراین علمی که بتواند متناسب با موضوع و منزلت خود، جریان ایمان را زمینهسازی کند، کارآیی خود را در آن سطح به اثبات رسانده است.
- جدا نشدن صحت از حقانیت: در این دیدگاه صحت قوانین علمی به صدق یا مطابقت آنها با واقع نیست، بلکه به اثبات کارآمدی آنها در جهت پرستش خدای متعال است، در این صورت، صحت با حقانیت و ارزش، پیوند ناگسستنی مییابد؛ بدینترتیب اگر کارآیی نظریهای در جهت تعبد احراز گردید، حقانیت آن به اثبات رسیده است.
- توسعهیاب بودن کارآیی در جهت: در این دیدگاه اثبات کارآیی نه تنها یک سطح و درجه ندارد، بلکه ارتقای آن نیز ضرورت دارد. امکان ارتقای سطح کارآیی معین میکند که صحت قوانین علمی مطلق نیست و مقید به این دو مؤلفه است: ۱. تکامل تاریخی و سطح ظرفیت فردی و اجتماعی که در آن برههی تاریخی پیدا شده است. ۲. سطح ایمان و تولای مردم به دین و اولیای دین. متناسب با ارتقای ظرفیت اجتماعی بشر و سطح ایمان او، ادراک جدید یا کارآیی نوینی از ناحیهی خدای متعال به وی اعطا میشود (ص ۲۷۵-۲۷۸).
تمام آنچه پیروزمند برای مواجهه با تمام دیدگاههای مطرحشده دربارهی صحت فرضیههای علمی ارائه کرده است تا از مشکلات گریبانگیر فلاسفهی علم گرهگشایی کند، آن است که «حقانیت یک علم به آن است که بتواند ایمان را در علم تحت شمول خود جریان دهد». به عقیدهی بنده با این میزان اطلاعاتی که دربارهی معیار حقانیت یک علم در این بخش ارائه شده است، نمیتوان ارزیابی دقیقی از آن داشت. انتظار میرفت پیروزمند دستکم به همان اندازهای که هریک از دیدگاههای دیگر را معرفی و نقد کرده است به معرفی ابعاد مختلف دیدگاه مختار خود در این زمینه اقدام میکرد و با ذکر مثالهایی این دیدگاه را قابل فهم میکرد.
پس از بررسی بخش کوچکی از نظریههای علمشناسانه و روششناسانهی غربی، افق جدیدی پیش روی جناب پیروزمند گشوده میشود و معلوم میگردد که برای تحقق شعار استقلال علمی باید چه موانعی را پشت سر گذاشت و چه حجم کار تحقیقاتی را راهاندازی و سازماندهی کرد (ص ۲۷۹). بدیهی است چنانچه در هریک از موضوعاتی که پیروزمند به بخش کوچکی از آن اشارهای مختصر داشته است ورودی عمیق و موشکافانه داشته باشیم، خود را با حجم انبوهی از کارهای تحقیقاتی روبهرو خواهیم دید.
پیروزمند عقیده دارد که اگر در مراتب مختلف فرایند علمورزی به جای جهانبینی مادی، نظام ارزشی الهی و به جای باید و نباید مادی، نظام احکام تکلیفی اسلام، سرچشمه و اصولموضوعه علوم کاربردی قرار گیرد، تأثیرات شایان توجهی در نتایج به بار خواهد آمد. وی تصریح میکند که به دلیل خصلت ذاتی! کفر (تفرعن و پرستش الهههای متعدد)، کفار هیچگاه نخواهند توانست نظم منطقی بین کلیهی علوم خود ایجاد کنند (ص ۲۸۰).
در پایان پیروزمند خداوند را شکر میکند که توانسته است در نظر با استدلال منطقی و در عمل با معرفی روش جدید برای تولید علوم کاربردی اثبات کند که علاوه بر اصلموضوعه و معیار صحت در نفس روش نیز به روش نوینی با کارآیی و جامعیت افزونتر احتیاج داریم (ص ۲۸۲).
به طور خلاصه میتوان گفت: پیروزمند در کتاب «رابطهی منطقی دین و علوم کاربردی» از سویی با توجه به ادبیات آکادمیک در موضوعاتی همچون علم، تکنولوژی و توسعه و از سوی دیگر با عنایت به مبانی فکری فرهنگستان علوم اسلامی، تفطنهای درخور توجهی برای خواننده فراهم کرده است؛ اما شایسته بود پیروزمند به تناسب پیشرفتهایی که در عرصهی فلسفهی علم و فناوری در سالهای اخیر شاهد آن بودهایم، مباحث خود را بهروز میکرد تا از این طریق قابلیت مبانی فکری فرهنگستان علوم اسلامی در ارزیابی نظریههای جدید را به نمایش گذارد و ادبیات این دیدگاه را در جامعهی دانشگاهی ترویج کند.