فرهنگ امروز/ زهیر صیامیان گرجی*:
«کتابهای درسی: آینده یک ملت»: این جملهای است که یان میک مؤلف کتاب «پژوهش و نگارش کتاب درسی» که توسط گروه تازه تأسیس مطالعات کتاب درسی مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی سازمان سمت ترجمهشده است، مقدمه اثر خود را با آن آغاز و تأکید میکند «کتاب درسی بد برای تمام اعضای یک ملت میتوانند فاجعهبار شوند یک مثال از این قبیل کتابها عبارت است از کتاب بد در آلمان قبل از جنگ جهانی دوم. این کتابها به ملت آلمان کمک میکردند که برای جنگ، و متعاقب آن برای بدبختی آماده شوند (یان میک، پژوهش و نگارش کتاب درسی، ترجمه شهروز مرادزاده و رامین گلشائی، تهران، سازمان سمت، ۱۳۹۳، ۷) و این ممکن نشد مگر در روایت فاشیستی از فرهنگ و تاریخ گذشته ملت آلمان تا سیاستهای رایش سوم را مشروع کند.
همانطور که پیتر خیل در کتاب استفاده و سوءاستفاده از تاریخ می گوید «به پیرامون خود که مینگریم، نخستین چیزی که جلبتوجه میکند اندیشۀ جهانی است آکنده از تاریخِ مثلهمثله یا تحریفشده و مالامال از اساطیر تاریخی که با همۀ دوری از واقعیتهای گذشته، در وضعیت کنونی ما بیتأثیر نیست. باید پذیرفت که نقش اجتماعی تاریخ در خدمت به بشر همسانِ حافظه است که فرد بدون آن در برابر مخاطرات هستی خویش چندان تابِ مقاومت ندارد؛ و در این میان وظیفۀ مورخ که بهحق بازتابدهندۀ امور واقع است، در مواردی نتایجی را تلقین میکند که مخاطرات زیادی در پی دارد. چنین مورخی تفسیرش از وقایع مبتنی بر نتایج شخصی است و تاریخ را در هیئت اسطوره جعل میکند. ویژگی عجیب اسطوره این است که پندار خود را جانشین اندیشۀ راستین میکند. حال آنکه مورخ، آموزش دیده است تا حقیقت را از اسطوره تمییز دهد. مورخ امروزی باید بهوش باشد و بیدار» (پیتر خیل، استفاده و سوءاستفاده از تاریخ، ترجمه حسن کامشاد، تهران، نشر فرهنگ جاوید، ۱۳۹۳، مقدمه) تا بر اساس اصول علمی گفتگوی بی پایان حال با گذشته را در روایت مورخانه ادامه دهد زیرا آگاه است که تاریخ، متنی است گشوده و قابل تفسیر. بنابراین روایت بد از تاریخ نیز میتواند فاجعه به بار بیاورد همانطور که در برهه از تاریخ معاصر بشر که دور هم نیست چنین کرد و آنگاه که این روایت بد و فاجعه بار در کتاب های آموزشی تاریخ بدین شیوه بازتاب یابد پیامدهای جبران ناپذیری را در پی خواهد داشت: «مهم ترین موضوع – در روایت نازی از تاریخ و فرهنگ آلمانی - عبارت بود از جنگ، رفاقت، شجاعت، نبردهای باشکوه و ماجراجویی های نظامی، داستانهایی که درباره قهرمانان جنگ بود اولویت داشتند» (میک، ۳۵۰) جنبههای ارزش سازانه کتابهای درسی دانشگاهی در علوم انسانی مبحثی بسیار مهم است بهنحویکه «نگرشهای مخاطبان نسبت به نژاد، قومیت، جنسیت، طبقه اجتماعی یا سن افراد دیگر تحت تاثیر کتابها قرار دارد. محتوای کتابهای درسی میتواند به رشد حس عزت نفس، ارزشها، الهامات و ترس در مخاطب کمک کند یا مانع شود. مخاطب به واسطه همدردی با شخصیتها و موقعیتها در کتابهای درسی میآموزد با موقعیتهای مشابه در زندگی روزمره مواجه شود. به علاوه آمادگیای که مخاطب از کتابهای درسی کسب میکند، علاقههای شغلی، انتظارات و دستاوردهای او را تحت تاثیر قرار میدهد» (میک، ۳۵۲).
با توجه به چنین اهمیتی در تألیف کتاب درسی تاریخ، بررسی عملکرد سازمان سمت در تولید آثار رشته تاریخ نیازمند تأملاتی جدیتر از نقد معمول است با این فرض که همه میدانیم سازمان سمت متولی اجرای نظام سرفصلهای آموزشی مصوبی است که در کمیتههای گسترش و تحول وزارت علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی با مشارکت اعضای جامعه علمی هر رشته دانشگاهی به تصویب میرسد. پس به قول مقریزی مورخ بصیر مصری در کتاب التخاصم باید به سرچشمهها نگریست و نه میوهها! بنابراین این نوشتار بیشتر تلاش میکند صورتبندی حاکم بر تولید کتاب درسی دانشگاهی رشته تاریخ را در سازمان سمت بهعنوان محصول یک سیستم آموزشی دانشگاهی ترسیم کند و معیارهایی برای بررسی عملکرد سمت بهعنوان بخشی از این سیستم به دست دهد.
با توجه به روندها و رویههای تولید علم جدید در تجربه تجدد در تاریخ معاصر جامعه ایرانی از اواخر عهد قاجار تا دوران جمهوری اسلامی، آنچه بهعنوان رویهای نهادینهشده رقم خورده است برقراری یک رابطه معنادار بین تولید علم جدید و متولی گری و متصدی گری نظام حاکمیتی و در ذیل آن نهاد دولت و ارگانهای مرتبط با آن بوده است. به همین دلیل ایفای نقش دولت در وضعیت تولید و نظارت و نشر و پخش کتابهای درسی در نظام آموزش عالی با میزان حضورهای متفاوت در سطوح مختلف یادشده نیز امری لازم و ضروری و گاه بایسته و شایسته تشخیص دادهشده است. عمده محققان حوزه علوم انسانی اذعان دارند ویژگیهای خاص تاریخی تجربه تجدد در جامعه معاصر ایران، محوریت نهاد دولت در تولید و ترویج فرهنگ جدید را تبدیل به یک مفهوم بدیهی و رویهای طبیعی در ارکان و اذهان جامعه جدید ایرانی از عهد مشروطه بدین سوی ساخته است و خروج و تغییر نقش دایگی دولت نسبت به جامعه هم در متولیان و نیز رویههای نهاد دولت و هم در ذهنیت و عملکرد و انتظارت جامعه - حتی از سوی نخبگان اجتماعی مهاجر به دولت که به این امر باور نداشتهاند -، در این تجربه حدود یک قرنی از تکوین نهاد دولت جدید در ایران کاری سترگ و پیچیده و طاقتفرسا بوده است.
مجموعه این تجربهها بدان جا منجر شده است که «ذهنیت حکومت داری» در جامعه ایران معاصر خصلت «منشوری» از مفاهیم و نهادهای سنتی و مدرن حول مفهوم «اقتدار حکومت» پیدا کند و طیفی از ایدهها و عملکردهای ترکیبی در تعریف نسبت «دولت و تفکر» و در پی آیندش در دوره بعد از انقلاب اسلامی «نسبت دولت اسلامی و تولیدات فکر دینی» در اذهان و ارکان و نهادهای برآمده در این دوران در دوره بندیهای مختلف تحت تأثیر چنین تصوری از حکومت ایدئال شکل گیرد. بر همین اساس انواع نقشهای دخالتی، نظارتی، حمایتی، ضمانتی، کنترلی برای دولت در تولید فکر و فرهنگ و بهطور خاص علم در دانشگاه در تجربه تاریخی این دوراندیده میشود که خود منجر به وضعیتی شده است که میتوان از آن با عنوان «تعلیق راهبردها» و نیز «عدم اجماع نخبگان» در این زمینه و تبدیلشدن عرصه متنوع و متکثر تفکر علمی از مجالی برای «گفتگوی انتقادی گفتارهای فکری جدی» به «منازعات دوقطبی ایدئولوژی های سطحی» یاد کرد. پدیده ای که به منازعه ای پایدار بین میل به پویایی و تغییر و جهت دهی به سوی رکود و عقیم شدگی نظام های اندیشه ای در علوم انسانی در صورت بندی تجدد ایرانی شده است.
در چنین صورتبندی و بر میراث «ایدئولوژیهای جامعه شناسانه» و «کژتابیهای نگاه های شکسته»؛ اندیشه برآمده از انقلاب اسلامی تلاش کرد فراسوی این وضعیت فکری، «طرحی نو» در نسبت فکر و فرهنگ، دانشگاه و دولت و علم انسانی و انقلاب در اندازد. در چنین راستایی سازمان سمت بهعنوان نهاد متولی تولید کتابهای دانشگاهی علوم انسانی و بهطور خاص برآورده کردن نیازهای درسی سرفصلهای آموزشی رشتههای علوم انسانی دانشگاهها مطابق با ارزشهای فرهنگی مدنظر انقلاب اسلامی تأسیس شد. اکنون با سی سال تجربه عملی، این سازمان تبدیل به یک سرمایه علمی، تجربه انباشتهشده نهادی و مدلی از نسبت دولت و تولید علم انسانی در دوران جمهوری اسلامی تبدیل شده است که نقش و کارویژه خود را در صحنه جهانیشدن دانش، همگانی و عمومی شدن علم، تخصصی شدن علوم انسانی و تکثر و تنوع رویکردهای علمی در آن، هماهنگی بین این عرصه جهانی و آرمانهای انقلابی در حوزه علوم انسانی در دانشگاههای ایرانی و اقتضائات بومی و فرهنگی جامعه ایرانی اسلامی در نظام جمهوری اسلامی و الزامات فعالیت علمی تخصصی در قالب نهادی برای تولید کتاب درسی دانشگاهی میبیند.
از چنین چشم اندازی در بحث تولید کتاب درسی دانشگاهی برای رشته تاریخ، مهمترین بحث تعریف و تحصیل «الگوهای عملی در تدوین کتاب های درسی دانشگاهی در سطوح استانداردهای فرمی و محتوایی در رشته تاریخ» است زیرا امروزه بحث آموزش علم و در ذیل آن تولید کتاب آموزشی یکی از تخصصیترین و البته مهمترین مباحث در حوزه مطالعات علوم انسانی و ازجمله علم تاریخ است درعینحال که نسبت مستقیم با تولید فکر و فرهنگ در رابطه بین دولت و جامعه دارد.
در حوزه رشته تاریخ و آنهم در فضای دانشگاه ایرانی در وضعیت کنونیِ این دانش در عرصه جهانی و داخلی، بحث بسیار پیچیدهتر است. دانش تاریخ و شناخت تاریخی در دوران جدید و به خصوص دوران کنونی بنا به ماهیت متفاوتی که در سطوح «سیاست، هویت، عقیده، معرفت» و نسبت و نقشی که در تولید و شکلدهی به این نظامات فکری، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی پیدا کرده است از موقعیتی راهبردی در حوزه علوم انسانی برخوردار شده است. درعینحال باتجربهای که این دانش به معنای جدید آن در فضای معاصر جامعه ایرانی از عهد قاجاری تا دوره انقلابی ایران در ذیل پروژه دولت/ ملتسازی در پروسه تجدد ایرانی به خود دیده است، هر تعریفی از علم تاریخ و هرگونه روایتی از تاریخ گذشته ایران و اسلام و تشیع عملاً رهیافت و رهاورد معینی را در سطوح سیاست، هویت، عقیده و معرفت در پی داشته و دارد.
بنابراین بحث از استاندارهای آموزشی – علمی رشته تاریخ و بایستهها و شایستههای تألیف کتاب دانشگاهی و ایضاً درسی در چنین فضایی نیازمند امری است که از آن با عنوان «سیاست تاریخ» یاد می کنیم با این فرض که تولید علم انسانی در دنیای جدید ماهیتی بازاندیشانه، انتقادی و گفتگویی دارد. سیاست تاریخ در اینجا به معنای اتخاذ تدابیری است برای تداوم گفتگوی انتقادی مورخان و «تاریخ»، برای بازتعریف مولفه ها و معیارهای روایت علمی از گذشته در قالب علم و رشته تاریخ در میان جامعه علمی این دانش که جلوی «سوء استفاده از تاریخ» را بگیرد و این ممکن نیست مگر با «اجماع نخبگان علم تاریخ».
شاید تعریف این رویه برای دیگر رشتههای علوم انسانی مانند مدیریت و اقتصاد و روانشناسی و حتی جامعهشناسی و علوم سیاسی به خاطر تفاوت جایگاه آنان در سنت علم اسلامی – ایرانی با سنت علم انسانی جدید سهلالوصولتر باشد که هست اما برای علم تاریخ تحقق این رویه امری طاقتفرسا هست و خواهد بود زیرا علم تاریخ پیش از برآمدن عصر جدید نیز دانشی بود که در تولید و شکل دهی به «سیاست، هویت، عقیده و معرفت» جایگاهی تعیینکننده داشت بنابراین سنگینی و فشار میراث گذشته این «عقل مُکَوَّن» در تعریف نسبت دانش تاریخ با این سطوح از ارکان فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی در تعیین رویه و روندهایی که جایگاه علم تاریخ و چگونگی آموزش آن را تعیین میکنند تأثیر میگذارد. در نتیجه این «روح تاریخ» خواهد بود که به «عقل مورخ» جهت می دهد که درباره «تاریخ» چگونه بیاندیشد و این «اسارت مورخ در تاریخ» بزرگ ترین چالشی است که پیش روی «تولید علم تاریخ» قرار دارد. در این صورت تاریخ خود را بدانگونه به مورخان بازنمی نمایاند که انگار تنها یک روایت واقعی که بدیهی و قطعی و طبیعی است از گذشته وجود دارد و تنها همان روایت درست و حقیقی است در حالی که نقش مورخ در تولید علم تاریخ، حفظ وضعیت و موقعیت و امکان گفتگوی انتقادی حال و گذشته است برای بازتعریف و بازتفسیر مداوم روایت گذشته.
بررسی عملکرد سازمان سمت در زمینه تولید کتابهای رشته تاریخ از چنین چشماندازی، امکان عبور از نقد صوری و رفتارگرایانه را به نقد بنیادی و مبنایی فراهم میآورد بهخصوص که ماهیت علم تاریخ چنین الزام نقادانهای یعنی عبور از ظاهر رویدادها برای شناخت باطن پدیدهها را ضروری میسازد. نخستین نکته که از این امر برمیآید این است که تولیدات گروه تاریخ سازمان سمت را نیز باید از منظری تاریخی مورد بررسی قرارداد بدین معنی که با توجه به زمینه تاریخیای که تولید علوم انسانی و بهخصوص رشته تاریخ در دانشگاه و علم تاریخ در جامعه علمی در هر دهه از تاریخ جمهوری اسلامی قرار داشت به عملکرد مدیریت و سازمان سمت در تولید این آثار نگریست. همانطور که الگوی ارتباط و تعامل جامعه علمی تاریخ در دانشگاهها و حوزه عمومی آن را با حوزه جهانی تولید علم تاریخ و جریان های آن در اروپا و آمریکا و بهخصوص جهان اسلام را در هر دوره بندی تاریخی نیز مدنظر قرارداد تا در بررسی عملکرد سازمان سمت دچار «نگرش زمان پریشانه» نشویم و از چشمانداز زمینه تاریخی حال حاضر به عملکرد گذشته سازمان سمت ننگریم. این نوع نگرش قابل تعمیم به بررسی عملکرد دیگر رشتههای علوم انسانی در سازمان سمت نیز هست. این امر از آن روی مهم است که این سازمان ازجمله معدود نهادهایی است که دارای ثبات مدیریتی بوده و درعینحال که اصول ثابتی یعنی پیروی از سرفصلهای درسی مصوب وزارت علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی در تألیف کتابهای درسی دانشگاهی بر آن حاکم بوده است. همانطور که به لحاظ عرف مدیریتی در عملکرد سازمان سمت، انتخاب مدیران گروه از میان معاریف هر رشته نیز که در بین دانشگاهیان از اعتبار و اجماع برخوردار است – به لحاظ رتبه علمی از دانشیار به بالاست و در یکی از دانشگاههای معتبر کشور شناختهشده است – تقریباً در طی این سی سال تغییر نکرده است همانطور که نقش انتخاب مؤلف، معرفی و حمایت از اثر و ارزیابی و سنجش و بهطورکلی ماهیت علمی روند تولید کتاب نیز را همین مدیران گروهها بر عهده دارند. بدین ترتیب سازمان سمت با توجه به چنین مدل مدیریتی، عملاً در این سی سال سمت به سازمانی که خدمات اجرایی و مدیریتی به اعضای هر رشته دانشگاهی به عنوان متولیان تولید علم ارائه میکرده است تبدیلشده است.
انتخاب مؤلفان آثار از بین اعضای هیئت علمی دانشگاهها باز هم ماهیت عملکرد سازمان سمت را به سازمانی در حوزه مدیریت خدمات پژوهشی و چاپ و نشر برای جامعه علمی آن رشته تبدیل میکند که البته آن هم بر اساس منطق حاکم بر عرف هر رشته تعیین میشود که تبعا تخصص و توان علمی و سابقه فعالیت علمی درزمینهٔ موردنیاز هر سرفصل از اولویت و ارجحیت در انتخاب برای تألیف برخوردار است. به نظر میرسد مهمترین معیار برای بررسی عملکرد سازمان سمت در تولید آثار هر رشته و در اینجا رشته تاریخ همان نگاه دوره بندی تاریخی سازمان سمت به تولید آثار بر اساس تاریخ اولین چاپ آنهاست که تبعا تألیف هر اثر زمانی حداقل دو سال پیش از آن را به خود اختصاص داده است. منظور از نگاه دوره بندی تاریخی، به یادآوری و لحاظ شرایط سیاسی فرهنگی اجتماعی اقتصادی جامعه ایرانی و موقعیت آن در عرصه جهانی بهعنوان بزرگترین حلقه دایره این دوره و بعد از آن باید وضعیت نظام آموزشی دانشگاهی به عنوان یک عامل تاثیرگذار در این فرایند از حیث سیاستهای مدیریتی، آئین نامههای دانشگاهی ارتقا و جذب استادان، آئین نامههای چاپ و نشر آثار علمی دانشگاهیان، تعداد و کیفیت دانشگاهها، تعداد و کیفیت استادان، تعداد و کیفیت دانشجویان تحصیلات تکمیلی، منابع و استادان داخلی و خارجی معتبر، نهادها و مراکز علمی درگیر در تولید علم در هر رشته دانشگاهی در داخل کشور، چگونگی ارتباط با حوزه جهانی علم به واسطه بررسی تعداد مجلات داخلی و بینالمللی، همایشهای داخلی و خارجی تخصصی، استادان خارجی مهمان در دانشگاههای داخلی، سخنرانیها، میزان کتابهای تألیفی لحاظ شود زیرا هیچ کدام از رشتههای دانشگاهی در واقع امر وجود خارجی ندارند بلکه مجموعه مؤلفههای یاد شده صورت بندی منظمی و قاعده مند معینی را در تولید علم ممکن میکنند که گفتمان آن دانش را پدید میآورد. در این میان از همه مهم تر فرهنگ عرفی یا تاریخ نانوشته هر رشته دانشگاهی است که نقشی تعیینکننده و نامحسوس و ناملموس در پرورش فرهنگ علمی اعضای جامعه علمی هر رشته دانشگاهی داشته و همچنان دارد و از آنجا که با تغییر بافت تاریخی هر دوره و تغییر نسلها، عملاً عرف و فرهنگ هر رشته نیز دچار تحول خواهد شد بنابراین شناخت فرهنگ و عرف های علمی به معنای سنت های پایداری که رابطه بین ارزش ها و رفتارهای هر نسل را با یکدیگر برقرار می کند بسیار مهم خواهد بود.
بنابراین در بررسی عملکرد سازمان سمت یکی از مهمترین مؤلفهها شناخت عرف و فرهنگ مسلط/رایج هر رشته علمی در یک دوره بندی خاص تاریخی و نیز صورت بندی نظام دانش در گفتمان آن رشته علمی است. چنین مکانیزمی پیچیده و چندوجهی است که قواعد و احکامی را شکل می دهد که بر مبناها و معیارهای آن، حضور و تایید صلاحیت مدیریتی و علمی افراد معین در موقعیتهای معین، امکان تألیف یک اثر مشخص در زمان و انتشارات مشخص توسط مولفی معین، محتوای معرفت به سخن آمده و شیوه بیان و فرم ارائه آن در اثری خاص ممکن می سازد. تولید کتاب های تاریخ سازمان سمت نیز تابعی از همین منطق است. درنتیجه عملکرد سازمان سمت را میتوان تبدیل به سوژه ای برای علم تاریخ ساخت که نشان دهد چگونه عملکرد سازمان سمت این شد که هست و به واسطه آن امکانهای دیگری که در ذیل موضوع تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهی تاریخ قابلیت تحقق داشت را مورد شناسایی قرار داد.
بر مبنای گفتارهای فوق آنچه که برای نقد عملکرد خود سازمان میماند این است که در هر دوره بندی تاریخی دهه هفتاد، هشتاد و نود هجری یا دوره بندیهای سیاسی مرسوم مانند دوران دفاع مقدس، دوران سازندگی، دوران اصلاحات، دوران دولت نهم و دهم و دوره کنونی تا چه میزان سازمان سمت امکانات مدیریتی و خدمات پژوهشی و اجرایی در حوزه چاپ و نشر و پخش را به شکل مناسب و منصفانه و قابل رضایتی در اختیار اعضای جامعه علمی تاریخ قرار داده است. همانطور که با توجه به سنگین تر شدن کارویژه «تدوین» در عنوان، اهداف و وظائف و عملکرد سازمان سمت نسبت به وجه «مطالعاتی» در زمینه «تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهی» در طی این سی سال گذشته، آن مسئولیتها و انتظاراتی که در حوزه تدوین یک کتاب درسی دانشگاهی با مخاطب معین علمی از یک مرکز تخصصی مدنظر جامعه دانشگاهی آن رشته بوده است تا چه میزان برآورده شده است مثلاً در بحث ویرایش که تأثیر مستقیم در خوانایی متن اثر دارد، ملحقات اثر از نمایه تا تصویر و عکس و نقشه و دیگر اجزایی که بر کیفیت مناسب و استفاده سهل الوصول تر درعینحال عالمانه تر مخاطبان از محتوای اثر تاثیرگذار است، کیفیت چاپ و نشر و نیز قیمت و فراوانی و سرعت پخش کتاب با توجه به این که مخاطب دانشگاهی این آثار در تمام قلمرو کشور پراکنده هستند، تا چه میزان مورد رضایت اعضای جامعه علمی آن رشته قرار گرفته است. مشخص است که این معیارها بر فرم کار تدوین تاکید دارند و این خود البته معیار معتبری برای بررسی عملکرد سازمان سمت است.
از چنین چشم اندازی نگاه به آثار چاپ شده سمت در رشته تاریخ[۱] در طی این سالها گویای پدیده ای است که میتواند معیار نقد عملکرد سازمان سمت از یک طرف و مهم تر از آن نخبگان جامعه علمی تاریخ باشد درعینحال که به نظر میرسد چشم اندازی را پیش روی شیوه تعامل سازمان سمت در آینده به عنوان سازمان «مطالعه» و «تدوین» «کتاب» های «علوم انسانی دانشگاهی» با جامعه علمی تاریخ – و هر رشته دیگری- قرار میدهد. این نکته نیز آن است که این نظام دانش رشته تاریخ آکادمیک علی رغم موضوع بودن گذشته در علم تاریخ، بسیار اندک به «بازنگری» پرداخته است در عین حال که کمتر نگاهی از بیرون به تجربه تولید علم تاریخ داشته است تا منطق تولید علم را در صد سالی که از عمر علم جدید تاریخ در کشورمان میگذرد به دست آورد هرچند جسته و گریخته تلاشهایی از سوی دغدغه مندان به وضعیت علم تاریخ صورت گرفته است اما این اقدامات هیچگاه به نتایجی ملموس نرسیده است. این امر از آن روی دارای اهمیت است که سازمان سمت در یک قرائت، متولی تولید کتاب های برای علم انسانی «آکادمیک» است بنابراین تولید آثار و کتاب هایی مربوط به مباحث حوزه فلسفه علم، روش شناسی علم، جریان های علمی هر دانش، جریان های دانشگاهی هر رشته علمی، مجامع علمی هر رشته دانشگاهی و رصد فضای تولید علم و در نتیجه اصرار بر بروزرسانی تولیدات داخلی از طریق آشنایی با دستاوردهای محققان خارجی می تواند یکی از مهم ترین مدل های مدیریت تولید علم دانشگاهی در قالب حمایت از تولید کتاب های آکادمیک در آن رشته باشد که در مورد رشته تاریخ، گروه تاریخ سازمان سمت بر اساس عناوین و تاریخ چاپ آثار مرتبط مثل کتاب های تاریخ نگاری در قرن بیستم گئورگ ایگرس (ترجمه) یا مبانی علم تاریخ دکتر مفتخری (تالیف)، بسیار دیر و در عین حال دور از مباحث اصلی در فضای جهانی علم تاریخ به حمایت از تولید چنین آثاری پرداخته است که امید است این کاستی ها برطرف گردد.
مساله بعدی این است که انکار نمیتوان کرد که علم جدید تاریخ و «تاریخ نگاری آکادمیک» در جامعه جدید ایرانی در تجربه ای سیاسی برای حل مساله عقب ماندگی و شکل دهی به تجدد ایرانی، در قالب «روایت ملی گرایانه از تاریخ ایرانی» از هر دوره بندی تاریخی بر اساس موقعیت و وضعیت «تاریخ معاصر» ایران از دوره قاجاری و پهلوی تاکنون هویت یافته است بنابراین بین تاریخ علمی و دشواره های سطوح «سیاست، هویت، عقیده، معرفت» در تاریخ معاصر ایران یک درهم تنیدگی چندوجهی دیده می شود به نحوی که تعریف معیارها برای تشخیص روایت علمی از گذشته با روایت ایدئولوژیک از گذشته کاری سخت شده است. در عین حال که نظام دانش رشته تاریخ در دانشگاه در تمام اجزای آن از آئین نامههای جذب و سنجش استادان تا دانشجویان تا سرفصلها و محتوای کتابهای درسی دانشگاهی هم حول پردازش و بداهت چنین درکی از تاریخ این سرزمین به تولید علم پرداختهاند.
اما به نظر می رسد آنچه که از این تجربه سیاسی انباشت شده تولید نشد، «سیاست تجربه» بوده است بدین معنی که اعضای جامعه دانشگاهی تاریخ، علی رغم گذر از یک انقلاب فرهنگی نزدیک، نتوانستهاند مکانیزمی علمی و اجماعی تعریف کنند که تجربه راه طی شده را در بوته تدبیر قرار داده و «سیاست» نوینی هم طراز با جایگاه علم تاریخ در ارکان جامعهایرانی آنگونه که در جوامع مشابه روی داده است، برای جامعه علمی تاریخ فراهم آورند تا بازتاب آن در تولید آثار دانشگاهی سازمان سمت نیز دیده شود بدین معنی که با تأمل در عملکرد گروه تاریخ این سازمان نمیتوان «نقشه راه» معینی در تألیف کتاب درسی تاریخ مشاهده کرد درنتیجه محتوای این عملکرد تبدیل به بازتاب موقعیت دست اندرکاران امر و وضعیت حاکم بر آن زمینه و زمانه در هر دوره شده است. از این مساله به عنوان فقدان «سیاست تجربه» یاد میکنیم.
بنابراین آنچه که ضروری به نظر می رسد این است که سازمان سمت به این سمت سوق داده شود که وجه «مطالعاتی» کتب درسی دانشگاهی را در عنوان و نهادها و رویههای کاری خود سنگین تر کند با امید اینکه مبتنی بر «سیاست تجربه» باشد و انباشت سرمایه انسانی، علمی، نهادی در این سازمان را به «نقشه راهبردی» برای سازمان تبدیل کند.
درعینحال که به نظر میرسد اگر این سیاستهای مطالعاتی در تألیف و تدوین کتاب درسی دانشگاهی در رشته تاریخ مدنظر باشد بایسته است در قالب یک فعالیت رصدخانهای از «تجربه های موازی» کشورهایی مشابه تجربه تجدد ایرانی در سده اخیر مانند ترکیه، مصر، سوریه و دیگر کشورهای آسیایی غیرمشابه مانند هند و چین و ژاپن، کشورهای اروپایی مانند یونان و ایتالیا با پیشینه تاریخی سرزمین ما و آمریکایی مانند آمریکا و کانادا که دارای جامعهای دارای خردهفرهنگها و نژادها و مذاهب گوناگون هستند در تألیف کتاب درسی دانشگاهی استفاده شود. همانطور که با توجه به مجادلات معرفتی و روشی موجود در حوزه علم تاریخ در عرصه بینالمللی مناسب است مجموعه سیاستهایی که تعیینکننده فرم و محتوای کتاب درسی دانشگاهی تاریخ هستند توسط متخصصان شناسایی و طراحی شود که میتواند نقش تعیینکننده در روایت گذشته و آموزش آن داشته باشد. نکته دیگر شناسایی مؤلفههای فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و دینی در جامعه ایران معاصر برای یک روایت علمی از گذشته برای مخاطبان است که میتواند نقش تعیینکننده در سیاست (تدابیر و راهبردها) تألیف کتاب درسی تاریخ در دوره بندیهای مختلف و نیز در توصیه انواع مدلهای آموزش و یادگیری برای مؤلفان و استادان داشته باشد.
این هم در صورتی ممکن است که هم پای تحولات حوزه فلسفه علم تاریخ بپذیریم که «این مورخِ واجدِ موضعِ فرهنگی است که در نگارش و ترکیببندی متنِ تاریخی خود، شکل رواییِ ابداعشدهای از دانش را خلق میکند» (کیت جنکینز، بازاندیشی تاریخ، ترجمه حسینعلی نوذری، نشر آگه، ص ۲۹) بنابراین تاریخ نگاری علمی باید در کشاکش با تاریخ فهمی عوامانه و تاریخ نویسی ایدئولوژیک که بر برتریطلبی قومیت و عقلانیت و عقیده استوار است، تسلیم «اسطوره پردازی واقعیت عینی» و برآورده کردن انتظار خام واقعیت نویسی وقایع بدانگونه که بوده در روایت از گذشته نشود. از چنین چشم اندازی اگر به بعد ارزشسازانه آموزش تاریخ در سطوح «سیاست، هویت، معرفت، عقیده» به واسطه کتاب های درسی توجه شود آنگاه هر روایتی از گذشته امکان راه یابی به کتاب های دانشگاهی نخواهد داشت. از چنین چشم اندازی همانطور که نیاز به سیاست تاریخ در روایت گذشته هست به یک بسته سیاستی مهم نیازمندتریم. سیاست بازنمایی، سیاست هویت، سیاست عقیده، سیاست قدرت، سیاست جنسیت، سیاست روایت گذشته (در سطوح تاریخ سیاسی، تاریخ اجتماعی، تاریخ فرهنگی، دوره بندیهای تاریخی، تاریخ اقتصادی، تاریخ نخبگان، تاریخ مردم)، سیاست زبان، سیاست قومیت، سیاست دیگری، سیاست تصویر، سیاست بیان، سیاست تفکر و سیاست معرفت به گذشته ازجمله راهبردها و تدابیری است که با نگاهی به تجربه سیاسی طی شده در نظام دانش رشته تاریخ که از هویت تاریخی رشته تاریخ در آکادمی ایرانی نتیجه شده و آموزش و پژوهش معینی را در این رشته ممکن کرده است، در قالب «سیاست تجربه» به دست میآید.
[۱]. گروه تاریخ سازمان سمت در سال ۱۳۶۸ با مدیریت دکتر شهیدی آغاز به کار کرد و اولین کتاب آن با عنوان تاریخ اساطیری ایران تألیف دکتر ژاله آموزگار در ۱۳۷۴ چاپ شد. این گروه در دهه هشتاد که با مدیریت مرحوم نوایی تداوم یافت به چاپ ۲۴ عنوان کتاب دست یافت. از سال ۸۳ به بعد با مدیریت دکتر زرگری نژاد (استاد دانشگاه تهران) و درنتیجه تلاشهای ایشان ۱۵ عنوان دیگر بر این آثار افزوده شد. این دوره بندی از آن روی مهم است که نوعی تغییر نسل در مدیران گروه را نیز نشان میدهد. با توجه به روند تولید کتاب و زمانبر بودن آن، آثار دوره مدیریت دکتر مفتخری استاد دانشگاه خوارزمی (از ۹۰ تاکنون) هنوز بهطور کامل به عرصه چاپ و نشر نرسیده است.
* عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی